![]() |
هرجا که روم فکر تو همسایه و همراه من است این عشق که دارم به دلم ، مونس شبهای من است دنیای من و دین من و آه جگر سوز تویی ؛ یاد تو و امید وصالت ، همه شب کار من است درد دل خود را به که گویم ، که کند آرامم؟ وصل تو فقط روشنی ِ جان شکیبای من است درهای همه عالم اگر بسته شود باکی نیست امید به الطاف خدا و کرمش ، یار من است روشن شود از عشق ، وجودِ همه عالمیان ؛ من نیز شوم منتظر و ذکر و دعا کار من است 1 تیر ماه 1385 |
شعر هائی که کاربران می سرایند
سلام تازه وارد:cool: غوغا به سرآمد مَیِ باقی نگرفتیم یک جام شراب از کف ساقی نگرفتیم در دانه کلامی زفقیهی نشنیدیم عطریّ و گلابی ز اقاقی نگرفتیم {پپوله}:53:{پپوله} |
نقل قول:
بسیار به فروم ما خوش آمدید خوشحالیم که اهل شعر و ادب هم هستید لطفا قبل از اینکه در فروم شروع به کار فرمایید کمی مطالب تالارهای مختلف را بررسی کنید این تاپیک ایجاد شده بود و شما باید اشعار خود را در ادامه آن قرار دهید . بنده تاپیک های اضافی شما را حذف کردم و پست مربوط را به اینجا منتقل نمودم . در ضمن درست نوشتن املای کلمات برای یک شاعر حائز اهمیت است. موفق باشید |
چه خون افتاد از خال وخط آن حور دردلها
اگر خواهی خرامان شو ببین یکروز محفلها هلال عیش را در آسمان عشق پیدا کن که در دارفنا ای دل پشیمانند غافلها گمان کردم که در باغی بدیدم سروها یاغی شدم چون خوشه عرجون زجستجوی منزلها تفکر کردم اندر عشق از غیرت زدم سیلی که این ره نکته ها دارد که در مانند عاقلها به دریا غرق بودم من ندانستم چه می کردم چوخشکی شد عیان آمد چه خوبانند حایلها چو"سعمن" عدل پش آرد مکن غارتگری پیشه تو خود می دانی ومن هم به فردوسند عادل ها |
نقل قول:
سعیتان مشکور عذرم را بپذیرید :53: |
برصندلی مجلس خوبان ننشستم
بی ناز و ادا جای رواقی نگرفتم یک عمر زدم پرسه از این باغ به آن راغ از لانه ی بلبل پَرِ آقی نگرفتم |
چه جان پرور شود سوزی چه فرخنده بود روزی
اگر از روی دلسوزی چراغ دل بر افروزی چنان در بند خویشم من که بند از خویش نشناسم چرا درس رهایی را به این چاکر نیاموزی گل خوشبختی ام پژمرد و آبم خارگلشن برد و طبع روشنم افسرد زین آیین کین توزی ریا کاری عجب کاریست به دنبال آن گیرم که تا یابم چو نامردان نشان فتح وپیروزی بیا از ساغر عهد ازل پیمانه ای درکش که تا محشر از این مستی دل افسردگان سوزی چو خورشید درخشان باش ومهر ومعرفت افشان مبادا چون صدف باشی ودر وگوهر اندوزی شوی همچون نسیم آزاد از دنیا و از عقبی اگر از هرکه غیر از دوست"سعمن"دیده بر دوزی |
شيدايي
به يمن مستي و شيدايي من بيا در كلبه تنهايي من نگاهم كن تمنايي نهفته به چشم روشن و خدايي من بخوان غزلي ز شور و مستي به حرمت دل دريايي من شبي عزيزست بيا به يُمنِ ديدن تو و آشنايي من شيشه احساسم را جلا ده به يمن مستي و شيدايي من |
برگرد....
برگرد به خانه ام دوباره برگرد بي تو پر از بهانه ام دوباره برگرد دلتنگي هايم را تو ميدهي معنا اي حس شاعرانه ام دوباره برگرد بيا و بشكن بغض هاي كهنه ات را بگذار سرت بر شانه ام دوباره برگرد چه تاريك است ايوان خاطراتم شمع بي پروانه ام دوباره برگرد در خرابات دلم جاي تو خاليست رؤياي عاشقانه ام دوباره برگرد برگرد و پيمانه اي از مستيت ده شيداي آن پيمانه ام دوباره برگرد بيا و بشكن بت يأس دلم را ابراهيم زمانه ام دوباره برگرد حس ميكنم با تو نفس هاي خدا را دعاي عارفانه ام دوباره برگرد شعر شيدا نذر قدم هاي تو اي يار اي آخرين بهانه ام دوباره برگرد دوباره برگرد.... |
حسرت
تمام حسرتم از آشنا بود تمام غربت از دست وفا بود سكوت مبهمي به كوچه دل روزي به كوچه ام شوري به پا بود چه حسرتي به دل به ياد روزي عصاي دل من دست خدا بود وفاي مه رويي در دل فكندم خداي ياس دل آن دلربا بود همه از باغ او گل ها بچينند ز باغ ياد او غم سهم ما بود چراغ روشن راه غريبه غم او قسمت شبهاي ما بود |
اکنون ساعت 05:55 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)