پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر و ادبیات (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=49)
-   -   کشکول نکته ها (http://p30city.net/showthread.php?t=29575)

behnam5555 01-15-2011 07:23 PM



ای ایران

ای ایران ای مرز پر گهر
ای خاکت سرچشمه هنر

دور از تو اندیشه بدان
پاینده و مانی و جاودان

ای دشمن.ارتو سنگ خاره ای. من آهنم
جان من فدای خاک پاک میهنم

مهر تو چون شد پیشه ام
دور از تو نیست اندیشه ام


در راه تو کی ارزشی دارد این جان ما
پاینده بادخاک ایران ما

سنگ کوهت در و گوهر است
خاک دشتت بهتر از زر است

مهرت از دل کی برون کنم
برگو. بی مهر تو چون کنم؟


تا گردش جهان و دور آسمان به پاست
نور ایزدی همیشه رهنمای ماست

ای ایران ای خرم بهشت من
روشن از تو سرنوشت من

گر آتش بارد به پیکرم
جز مهرت در دل نپرورم

از آب و خاک و مهر تو سرشته شد گلم
مهر اگر برون رود گلی شود دلم



behnam5555 01-15-2011 07:28 PM

قسم روباه را بارو كنيم يا دم خروسو ؟

http://www.koodakan.org/gnome/picture/m004.1.jpg
يكي بود ، يكي نبود ،‌ خروسي بود بال و پرش رنگ طلا ، انگاري پيرهني از طلا، به تن كرده بود ، تاج قرمز سرش مثل تاج شاهان خودنمائي مي كرد . خروس ما اينقدر قشنگ بود كه اونو خروس زري پيرهن پري صدا مي كردند . خروس زري از بس مغرور و خوش باور بود هميشه بلا سرش مي اومد براي همين آقا سگه هميشه مواظبش بود تا برايش اتفاقي نيافته .

روزي از روزا آقا سگه اومد پيش خروس زري پيرهن پري ، بهش گفت : خروس زري جون .

خروسه گفت :‌ جون خروس زري
سگ گفت : پيرهن پري جون
خروس : جون پيرهن پري
سگ : مي خوام برم به كوه دشت ، برو تو لونه ، نكنه بازم گول بخوري ، درو رو كسي وا نكني
خروس گفت : خيالت جمع باشه ، من مواظب خودم هستم .

http://www.koodakan.org/gnome/picture/m004.2.jpg

آقا سگه رفت ، بي خبر از اينكه روباه منتظر دور شدن اون بود .
همينكه آقا سگه حسابي دور شد ، روباه ناقلا جلوي لونه خروس زري اومد تا نقشه اش رو عملي كنه ، جلوي پنجره ايستاد و شروع كرد به آواز خوندن :
اي خروس سحري چشم نخود سينه زري
شنيدم بال و پرت ريخته نذاشتن ببينم
نكنه تاج سرت ريخته نذاشتن ببينم

خروس زري كه به خوشگلي خودش افتخار ميكرد خيلي بهش بر خورد ، داد زد : ” نه بال و پرم ريخته ، نه تاج سرم ريخته . “
روباه گفت اگه راست ميگي ، بيا پنجره رو بازكن تا ببينمت .
خروس مغرور پنجره رو باز كرد و جلوي پنجره نشست و گفت : بيا اين بال و پرم ، اينم تاج سرم .
و همينكه خروس سرش رو خم كرد كه تاجش و نشون بده ، روباه بدجنس پريد و گردن خروس را گرفت .
خروس زري داد زد : آي كمك ، كمك ، آقا سگه به دادم برس .

http://www.koodakan.org/gnome/picture/m004.3.jpg

آقا سگه با گوشهاي تيزش صداي خروس زري را شنيد و به طرف صدا دويد .
دويد و دويد تا به روباه رسيد . از روباه پرسيد : ”‌ آي روباه ناقلا خروس زريرا نديدي ؟ “
روباهه كه دهان آقا خروسه رو بسته بود و اونو توي كوله پشتي انداخته بود ،‌ شروع كرد به قسم خوردن كه والا نديدم ، من از همه چيز بي خبرم ، و پشت سر هم قسم مي خورد .
يكدفعه چشم آقا سگه به كوله پشتي افتاد و گفت :‌” قسم روباه و باور كنم يا دم خروس را ؟“
آقا روباهه تازه متوجه شد كه دم خروس از كوله پشتي اش بيرون آمده ، پس كوله پشتي اش رو انداخت و تا مي توانست دويد تا از دست سگ نجات پيدا كند .
و خروس زري پيرهن پري هم همراه آقا سگه به خونشان برگشتند .





behnam5555 01-15-2011 07:35 PM


جان مريم

http://www.koodakan.org/poem/poemt/pt02.1.gif
جان مريم چشماتو وا كن ،

منو صدا كن شد هوا سپيد ،
در اومد خورشيد
وقت اون رسيد ،
كه بريم به صحرا
آي نازنين مريم

جان مريم چشماتو وا كن ،
منو صدا كن
بشيم روونه ، بريم از خوونه
شونه به شونه
به ياد اون روزها
آي نازني مريم


باز دوباره صبح شد ،
من هنوز بيدارم كاش مي خوابيدم ،
تو رو خواب مي ديدم

خوشه غم ، توي دلم
زده جوونه ، دونه به دونه دل نمي دونه چه كنم با اين غم آي نازنين مريم

بيا رسيد وقت درو ،
مال مني از پيشم نرو بيا سر كارمون بريم ،
درو كنيم گندومارو بيا رسيد وقت درو ،
مال مني از پيشم نرو بيا سر كارمون بريم ،
درو كنيم گندومارو بيا بيا نازنين مريم نازنين مريم واي نازنين مريم

http://www.koodakan.org/poem/poemt/pt02.1.gif
باز دوباره صبح شد ،
من هنوز بيدارم كاش مي خوابيدم ،
تو رو خواب مي ديدم

خوشه غم ، توي دلم زده جوونه ، دونه به دونه دل نمي دونه چه كنم با اين غم آي نازنين مريم

http://www.koodakan.org/poem/poemt/pt02.1.gif



behnam5555 01-15-2011 07:42 PM



Rubella
سرخك

http://www.koodakan.org/Cnslt/magh/m12.jpg

سرخك يك بيماري ويروسي است كه فقط در انسان ديده مي شود اين بيماريدر فصل زمستان شايعتر است . درحال حاضر در جهان ساليانه 30 ميليون نفربه اين بيماري گرفتار مي شوند كه 880 هزار نفر آنها مي ميرند (هرپنج دقيقه يك نفر) و در ايران بطور متوسط ساليانه ده هزار نفر مبتلا به سرخك مي شوند. اين بيماري يكي از پنج علت عمده مرگ در كودكان و همچنين يكي از عوامل اصلي مرگ در بزرگسالان است.


اپيدميولوژي تظاهرات باليني


تظاهرات دوره ابتدائي 3روز شامل آبريزش از بيني-قرمزي چشمهاوسرفه مي باشد مرحله بروز دانه هاي قرمز با تب بالا 40 تا5/40درجه همراه است دانه هاي قرمز از قسمت سر و پشت گوشها شروع شده وبتدريج درعرض24 ساعت بصورت نزولي در تمام بدن گسترش مي يابد شدت بيماري به وسعت دانه ها مربوط است. اين بثورات ممكن است بصورت خونريزيهاي زير جلدي ( پتشي )و يا خونريزي كننده ( هموراژيك ) باشند كه به اين نوع سرخك سيا هگفته مي شود كه بسيار خطرنا كتر ازسرخك مي باشد.
سرخك بسيار مسري است به ويژه از طريق قطرات ريز تنفسي در طي مرحله ابتدائي ( كاتارال )افرادآلوده به اين ويروس از يك يا دو روز قبل از بروز بثورات (دانه هاي قرمز) مسري هستند.
اكثر كودكان تا حدود يكسالگي از طريق آنتي باديهايي كه از مادر گرفته اند در برابر اين بيماري محافظت مي شوند. دوره كمون اين بيماري 8تا 10 روزتا زمان شروععلائم اوليه فرد بيمار و14 روز تا زمان شروع بثورات جلدي ( دانه هاي قرمز) مي باشد.


عوارض:عا رضه مهم سرخك در اغلب اوقات اوتيت مديا(عفونت گوش مياني ) است


درمان:هيچ درمان ضد ويروسي براي سرخك وجود ندارد و فقط درمان علامتي صورت ميگيرد.


پيشگيري: واكسن كه بصورت ويروس زنده تهيه شده بهترين وسيله پيشگيري است ( مضون سازي فعال ) كه بايد در سن 9 ماهگي و 15 ماهگي تزريق شود . در فردي كه با بيمار مبتلا به سرخك تماس داشته و قبلا نيز واكسن نزده باشد تا پنج روز پس از تماس با فرد مبتلا مي توان ايمونو گلوبولين تجويز كرد تا از ابتلا به سرخك در آن فرد جلوگيري نمود(مضون سازي بصورت غير فعال )
دکتر رجائی

behnam5555 01-15-2011 07:50 PM


یک فنجان چای داغ

بوته چای جزو معدود گیاهانی است که به ­دلیل وجود سموم فراوان در بافت آن، در طبیعت هیچ آفت جدی به جز انسان ندارد! مزارع این گیاه نیاز به سمپاشی ندارند و هیچ چرنده، پرنده، حشره و ... به آن نزدیک نمی­شود. اگر در بین علوفه چهارپایان (هر نوع که باشند) حتی کمی برگ چای باشد، حیوان به محض جویدن آنها را از دهانش بیرون می­ریزد! در بسیاری از مناطق کشاورزی، برای آن­که احشام و سایر حیوانات به مزارع و کشتزارهای مختلف نزدیک نشده و زراعت را خراب نکنند، اطراف آنها را بوته چای می­کارند. حیوانات با مشاهده بوته چای به مزرعه نزدیک نمی­شوند! اولین واردکننده تخم این گیاه به ایران در اوایل دوره قاجار انگلیسی­ها بودند که با همکاری عناصر خودفروخته­ای در دربار قاجار، کشت این گیاه و نوشیدن دم­کرده آن را در ایران رواج دادند. عکس­العمل علما و حکمای سلیم­النفس آن دوران در برابر این حرکت پلید استعماری شدید بود. در یکی از نامه ­هایی که به دربار قاجار نوشته شده است آمده: «چرا می­خواهید گیاهی را در ایران رواج دهید که حتی الاغ­ها از نزدیک شدن به مزارع آن خودداری می­کنند! چای مولد سودا در بدن و سودا مقدمه سرطان است!». واقعیت آن است که حکمای ایران زمین از چند هزار سال قبل با این گیاه آشنایی داشته و به خوبی می­دانستند که این گیاه ارزش غذایی نداشته، بلکه مصرف غیردارویی آن مضر است.

چای حاوی «پلی فنول» است؛ که بر روی پوست، کبد و سیستم گوارش اثرات نامطلوبی می­گذارد. مواد معطر شیمیایی که در کارخانجات به چای اضافه می­کنند هم جزء مواد آروماتیک و سرطان زا هستند! (گل بود به بلبل هم آراسته شد!!) مصرف چای (خصوصاً پس از غذا که سال هاست عادت بسیاری از ایرانیان شده است) جلوی جذب آهن معدنی موجود در غذاها توسط بدن را می گیرد که در نتیجه منجر به بروز بیماری کم خونی مزمن در مصرف کنندگان می شود. چای دارای ترکیباتی به ‌نام تانن است که مزه‌ تلخ چای را ایجاد می کند. تانن‌ها با آهن، ایجاد رسوب می‌ نمایند و این رسوب به دلیل درشتی ملکول و سنگینی، غیر قابل جذب توسط بدن است. لذا در صورتی که غذای مصرفی دارای آهن بوده و بلافاصله بعد از آن چای مصرف شود، از جذب آهن آن جلوگیری می­کند. تانن همچنین بسیار مدرّ است و به همین خاطر مایعات بدن را دفع کرده و پلاسما غلیط می شود. آنزیم ­ها در پلاسمای غلیظ نمی­تواننند فعالیت کنند و به همین خاطر مواد زاید در بدن انبار شده و موجب بیماری­های گوناگون می­شود. ضمناً تانن موجب فعالیت بیش از حد سلول­های اپیتلیال کلیه شده و کلیه را به مرور از کار می­اندازد! چای دارای ماده­ای است به نام اگزالیک اسید، که مسموم­ کننده بوده و اختلالات متابولیسمی ایجاد می­کند. این ماده در کلیه رسوب کرده و سنگ­های کلیوی اگزالیک را موجب می شود. مصرف زیاد چای دندان­ها را لک­ دار و سیاه می کند. چای ترشح اسید معده را تحریک می­کند و همچنین به دلیل ماهیت اسیدی خود، در بروز زخم معده مؤثر است. در هر فنجان چای بین 60 تا 75 میلی گرم «کافئین» وجود دارد که ldl خون را افزایش می­دهد و عاملی می­شود برای انفارکتوس ­های قلبی و مغزی، ولی البته آرام­بخش است و در دراز مدت اعتیاد ایجاد می­کند! به­ دلیل وجود مقدار زیادی از ماده کافئین در چای، براى عده­اى باعث تحریک اعصاب و یا تپش قلب می­شود. همچنین نوشیدن چاى پررنگ براى خانم­ها احتمال ابتلا به سرطان سینه را افزایش مى­دهد.


behnam5555 01-15-2011 07:54 PM


ادب مرد

آورده اندکه استادی شاگردانش را امر بفرمود که هر کدام، جملات ذیل را ده بار بر لوح خویش بنگارند و فردا به پیشگاه او آورند.

دروغگو دشمن خدااست.

تقلب کار خیلی بدی است.

خودسری نوعی خیره­ سری است.

همیشه دو ضرب در دو چهار می شود.

بد اخلاقی کار ناپسندی است.

ریا باعث سوختن ایمان است.

فردا همه شاگردان، مشق خویش به حضور استاد ببردند و به هدایتش گرد نادانی از چهره بستردند جز یکی از آنان که لوحش از هر حرف و نقشی خالی بود. استاد او را بفرمود:
ای شاگرد! چرا چون گذشته بر نبشتن مشق خویش تعلل همی ­ورزی؟ که چون بر این سیاق مداومت کنی، عاقبت یا سوپور شوی یا درزی. شاگرد به تندی جواب بداد:

ای استاد! من خود نخبه، و چه بسا سر آمد نخبگانم. مرا بر این مشق­ها نیاز نباشد.

****
سال ها از این موضوع بگذشت و این شاگرد بر همان شهر حاکم شد. روزی که با خدم و حشم فراوان از میدان شهر همی­ گذشتی، چشمش به استاد پیر خویش بیفتاد و پس از سلام به تمسخر بگفت:
ای استاد! حال که مرا خلعت حاکمیت به بر باشد و تاج سروری به سر، باز هم باید آن مشق نانوشته را بنگارم؟
استاد پس از مکث و نیشخندی بگفت:
هم آن مشق و هم جمله ­ای را که اکنون
همی­ گویم را هزاران بار بر لوح جانت بنگار و به خاطرت بسپار. و آن جمله این باشد:
«ادب مرد به زدولت اوست»


behnam5555 01-15-2011 07:56 PM

فرصتی دوباره

اگر فرصتی دوباره برای بزرگ کردن فرزندم داشتم:

کمتر با انگشت او را تهدید می کردم و بیشتر نقاشی می کشیدم.

کمتر در صدد اصلاح او بر می آمدم و بیشتر به او نزدیک می شدم.

چشمانم را از روی عقربه های ساعت بر می گرفتم و به چشمان او نگاه می کردم.

سعی می کردم کمتر بدانم و بیشتر اهمیت بدهم.

با او بیشتر به پیاده روی می رفتم و بادبادک هوا می کردم.

به جای جدی رفتار کردن با او ، با جد یت با او بازی می کردم.

با او بیشتر به دشت و صحرا می رفتم تا به ستارگان خیره شویم.

بیشتر او را در آغوش می گرفتم و کمتر با او کشمکش می کردم.

کمتربه او سخت می گرفتم و بیشتر تأییدش می کردم ، اول به او عزت نفس می دادم ، بعد سر پناه .

کمتر به او عشق به قدرت را یاد می دادم و بیشتر قدرت عشق را به او می آموختم.

دیان لومنز


behnam5555 01-15-2011 07:58 PM


چه کسی جای چه کسی نشسته؟

می گویند زمانی که قرار بود دادگاه لاهه برای رسیدگی به دعاوی انگلیس در ماجرای ملی شدن صنعت نفت تشکیل شود، دکتر مصدق با هیات همراه زودتر از موقع به محل رفت. در حالی که پیشاپیش جای نشستن همه ی شرکت کنندگان تعیین شده بود دکتر مصدق رفت و روی صندلی انگلستان نشست. قبل از شروع جلسه یکی دو بار به دکتر مصدق گفتند که اینجا برای هیات انگلیسی در نظر گرفته شده و جای شما آن جاست اما پیرمرد تحویل نگرفت و روی همان صندلی نشست. جلسه داشت شروع می شد و هیات نمایندگی انگلیس روبروی دکتر مصدق منتظر ایستاده بود تا بلکه بلند شود و روی صندلی خودش بنشیند اما پیرمرد اصلاً نگاهشان هم نمی کرد. جلسه شروع شد و قاضی رسیدگی کننده به مصدق رو کرد و گفت که شما جای انگلستان نشسته اید و جای شما آن جاست. کم کم ماجرا داشت پیچیده می شد که مصدق بالاخره به حرف آمد و گفت:خیال می کنید نمی دانیم صندلی ما کجاست و صندلی انگلیس کدام است؟ نه آقای رییس، خوب می دانیم جایمان کجاست اما راستش را بخواهید چند دقیقه ای روی صندلی دوستان نشستن برای خاطر این بود تا دوستان بدانند برجای ایشان نشستن یعنی چه. او اضافه کرد که سال های سال است که دولت انگلستان در سرزمین ما خیمه زده و کم کم یادشان رفته که جایشان این جا نیست.
با همین ابتکار و حرکت عجیب بود که تا انتهای نشست فضای جلسه تحت تاثیر مستقیم این رفتار پیرمرد قرار گرفت و در نهایت هم انگلستان محکوم شد.


behnam5555 01-15-2011 08:00 PM

زیبایی اینشتین

می­گویند "مریلین مونرو" یک ­وقتی نامه­ ای به" البرت اینشتین" نوشت که:

«فکرش را بکن اگر من و تو ازدواج کنیمبچه­ ها­یمان با زیبایی من، و هوش و نبوغ تو چه محشری می­شوند!»
اینشتین در جواب نوشت:
«ممنون از این همه لطف و دست و دل­بازی خانم. واقعا هم که چه غوغایی می­شود!ولی این یک روی سکه است. فکرش را بکنید که اگر قضیه بر عکس شود چه رسوایی بزرگی بر پا می­شود».


behnam5555 01-16-2011 09:39 PM


کاش....

ای کاش روزی تمام آرزو هایمان پاک پاک بود

ای کاش روزی قدرت عشق از ترس بیشتر بود

ای کاش روزی تمام عاشقان به عشق خود برسند

ای کاش قلبها یشان فقط و فقط برای عشقی پاک میتپید

ای کاش روزی دل من هم دلداری داشت جز تنهایی جوانی

ای کاش روزی در این ای کاش هایمان دیگر ای کاشی نباشد

behnam5555 01-16-2011 09:41 PM



سه چیز در....

Three things in life that are never certain
سه چیز در زندگی پایدار نیستند

Dreams
رویاها

Success
موفقیت ها

Fortune
شانس


behnam5555 01-16-2011 09:44 PM


زیبائی یک زن....

The beauty of a woman Is not in the clothes she wears... The figure she carries
Or the way she combs her hair
زیبایی یه زن به لباسهایی که پوشیده... ژستی که گرفته
و یا مدل مویی که واسه خودش ساخته نیست


The beauty of a woman must be seen from her eyes
Because that is the doorway to her heart, The place where love resides
زیبایی یه زن باید از چشماش دیده بشه
به خاطر این که چشماش دروازه ی قلبش هستند، جایی که منزلگه عشق میتونه باشه


The beauty of a woman Is not in a facial mole
But true beauty in a woman is reflected in her soul
زیبایی یه زن به خط و خال صورتش نیست
بلکه زیبایی واقعی یه زن انعکاس در روحش داره


It is the caring that she lovingly gives
The passion that she shows
The beauty of a woman
With passing years-only grows
محبت و توجهی که عاشقانه ابراز میکنه
هیجانی که در زمان دیدار از خودش بروز میده
زیبایی یک زن هست
چیزی که با گذشت سالیان متمادی افزایش پیدا میکنه

behnam5555 01-16-2011 09:45 PM


انیشتین می‌گفت : « آنچه در مغزتان می‌گذرد، جهانتان را می‌آفریند. »

استفان كاوی (از سرشناسترین چهره‌های علم موفقیت) احتمالاً با الهام از همین حرف انیشتین است كه می‌گوید:« اگر می‌خواهید در زندگی و روابط شخصی‌تان تغییرات جزیی به وجود آورید به گرایش‌ها و رفتارتان توجه كنید؛ اما اگر دلتان می‌خواهد قدم‌های كوانتومی بردارید و تغییرات اساسی در زندگی‌تان ایجاد كنید باید نگرش‌ها و برداشت‌هایتان را عوض كنید .»

او حرفهایش را با یك مثال خوب و واقعی، ملموس‌تر می‌كند:« صبح یك روز تعطیل در نیویورك سوار اتوبوس شدم. تقریباً یك سوم اتوبوس پر شده بود. بیشتر مردم آرام نشسته بودند و یا سرشان به چیزی گرم بود و درمجموع فضایی سرشار از آرامش و سكوتی دلپذیر برقرار بود تا اینكه مرد میانسالی با بچه‌هایش سوار اتوبوس شد و بلافاصله فضای اتوبوس تغییر كرد. بچه‌هایش داد و بیداد راه انداختند و مدام به طرف همدیگر چیز پرتاب می‌كردند. یكی از بچه‌ها با صدای بلند گریه می‌كرد و یكی دیگر روزنامه را از دست این و آن می‌كشید و خلاصه اعصاب همه‌مان توی اتوبوس خرد شده بود. اما پدر آن بچه‌ها كه دقیقاً در صندلی جلویی من نشسته بود، اصلاً به روی خودش نمی‌آورد و غرق در افكار خودش بود. بالاخره صبرم لبریز شد و زبان به اعتراض بازكردم كه: «آقای محترم! بچه‌هایتان واقعاً دارند همه را آزار می‌دهند. شما نمی‌خواهید جلویشان را بگیرید؟» مرد كه انگار تازه متوجه شده بود چه اتفاقی دارد می‌افتد، كمی خودش را روی صندلی جابجا كرد و گفت: بله، حق با شماست. واقعاً متاسفم. راستش ما داریم از بیمارستانی برمی‌گردیم كه همسرم، مادر همین بچه‌ها٬ نیم ساعت پیش در آنجا مرده است.. من واقعاً گیجم و نمی‌دانم باید به این بچه‌ها چه بگویم. نمی‌دانم كه خودم باید چه كار كنم و ... و بغضش تركید و اشكش سرازیر شد.»

استفان كاوی بلافاصله پس از نقل این خاطره می‌پرسد:« صادقانه بگویید آیا اكنون این وضعیت را به طور متفاوتی نمی‌بینید؟ چرا این طور است؟ آیا دلیلی به جز این دارد كه نگرش شما نسبت به آن مرد عوض شده است؟ » و خودش ادامه می‌دهد كه:« راستش من خودم هم بلافاصله نگرشم عوض شد و دلسوزانه به آن مرد گفتم: واقعاً مرا ببخشید. نمی‌دانستم. آیا كمكی از دست من ساخته است؟ و....

اگر چه تا همین چند لحظه پیش ناراحت بودم كه این مرد چطور می‌تواند تا این اندازه بی‌ملاحظه باشد٬ اما ناگهان با تغییر نگرشم همه چیز عوض شد و من از صمیم قلب می‌خواستم كه هر كمكی از دستم ساخته است انجام بدهم .»

حقیقت این است كه به محض تغییر برداشت٬ همه چیز ناگهان عوض می‌شود. كلید یا راه حل هر مسئله‌ای این است كه به شیشه‌های عینكی كه به چشم داریم بنگریم؛ شاید هر از گاه لازم باشد كه رنگ آنها را عوض كنیم و در واقع برداشت یا نقش خودمان را تغییر بدهیم تا بتوانیم هر وضعیتی را از دیدگاه تازه‌ای ببینیم و تفسیر كنیم . آنچه اهمیت دارد خود واقعه نیست بلكه تعبیر و تفسیر ما از آن است

behnam5555 01-16-2011 09:46 PM


درسی بزرگ از بودا

می گويند بودا هر گاه با بی احترامی يا بد رفتاری کسی مواجه ميشده...از او تشکر می کرده است! وقتی علت را می پرسيدند.. بودا می گفته است: زندگی آينه ای است که ما خود را در آن می بينيم. نوع رفتار ديگران با ما نشانه وجود منشاء آن نوع رفتار در خود ماست که بعنوان همسان جذب شده است. و بدینگونه می توان عیوب خود را یافت. اگر مخالفان خود را به‌ پای چوبه‌ی اعدام می کشانی ! بدان‌ صاحب عقلی هستی بسان طناب . و اگر مخالفان خود را به‌ زندان می فرستی! بدان صاحب عقلی هستی بسان قفس . و اگر با مخالفان خود به‌ جنگ درمی افتی! بدان صاحب عقلی هستی بسان چاقو . و اما اگر با مخالفان خود به‌ بحث و گفتگو می پردازی و آنها را متقاعد می سازی و به‌ سخنان حق آنها قناعت می کنی! بدان صاحب عقلی هستی‌ بسان عقل !!



behnam5555 01-16-2011 09:48 PM





نان

دموکراسی می گوید: رفیق، حرفت را خودت بزن،
نانت را من می خورم.

مارکسیسم می گوید: رفیق، نانت را خودت بخور،
حرفت را من می زنم.

فاشیسم می گوید: رفیق، نانت را من می خورم،
حرفت را هم من می زنم
و تو فقط برای من کف بزن ...

اسلام حقیقی می گوید: نانت را خودت بخور،
حرفت را هم خودت بزن
و من فقط برای اینم که تو به این حق برسی.

اسلام دروغین می گوید: تو نانت را بیاور به ما بده
و ما قسمتی از آن را جلوی تو می اندازیم،
اما آن حرفی را که ما می گوییم بزن!

دکتر علی شریعتی

behnam5555 01-16-2011 09:49 PM


معیار واقعی بودن تصمیم، آن است که دست به عمل بزنیم.
آنتونی رابینز


اجازه نده ترس تو را فلج سازد.
مارک فیشر


افرادی که از ریسک کردن میترسند، به جایی نمیرسند.
مارک فیشر


نشاط، آزادی مطلق است. تو حرکت به بالا را آغاز میکنی؛ نشاط به تو بال می دهد تا با آن پرواز کنی.
اشو


منشا همه بیماریها در فکر است. ژوزف مورفی

رحمت خداوند ممکن است تاخیر داشته باشد اما حتمی است.
آنتونی رابینز


چنانچه نیک اندیش باشید خیر و خوشی به دنبالش خواهد آمد.
ژوزف مورفی


افراد موفق هیچ وقت اجازه نمیدهند که شرایط آزارشان دهد.
مارک فیشر


افرادی که زمان را در انتظار شرایط عالی از دست میدهند هرگز موفق نمیشوند.
مارک فیشر


اعمال ثابت ما سرنوشت ما را تعیین میکند.
آنتونی رابیتز


تولد و مرگ اجتناب ناپذیرند، فاصله این دو را زندگی كنیم.
سانتابان


هنگامی که تخیلات و منطق در ضدیت با هم قرار بگیرند، تخیلات پیروز میشوند.
مارک فیشر


وقتی که هدف روشنی داشته باشیم احساس روشنی به ما دست میدهد.
آنتونی رابینز


ترس را از خود بران و با خود بگو من با نیروی شعور خود قدرت انجام هر کاری را دارم.
ژوزف مورفی


هر واقعه ای در آغاز به صورت رویا است.
کارل سندبرگ


هر کس از قدرت انتخاب برخوردار است پس سلامتی و شادی را انتخاب کند.
ژوزف مورفی


قانون زندگی، قانون باور است.
ژوزف مورفی


اعتقادات ما اعمال افکار و احساسات ما را شکل میدهد.
آنتونی رابینز


با هر تصمیمی تغییری تازه در زندگی آغاز میکنید.
آنتونی رابینز


برای شروع باید باور داشته باشی که میتوانی، سپس با اشتیاق شروع کنی.
مارک فیشر


اگر نمیدانی به کجا میروی به هیچ کجا نخواهی رسید.
مارک فیشر


سعی نكنیم بهتر یا بدتر از دیگران باشیم، بكوشیم نسبت به خودمان بهترین باشیم.
ماركوس گداویر


نبوغ در سادگی نهفته است.
مونزارت


این روشنی هدف است که به شما نیرو میبخشد.
آنتونی رابینز


در زندگی شکست وجود ندارد بلکه فقط نتیجه موجود است.
آنتونی رابینز


تمام کسانی که ثروتمند شده اند باور داشته اند که میتوانند ثروتمند شوند.
مارک فیشر


باور به طور خود بخود به اجرا در می آید.
ژوزف مورفی


نه موفقیت و نه شکست یک شبه ایجاد نمیشود.
آنتونی رابینز


به ضمیر باطن خود به صورت یک هوش زنده و یک یار موافق بنگرید.
ژوزف مورفی


ترس باعث میشود تا بسیاری از مردم به رویاهایشان نرسند.
مارک فیشر


شجاعت واقعی زمانی است كه شخصی بتواند از اعماق مشكلات و بدبختی ها به زندگی لبخند بزند.
ناپلئون


زندگی دقیقا به ما آن چیزی را میدهد که به دنبالش هستیم.
مارک فیشر


نباید مطالب غلطی که از گذشته در ذهن ما برنامه ریزی شده اند حال و آینده ما را تباه کنند.

آنتونی رابینز


آرزوهای هر فرد موجب شکل گرفتن و بقای افکار او میشود.
هراکلیتوس


اندیشه هایتان را عوض کنید تا سرنوشتتان عوض شود.
ژوزف مورفی


زندگی آماده است تا بسیار بیشتر از آنچه تصورش را میکنید به ما آسایش بدهد.
مارک فیشر


كسی رو كه دوستش داری، چند وقت یكبار بهش یادآوری كن، تا فراموش نكنه قلبی براش میتپه.
شكسپیر


تنها کسانی میتوانند کارهای بزرگی انجام دهند که به قدرت ذهن ایمان دارند.
مارک فیشر


ضمیر باطن شما سازنده بدن شماست و میتواند شما را درمان کند.
ژوزف مورفی


همه رویاهای ما می توانند محقق شوند، مشروط بر اینکه ما شجاعت دنبال کردن آنها را داشته باشیم.
والت دیسنی



behnam5555 01-16-2011 10:00 PM


رقیب


از: شاعر ناشناس

ازبهررقیب این همه زیبا مکنیدش
بهترازگل واطلس ودیبا مکنیدش

با شادی وباهلهله وکف زدن امشب

هم خانۀ آن دیو ددآسا مکنیدش

باحیله چنین تشنۀ وصلش منمائید

ازبهررقیب اینهمه شیدا مکنیدش

آما ل مرا یکسره پامال مسازید

مشاطه میارید ومهیا مکنیدش

زیباست دگر حاجت مشاطه ندارد

آزرده ازاین زحمت بیجا مکنیدش

برحجلۀ نازش مبریدامشب وعریان

همبستر آن بی سروبی پا مکنیدش

بلبل به خوش آوازی اونیست خدایا

هم صحبت آن جغد بدآوازمکنیدش

حیرت مکنیدازمن وازرفتنم آخر

شرمنده مسازیدش رسوا مکنیدش


behnam5555 01-16-2011 10:02 PM


یکی ازپادشاهان عابدی راکه عیالان داشت پرسید:
اوقات عزیزچگونه میگذردگفت:
همه شب درمناجات وسحردردعای حاجات وهمه روزدربند
اخراجات ،ملک رامضمون اشارت عابدمعلوم گشت فرمود
تاوجه کفاف وی معیّن دارندوبارعیال ازدل اوبرخیزد.

ای گرفتارپای بندعیال

دیگرآسودگی مبندخیال

غم فرزندونان وجامه وقوت
بازت آردزسیردرملکوت

همه روزاتفاق می سازم
که بشب باخدای پردازم

شب چوعقدنمازمی بندم
چه خوردبامداد فرزندم

behnam5555 01-16-2011 10:04 PM

گفتم وگفت...

گفتم:نگرم روی تو گفتا:بقیامت
گفتم:روم ازکوی توگفتا:بسلامت

گفتم:چه بودکارجهان گفت:غم عشق

گفتم:چه بودحاصل من گفت:ندامت


behnam5555 01-17-2011 09:48 PM


داستان دهقان و قاضی


دهقان ساده لوحی قصد داشت عسل خود را به شهر دیگری ببرد تا بفروشد ولی نگهبان دروازه شهر بد طینتی کرد و سر ظرف عسل را برداشت و آنقدراین کار را ادامه داد تا عسل پر از گرد و خاک شد و مگس ها دور آن جمع شدند.دهقان شکایت پیش قاضی برد.قاضی نیز به دهقان گفت: از این پس به تو حکم لازم الاجرا می دهم تا هرکجا مگسی دیدی بکشی. دهقان بلند شد و سیلی محکمی به صورت قاضی زد وگفت : طبق حکم شما اولین آنها را که روی صورت شما بودکشتم.


behnam5555 01-17-2011 09:52 PM


گوشه ی ِ تنهایی

همه شب

خطوط ِفاجعه را
به طول و عرض ِ خاطره ی ِ تو
و به عمق ِ تنهایی
در فضای ِ بسته ی ِ دلتنگی
رسم میکنم
سیب ِ کال ِ عزیمتت را
می بویم
و آخرین بوسه ای را
که دریغ کردی
بر بلندای ِ بلند ترین سرو ِ کوچه
می آویزم
تو را با من
جمع میکنم
و خاطره ات را
درحافظه ام
ضرب
و دریغا
تنهایی ...
تنهایی .
نباید اسم ِ شب را به باد میگفتی
که آب
در حافظه ی ِ چاه ِ یقین ِما
یخ زده بود
و نان
ادامه ی ِ نابجای ِ
همه آن ترسی بود
که تو در سینه ات
بارور میکردی ،
همه شب
پابه پای ِ تنهایی
همه باغهای ِ پاییزی را
میگردم
دیروز را
همچون خوابی ناتمام
به فراموشی میسپارم
و بهار را
دور از آواز ِچلچله ها
در گوشه ی ِ خاموشی از باغچه
به خاک
فردا
همچون سایه ای
در غبار ِ کوچه ای بی انتها
گم خواهد شد
میدانم
پاییز
خواهد گذشت
و تو
مرا
در میان ِ برف
از بوته خواهی چید
و به آب خواهی داد ،
دیگر به پیشواز ِ شکوفه های ِ سیب
نخواهم رفت
دیگر با کوچه های ِ خیس
از عشق
از عشق
با تو
و از تو با فاصله ها
سخن نخواهم گفت .
نگاه کن ...
من آوازم را
در میان ِ پرده های ِ پر تردید ِ این گوشه ی ِ تنهایی
گم کرده ام
و خوب میدانم
میدانم
که دیگر هیچ حنجره ای
سکوت ِ بی معرفت ِ این زندان ِ بزرگ را
در هم نخواهد شکست
و دیگر هیچ خاطره ای
حافظه ِ سرد ِ روز ِ موعود را
به جشن ِ بلوغ ِ آیه های ِ انتظار
نخواهد برد .
نگاه کن ...
تبرها
به خواب ِواژه ها
ره یافته اند
و دانه های ِ برف
آرام
آرام
صفحه ی ِ ذهن ِ مرا
سپید میکنند ،
همه شب
دست در دست ِ تنهایی
تاانتهای ِ کوچه ی ِ آشنایی
میروم
تو را به خدا میسپارم
و خدا را به تو
و روی ِ شانه های ِ تنهایی
به خانه باز میگردم
تا کوچ خوشبختی را
به تماشا بنشینم
فردا
همه ی ِ جاده ها
در امتداد ِخود
تردید خواهند کرد
میدنم
و تو
مرا
در انتظار ِبارانی که دیر کرده است
از آب خواهی گرفت
و به باد خواهی داد ،
نگاه کن ...
من
میلغزم
و برای ِ چشمانی
که از میان ِ شاخه های ِ تکیده ی ِ ایمان
همیشه
نگران ِ من بودند
دست تکان میدهم
و در باغچه ی ِ کوچکم
برای ِ یاس ِ نوشکفته ام
میخوانم :
" بیا و در این موسم ِ بهار
شک کن ... "
نگاه کن ...
در کوچه ی ِخاکی ِ خیال ِ من
هنوز
چه برفی میبارد ...



behnam5555 01-17-2011 10:01 PM

سرمازدگی

تماس طولانی مدت بدن با سرما باعث ایجاد دو بیماری مهم می‌شود: اول سرمازدگی به معنای کم شدن دمای داخلی بدن، و دوم یخ‌زدگی اندام‌های انتهایی.

انسان موجودی خون گرم است، یعنی این که در دماهای کاملا متفاوت، بدن انسان باانجام فرآیندهایی مانع نوسان دمای خون و به تبع آن باعث ثابت نگه داشته شدن دمای داخلی بدن در حد 37 درجه می‌شود، اما زمانی فرا می‌رسد که بدن توان مقابله با سرما را از دست می‌دهد و کم کم دمای داخلی افت می‌کند.

وقتی دمای بدن به کمتر از 35 درجه برسد، فرد دچار سرمازدگی می گردد و هرچه دمااز این پایین‌تر برود، بیماری شدیدتر و درمان مشکل‌تر می‌شود.

سرمازدگی هنگامی رخ می‌دهد که پوست در معرض سرمای شدید قرار می‌گیرد. سرمازدگی ممکن است سطحی باشد یا به شکل جدی‌تری درآید که "سرمازدگی عمیق" نامیده می‌شود واغلب پاها و دست‌ها را گرفتار می‌کند.

شایع‌ترین جاهایی که ممکن است سرمازده شوند بینی، گونه‌ها، لب‌ها، چانه، گوش‌ها و پنجه پا است.

واضح است که مهم‌ترین عامل سرمازدگی، اقامت طولانی مدت و داشتن پوشش نامناسب در محیط سرد است.

جالب است بدانیم که دمای صفر یا کمتر از صفر درجه برای ایجاد این بیماری الزامینیست و در دماهای بالاتر مثلا 5 تا 10 درجه هم اگر لباس‌ها نازک یا خیس باشند و وزش باد وجود داشته باشد، یا اقامت فرد در سرما خیلی طولانی باشد،ایجاد سرمازدگی محتمل است.

عوامل مستعدکننده سرمازدگی:

- از عوامل مستعدکننده سرمازدگی سن است. افراد مسن به دلیل این‌که فرآیندتنظیم دمای بدنشان ضعیف می‌شود، بیشتر در معرض این بیماری هستند.

- بچه‌ها و به خصوص شیرخواران به دلیل این ‌که سطح بدنشان به نسبت کل بدن وسیع‌تر است نیز به شدت در معرض این بیماری هستند.

- افرادی که دچار بیماری‌های مستهلک ‌کننده و مزمن هستند و بیماران دچار سوء‌تغذیه نیز بیش از بقیه در معرض این عارضه هستند.

- شاید سرمازدگی از معدود بیماری‌هایی باشد که افراد لاغر را به خاطر کمبود چربی زیر پوست بیش از افراد چاق تهدید می‌کند.

- به‌رغم این ‌که در باور بعضی‌ها الکل باعث گرم شدن بدن و جلوگیری ازسرمازدگی می‌شود، ولی واقعیت این است که اگرچه خوردن الکل به دلیل ایجادانرژی زیاد باعث احساس گرم شدن می‌گردد، ولی اگر فرد پس از مصرف الکل درمعرض سرمای طولانی قرار گیرد، به چند دلیل استعداد زیادی برای سرمازدگی دارد:

اول این که الکل رگ‌های محیطی را گشاد می‌کند و باعث از دست رفتن گرمای داخلی بدن می‌شود. دوم این که مصرف الکل از ساخته شدن قند در بدن جلوگیری می‌کند وپروسه تولید گرمای درونی را کم می‌کند. از همه این ها مهم‌تر این است که مصرف الکل زیاد باعث به هم خوردن شعور و خواب آلودگی می‌شود و مانع گریزفرد از شرایط سرما می‌شود.

- مصرف داروهای آرام‌بخش، داروهای ضدافسردگی و مصرف مواد مخدر نیز از عوامل مستعدکننده سرمازدگی است.

- شکارچیان، سربازان، اسکی‌بازها و به خصوص کوهنوردان به دلیل نحوه فعالیتشان به خصوص در فصول سرد، بیش از دیگران در معرض این بیماری هستند.

نشانه‌های سرمازدگی :

قرمزی پوست

دردناکی شدید پوست یا بی حسی آن

پوست سفید شده یا به رنگ خاکستری زرد

سفت ‌شدن شدید یا مومی‌ شدن پوست

پیشگیری از سرمازدگی :

برای پیشگیری از سرمازدگی، توصیه می‌شود هنگامی که در معرض آب و هوای سرد قرارمی‌گیرید، چند لایه لباس بپوشید و فورا لباس‌هایی را که خیس می‌شوند،درآورید.

در عین حال باید غذاهای سالم و مقدار کافی مایعات را که حاوی کافئین نباشند، بنوشید.

سرمازدگی در کودکان :

کودکان در معرض خطر بیشتر سرمازدگی قرار دارند، زیرا حرارت بدن‌شان را آسان تر ازدست می‌دهند و از طرف دیگر کودکان ممکن است به خاطر سرگرم ‌شدن به بازی درهنگام سرمای شدید، دیرتر به درون خانه بیایند.

برای جلوگیری از سرمازدگی کودکان به این نکات توجه کنید:

- اگر متوجه شدید انگشتان، گونه‌ها، گوش‌ها، لب‌ها، بینی یا دست‌های کودک سفید و رنگ ‌پریده شده است، فورا او را به داخل خانه بیاورید. اگر ایننواحی بدن کودک ظاهری مومی پیدا کرده‌ باشند، باید سریعا سرمازدگی درمانشود.

- لباس‌های خیس کودک را عوض کنید.

- کودک تان را به درون حمام آب گرم ببرید تا زمانی که حس او در مناطق سرمازده بازگردد. توجه داشته باشید که از آب گرم استفاده کنید، نه از آب داغ .

- کنترل درجه حرارت آب را به کودک نسپارید، زیرا او به خاطر این که نمی‌تواند حس کند که آب بیش از حد داغ است، ممکن است باعث سوختگی خودش شود.

منابع :

- دکتر رضا کریمی - متخصص بیماری‌های داخلی (جام جم)

- همشهری


behnam5555 01-17-2011 10:04 PM


آرزویی نابجا

سالها پیش، کوچکترین پرنده ی دنیا بود که پرواز میکرد
به خدا گفت:
چرا من کوچکترینم
میخواهم بزرگترین باشم!
خدا اعتنایی نکرد...
قَسَمَش داد که اگر این آرزو را برآورده نکنی دیگر نخواهمت پرستیدن!
لیک خدا برآورده کرد آرزویش را
و او بزرگترین پرنده ی دنیا شد
هیهات که از سنگینی دیگر نتوانست پرواز کردن
و شاید از شرم بود، نه ترس! که سرش را زیرِ زمین نهان میکرد...
که دیگر نه پرنده بود... نه چهارپا


behnam5555 01-17-2011 10:07 PM


امان از این دکترها ( طنز )


این بیماری شما باید فوری درمان بشه:
یعنی من ماه بعد قراره برم مسافرت و معالجه این بیماری خیلی ساده و سودآوره و بهتره زودتر ترتیبش رو بدم!

خوب بگید ببینم مشکلتون از کی شروع شد:
یعنی من از بیماریتون چیزی نفهمیدم و ایده‌ای ندارم و امیدوارم شما خودتون سرنخی به من بدین!

یک وقت دیگه از منشی برای آخرهای این هفته بگیر:
یعنی من امروز با دوستام دوره دارم، باید برم زودتر بزن به چاک!

هم خبرهای خوب و هم خبرهای بد براتون دارم:
یعنی خبر خوب اینه که من قراره یه ماشینجدید بخرم و خبر بد اینکه شما باید پول اونو بدین!

من به این آزمایشگاه اطمینان دارم بهتره آزمایشهاتون را اونجا انجام بدین:
یعنی من 40 درصد از پول آزمایش بیمارانی که به اونجا معرفی می کنم را می‌گیرم!

دارویی که براتون نوشتم داروی خیلی جدیدیه:
یعنی من دارم یه مقاله علمی مینویسم و میخواهم از شما مثل موش آزمایشگاهی استفاده کنم!

اگه تا یک هفته دیگه خوب نشدید یه زنگ به من بزنید:
یعنی من نمی دونم بیماریتون چیه شاید خود به خود تا یک هفته دیگه خوب بشه!

بهتره چندتا آزمایش تکمیلی هم انجام بدین:
یعنی من نفهمیدم بیماریتون چیه. شاید بچه‌های آزمایشگاه بهتون کمک کنن!
ابن بیماری الان خیلی شایعه:
یعنی این چندمین مریضیه که این هفته داشتم باید حتما امشب برم سراغ کتابهای پزشکی و درمورد این بیماری مطالعه کنم!

اگه این عوارض از بین نرفت هفته دیگه زنگ بزنید وقت بگیرین:
یعنی تا حالا مریضی به این سمجی نداشتم خدا را شکر که هفته دیگه مسافرتم و مطب نمیام!

فکر نمی کنم رفتن پیش فیزیوتراپیست فایده‌ای داشته باشه:
یعنی من از فیزیوتراپیستها نفرت دارم نرخ‌های ما رو شکستن!

ممکنه یک کمی دردتون بیاد:
یعنی هفته پیش دو تا مریض از شدت درد زبونشون رو گاز گرفتن!

فکر نمی‌کنید این همه روی اعصابتون اثر گذاشته باشه:
یعنی من فکر می کنم شما دیوونه هستین و امیدوارم یک روانشناس پیدا کنم که هزینه‌های درمانتون رو باهاش قسمت کنم!



behnam5555 01-17-2011 10:10 PM


آرزوهای زیبای ویکتورهوگو برای شما


اول از همه برایت آرزومندم که عاشق شوی،
و اگر هستی، کسی هم به تو عشق بورزد،
و اگر اینگونه نیست، تنهائیت کوتاه باشد،
و پس از تنهائیت، نفرت از کسی نیابی.
آرزومندم که اینگونه پیش نیاید، اما اگر پیش آمد،
بدانی چگونه به دور از ناامیدی زندگی کنی.


برایت همچنان آرزو دارم دوستانی داشته باشی،
از جمله دوستان بد و ناپایدار،
برخی نادوست، و برخی دوستدار
که دست کم یکی در میانشان
بی تردید مورد اعتمادت باشد.
و چون زندگی بدین گونه است،
برایت آرزومندم که دشمن نیز داشته باشی،
نه کم و نه زیاد، درست به اندازه،
تا گاهی باورهایت را مورد پرسش قرار دهد،
که دست کم یکی از آنها اعتراضش به حق باشد،
تا که زیاده به خودت غرّه نشوی.
و نیز آرزومندم مفیدِ فایده باشی
نه خیلی غیرضروری،
تا در لحظات سخت
وقتی دیگر چیزی باقی نمانده است
همین مفید بودن کافی باشد تا تو را سرِ پا نگهدارد.


همچنین، برایت آرزومندم صبور باشی
نه با کسانی که اشتباهات کوچک میکنند
چون این کارِ ساده ای است،
بلکه با کسانی که اشتباهات بزرگ و جبران ناپذیر میکنند
و با کاربردِ درست صبوری ات برای دیگران نمونه شوی.
و امیدوام اگر جوان که هستی
خیلی به تعجیل، رسیده نشوی
و اگر رسیده ای، به جوان نمائی اصرار نورزی
و اگر پیری، تسلیم ناامیدی نشوی
چرا که هر سنّی خوشی و ناخوشی خودش را دارد
و لازم است بگذاریم در ما جریان یابند.
امیدوارم حیوانی را نوازش کنی
به پرنده ای دانه بدهی، و به آواز یک سَهره گوش کنی
وقتی که آوای سحرگاهیش را سر می دهد.
چرا که به این طریق
احساس زیبائی خواهی یافت، به رایگان.

امیدوارم که دانه ای هم بر خاک بفشانی

هرچند خُرد بوده باشد
و با روئیدنش همراه شوی
تا دریابی چقدر زندگی در یک درخت وجود دارد..
بعلاوه، آرزومندم پول داشته باشی
زیرا در عمل به آن نیازمندی
و برای اینکه سالی یک بار
پولت را جلو رویت بگذاری و بگوئی: این مالِ من است.
فقط برای اینکه روشن کنی کدامتان اربابِ دیگری است!
و در پایان، اگر مرد باشی، آرزومندم زن خوبی داشته باشی
و اگر زنی، شوهر خوبی داشته باشی
که اگر فردا خسته باشید، یا پس فردا شادمان
باز هم از عشق حرف برانید تا از نو بیاغازید.
اگر همه ی اینها که گفتم فراهم شد
دیگر چیزی ندارم برایت آرزو کنم.


behnam5555 01-17-2011 10:11 PM



گرانمایه ترین بخش از منشور کوروش بزرگ


منم کوروش، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه دادگر، شاه بابل، شاه سومر و اکد، شاه چهار گوشه جهان.
پسر کمبوجیه، شاه بزرگ، ...، نوه کوروش، شاه بزرگ، ...، نبیره چیش پیش، شاه بزرگ...
آنگاهکه بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم، همه مردم گام های مرا با شادمان یپذیرفتند. در بارگاه پادشاهان بابل بر تخت شهریاری نشستم. مردوک خدای بزرگدل های مردم بابل را بسوی من گردانید، ...، زیرا من او را ارجمند و گرامیداشتم.
ارتش بزرگ من بآرامی وارد بابل شد. نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید.
نابسامانی درونی بابل و نیایشگاههای آنجا دل مرا بدرد آورد... من برای آرامش کوشیدم.
من برده داری را برانداختم. به بدبختی های آنان پایان بخشیدم.
فرمان دادم که همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند. فرمان دادم که هیچکس مردم شهر را نیازارد و به دارایی آنان دست یازی نکند.
مردوکخدای بزرگ از کار من خشنود شد... او مهربانی ا ش و فراوانی را ارزانیداشت. ما همگی شادمانه و در آشتی و آرامش پایگاه بلندش را ستودیم.
من همه شهرهایی را که ویران شده بود از نو ساختم. فرمان دادم تمام نیایشگاههایی را که بسته شده بود، بگشایند. همه خدایان این نیایشگاهها رابه جاهای خود بازگرداندم.
همه مردمانی را که پراکنده و آواره شده بودند، به جایگاههای خود برگرداندم و خانه های ویران آنان را آباد کردم.
همچنین پیکره خدایان سومر و اکد را که نبونید، بدون هراس از خدای بزرگ، به بابل آورده بود، به خشنودی مردوک خدای بزرگ و به شادی و خرمی به نیایشگاههای خودشان بازگرداندم. باشد که دل ها شاد گردد.
بشود که خدایانی که آنان را به جایگاههای نخستین شان بازگرداندم، هر روز در پیشگاه خدای بزرگ برایم زندگانی بلند خواستار باشند...
من برای همه مردم همبودگاهی آرام مهیا ساختم وآرامش را به تمامی مردم پیشکش کردم.
.



behnam5555 01-17-2011 10:14 PM


الاغ و چاه

روزی الاغ یك مزرعه دار داخل چاهی افتاد و شروع كرد به سرو صدا كردن
صاحب الاغ كه نمی‌دانست چگونه الاغ را از چاه بیرون بكشد، بعد از مدتی فكر كردن با خود گفت:
« چاه كه آب ندارد و در نهایت باید پر شود: الاغ هم كه پیر است بنابر این بیرون آوردن الاغ هیچ سودی ندارد».
صاحب الاغ تصمیم خود را گرفته بود، از جا بلند شد و به سراغ همسایگانش رفت و از آنها خواست تا در پر كردن چاه به او كمك كنند تا الاغ بیچاره بیشتر از آن عذاب نكشد.
هر كدام از همسایگان نیز با بیلی در دست شروع به ریختن خاك به درون چاه كردند.
با ریخته شدن خاك به درون چاه الاغ شروع به بی‌قراری كرد و خود را به دیواره‌های چاه می‌زد و با صدای بلندی عر و عر می‌كرد.
اما بعد از مدتی دیگر صدایی از الاغ نیامد. چه اتفاقی افتاده بود، آیا الاغ بیچاره واقعاً زنده به گور شده بود یا قضیه چیز دیگری بود.. صاحب الاغ وقتی دیگر صدای الاغش را نشنید به درون چاه نگاه كرد و در كمال تعجب دید هر بار كه خاك به چاه ریخته می‌شود الاغ خاك را از پشت خود می‌تكاند و روی آن می‌ایستد. با این كار الاغ توانست با تكاندن خاك از روی خود و ایستادن روی لایه‌های جدید خاك به دهانهء چاه برسد و موجب شگفتی صاحب خود و همسایگان شود.
انسان هم در زندگی با مشكلات و مسایل (همان خاكی كه روی الاغ ریخته می‌شد) زیادی روبرو می‌شود. اما كسی از این مشكلات سربلند و پیروز بیرون می‌آید كه نگذارد آنها او را از پای درآروند و زندگی را برای او مختل كنند. انسانی پیروز است كه از مشكلات به نفع خود استفاده كند و با غلبه بر مشكلات (ایستادن روی خاك) راه نجات خود را پیدا كند.

همة ما از چاه مشكلات نه با دست روی دست گذاشتن و تماشای زنده به گور شدن خود، بلكه با تسلیم نشدن در برابر آنها رهایی می‌یابیم و به زندگانی پرنشاط و موفقی دست پیدا می‌كنیم!!



behnam5555 01-17-2011 10:18 PM


مهربانی

مردم از من می پرسند دین من چیست؟

به آنان می گویم:

( دین من مهربانی است)

تنزین گیاتسو؛چهاردهمین دالایی لاما؛

رهبر معنوی تبت ؛ برنده جایزه صلح نوبل سال ۱۹۸۹



behnam5555 01-17-2011 10:40 PM



فواید آناناس

آناناس دارای چه فواید مفیدی می باشد؟چرا توصیه می شود برای تمام بیماران کمپوت آناناس ببرید؟

آناناس و كمك به هضم غذا

آناناس حاوی آنزیم مخصوصی است كه با شكستن ساختمان پروتئین غذاها به هضم آنها كمك می‌كند.

از آب آناناس می‌توان به عنوان هضم‌كننده و نرم‌كننده غذاهای مختلف نظیر گوشت استفاده كرد. همچنین از آنزیم مخصوص در آناناس می‌توان در تهیه غذاهای ژلاتینی نظیر انواع دسرها و ژله استفاده كرد.

متخصصان معتقدند آناناس برای بهبود دستگاه گوارش مفید و منبع خوبی برای منیزیم و حاوی مقادیر قابل توجهی ویتامین c و ویتامینb1 است. آناناس به دلیل داشتن مقدار زیادی ویتامین c ممكن است باعث سوزش مختصر نوك زبان شود كه نگران‌كننده نیست.

خوردن روزانه نصف یك آناناس طبیعی مانع بروز بسیاری از بیماری‌ها می‌شود؛ مثل فشارخون بالا، گرفتگی سرخرگ‌ها، رماتیسم و سرطان.


كرم آناناس پوست را لطیف و شاداب می‌كند. آناناس هم برای درون بدن و هم برای ظاهر بدن در حكم راز جوانی و زیبایی است.

آناناس التیام‌دهنده ناراحتی‌های گوارشی است و كم اشتهایی و اسهال را درمان می‌كند. این میوه درمان مؤثری برای گرفتگی، ورم مفاصل، آماس و دیگر دردهای عضلانی و مفصلی است.

آناناس پایین آورنده تب است و سموم را از بدن دفع و ایجاد تعرق می‌كند. آناناس سبب كاهش چروك پوست و پاكسازی سلول‌های مرده آن می‌شود. اما به دلیل وجود اسیدهای آن نباید زیاد مصرف شود، خوردن بیش از حد آناناس سبب پوسیدگی دندان و تورم لثه می‌شود. بنابراین بهتر است پس از خوردن آناناس دهان را بشویید یا مسواك بزنید.

به طور كلی محافظ سلامت عمومی است.نوشیدن یك فنجان آب آناناس 3 بار در روز یا خوردن یك تكه آناناس با هر وعده غذا بسیار مفید است.



ساقي 01-18-2011 02:50 PM

چه زحمتي کشيديد شما براي اين تاپيک خسته نباشيد:53:

behnam5555 01-18-2011 08:30 PM

می خـر ا بـا تـيــا ن‌


حافظ
* من‌ نخواهم‌كرد ترك‌ لعل‌ يار وجام‌ می
زاهدان‌، معذورداريدم‌ كه‌اين‌ام‌ مذهب‌است‌!

* ورای طاعت‌ ديوانه‌گان‌ زمامطلب‌
كه‌شيخ‌ مذهب‌ ما عاقلی گنه‌دانست‌.

* حافظا! روز اجل‌ گر به‌كف‌آری جامی
يكسرازكوی خرابات‌ برندت‌به‌بهشت‌!

* توو تسبيح‌و مصلا و ره‌ زهدوصلاح‌
من‌و میخانه‌و زنار و ره‌ ديروكنشت
صوفی آن‌ صاف‌ بهشتی نبود، زان‌كه‌چومن‌
خرقه‌ درميكده‌ها رهن‌ می ناب‌ نهشت‌.

* ساقی! بيارباده‌ كه‌ماه‌ صيام‌ رفت‌.
درده‌ قدح‌! كه‌موسم‌ ناموس‌ونام‌ رفت
وقت‌ عزيزرفت‌، بيا تاقضاكنيم‌
عمری كه‌ بی حضور صراحی وجام‌ رفت‌
درتاب‌ توبه‌ چندتوان‌سوخت‌ همچوعود؟
می ده‌! كه‌عمر برسر سودای خام‌ رفت
بربوی آن‌كه‌ جرعه‌ جامت به‌مارسد
درمصطبه‌ دعای تو هرصبح‌وشام‌ رفت‌.
دل‌را كه ‌مرده‌بود حياتی زنو رسيد
تا بوئی ازنسيم‌ میاش‌ درمشام‌رفت‌.

* عشقت‌ رسد به‌فرياد، ورخود به‌سان‌ حافظ
قرآن‌ ز بر بخوانی برچارده‌روايت‌ !

* حديث‌ عشق‌ زحافظ شنو نه‌ازواعظ
اگرچه‌ صنعت‌بسياردرعبارت‌كرد
ثواب‌ روزه‌ وحج‌ قبول‌ ، آن‌كس‌يافت‌
كه‌ خاك‌ ميكده‌یعشق‌را زيارت‌كرد!

* مريد پيرمغانم‌: زمن‌مرنج‌ ای شيخ‌
چراكه‌ وعده‌توكردی و اوبه‌جاآورد !

* من‌و انكار شراب‌؟ ـ اين‌ چه‌حكايت‌باشد!
غالبا اين‌قدرم‌ عقل‌وكفايت‌ باشد!
من‌كه‌ شب‌ها ره‌ تقوازده‌ام‌ بادف‌وچنگ‌
اين‌زمان‌ سربه‌ره‌آرم‌؟ ـ چه‌حكايت‌باشد؟
بنده‌ پير مغانم‌ كه‌زجهل‌ام‌برهاند
پيرما هرچه‌كند عين‌ ولايت‌ باشد!

* بهوش‌باش‌، كه‌هنگام‌ باد استغنا
هزارخرمن‌ طاعت‌ به‌نيم‌جو ننهند!

* باشد ، ای دل‌ ، كه‌در ميكده‌ها بگشايند
گره‌ازكار فروبسته‌ ما بگشايند.
اگرازبهر دل‌ زاهد خودبين‌ بستند
دل‌ قویدار! كه‌ ازبهرخدا بگشايند
به‌صفای دل‌ رندان‌! كه‌صبوحی زده‌گان‌
بس‌ در بسته‌ به‌مفتاح‌ دعا بگشايند.

behnam5555 01-18-2011 08:33 PM


چند راهکار برای غلبه بر مشکلات بدن
مي دانيم که درد جسماني علامت و نشانه ايجاد مشکل و ناهنجاري در بدن است و عوامل مختلفي باعث درد و ناراحتي جسماني مي شوند. بعضي از اين عوامل موقتي و برخي نيز طولاني مدت و نيازمند دارو و درمان هستند.
در اينجا ما ترفند هايي را بيان مي کنيم که شما با دانستن و بکار بستن آنها، بعضي از درد ها را مي توانيد موقتا کاهش بدهيد.

خارش گلو
وقتي کودک بوديد، قلقلک دادن زير بغل شما يک سرگرمي جالب بود. حالا در بزرگسالان هم مي توان از اين ترفند براي رهايي از مشکل خارش گلو استفاده کرد. وقتي که سلول هاي عصبي گوش تحريک بشوند، باعث اسپاسم عضلات گلو و گردن شده و در نتيجه شما را از شر خارش گلو راحت مي کنند. پس قلقلک دادن گوش، باعث رفع خارش گلو مي گردد!

بر درد آمپول غلبه کنيد
به راحتي با سرفه کردن در حين تزريقات، مي توانيد درد آمپول را کاهش دهيد. سرفه کردن در اصل يک ترفندي است که باعث افزايش سريع و موقتي فشار در قفسه سينه شده و مسيرهاي عصبي درد را مسدود مي کند.

از شر جرم هاي بيني راحت شويد
فين کردن شديد را فراموش کنيد. در اينجا يک ترفند بسيار سريع و آسان براي راحت شدن از جرم ها وجود دارد: بطور متناوب با زبان خود به سقف دهانتان ضربه بزنيد، سپس با يک انگشت خود وسط دو ابرو را فشار دهيد. اين کار باعث مي شود که تيغه بيني، عقب و جلو رفته و پس از ۲۰ ثانيه، جرم هاي متراکم شده و آماده تخليه مي شوند!

از شر رفلاکس مري راحت شويد
کساني که دچار رفلاکس مري هستند، اگر به پهلوي چپ بخوابند، کمتر به اين مشکل دچار مي شوند! مري و معده تحت يک زاويه اي بهم وصل هستند، وقتي به پهلوي راست بخوابيد، سطح معده بالاتر از مري قرار مي گيرد، در نتيجه غذا و اسيد به مري بر مي گردد.

درد دندان
با يک تکه يخ، قسمت v شکل بين انگشتان اشاره و شست را بماليد، بسادگي درد دندان را کاهش مي دهيد.

نوک انگشت تان را سوزانده ايد؟
اگر در اثر تماس ناگهاني با اجاق گاز يا قابلمه داغ نوک انگشت تان را سوزانده ايد، به سرعت قسمت آسيب ديده را تميز کنيد و با يک تکه يخ ماساژ بدهيد. اگر يخ نبود، از آب سرد نيز مي توانيد استفاده کنيد.

سرتان گيج مي رود و به دوران افتاده است
کافي است فقط يک دست تان را روي يک نقطه ثابت قرار دهيد، بسرعت دوران سرتان خوب مي شود. قسمتي از گوش که مسئول فقط تعادل است در داخل يک مايع شناور مي باشد، هر گاه اين مايع جابه جا بشود، تعادل شما بهم مي خورد، بکمک يک مرجع ثابت بيروني، مغز سريع تعادل خود را به دست مي آورد.

جلوي خونريزي را با يک انگشت بگيريد
گرفتن بيني و به عقب برگرداندن سر، راه متداول جلوگيري از خونريزي بيني است، اما شما اگر مقداري پنبه را درست زير گردي لب بالايي، روي لثه بگذاريد و با يک انگشت آن را فشار دهيد، خونريزي قطع مي شود.

از تپش قلب در هنگام عصبانيت جلوگيري کنيد
به انگشت شست خود، فوت کنيد! عصب واگ که ضربان قلب را کنترل مي کند، بکمک نفس کشيدن، آرام مي گيرد.

مغز خود را گرم نگه داريد
بسيار چيز هاي کم اهميتي هستند که مغز را سرد و فلج مي سازند. در اين حالت، زبان خود را به سقف دهانتان فشار دهيد، بطوريکه بيشترين مقدار از سقف را بپوشاند، در اين صورت سر درد بر طرف مي شود! اين سردرد مي تواند ناشي از يک بستني يخي باشد.

خواب رفتگي
اگر دست شما موقع رانندگي يا نشستن، در اثر يک وضعيت نادرست بخواب رفته باشد، به آرامي حرکت دادن سر به چپ و راست، در کمتر از يک دقيقه مي تواند اين مشکل را حل کند و از شر گزگز و سوزني شدن دست راحت شويد.




behnam5555 01-18-2011 08:35 PM


دوستت دارم

دوست دارم دوست دارم
دوست دارم دوست دارم
قد تموم آدما
قد تموم عاشقا
دل بردی و پنهون شدی
دل بردی و پنهون شدی
از من چرا ای بی وفا
از من چرا از من چرا
عاشق شدم عاشق شدم
عاشق شدم عاشق شدم
از چشم من پنهون نشو
از چشم من پنهون نشو
تنها شدم تنها شدم
تنها شدم تنها شدم
تنها نرو تنها نرو
تنها نرو تنها نرو

پر می کشی تا آسمون
من خسته بی بال و پر
پر می کشی تا آسمون
من خسته بی بال و پر
روزی که برگردی دگر
از من نمی بینی اثر
روزی که برگردی دگر
از من نمی بینی اثر
روزی که برگردی دگر
از من نمی بینی اثر
دوست دارم دوست دارم
دوست دارم دویت دارم
قد تموم آدما
قد تموم عاشقا


شعر :عبدالجبار کاکایی


behnam5555 01-18-2011 08:37 PM



زنجبیل : دارویی برای درمان تمامی دردها


زنجبیل بعنوان یك درمان خانگی برای زنان باردار، بیماران تحت شیمی درمانی و مسافرانی كه دچار ضعف معده هستند به منظور رفع حالت تهوع، شناخته شده است.

به گزارش سرویس بهداشت و درمان ایسنا، این بار متخصصان كالج و دانشگاه ایالتی جورجیا در آمریكا دو نوع ماده شیمیایی موجود در زنجبیل را معرفی كرده‌اند كه «جینگرول» و «فنول» نام دارند و می‌توان از آنها بعنوان داروی مسكن و ضد درد استفاده كرد.

در مجموعه‌ای از آزمایشات 74 فرد سالم برای درمان دردهای ماهیچه‌ای به طور منظم دو گرم زنجبیل خام یا همراه با غذا مصرف كردند و گروهی از آنها هم هر روز به مدت 11 روز از یك شبه دارو استفاده كردند.


این افراد همگی در نوبت‌های مشابه تمرینات ورزشی انجام دادند با این هدف كه در آرنج‌های آنها التهاب و درد ماهیچه‌ای ایجاد شود.

این متخصصان دریافتند كه زنجبیل خام میزان دردهای ماهیچه‌ای را تا 25 درصد در افرادی كه دچار این دردها شده‌ بودند،‌ كاهش داد.


به گزارش مجله تایم، در افرادی هم كه زنجبیل پخته با غذا خورده بودند این دردها 23 درصد كاهش یافت.

به گفته پزشكان، ریشه زنجبیل قرنهای زیادی است كه بعنوان یك داروی مهم و با مصارف درمانی مورد استفاده دارد. برخی از آزمایشات حتی نشان داده كه این گیاه به كاهش كلسترول هم كمك می‌كند.





behnam5555 01-18-2011 08:40 PM

بزرگان....


هر حقی یک مسوولیت، هر فرصتی یک اجبار و هر مالکیتی یک وظیفه به همراه دارد.
جان دراکلفر

تا زمانی که توده مردم برای بهبود حال یکدیگر احساس مسوولیت نکنند، عدالت اجتماعی تحقق نمیابد.
هلن کلر

هیچ فرازی در برابر آدمهای پاکباخته توان ایستادگی ندارد.
ارد بزرگ

ما هنوز در زمان ما قبل تاریخ هستیم! زیرا تاریخ بشریت آن روز آغاز میشود که بشر از همه رنجها و گرفتاریها نجات یابد.
فتحی الرمکی

زندگی گره ای نیست که در جست و جوی گشودن آن باشیم، زندگی واقعیتی است که باید آن را تجربه کرد.
سورن کی یرکگارد

پرهیزگار باش که هرگز هیچ پرهیزگاری از درستی نمی میرد.
غزالی طوسی

دریاها نماد فروتنی هستند، در نهاد خود کوه هایی بلندتر از خشکی دارند ولی هیچگاه آن را به رخ ما نمیکشند.
ارد بزرگ

این عشق نیست که دنیا را می چرخاند، عشق چیزی است که چرخش دنیا را ارزشمند میکند.
فرانکلین پی جونز


نباید از خسته بودن خودت شرمنده باشی، بلکه فقط باید سعی کنی خسته آور نباشی.
هیلز هام

اگر میبینی کسی به تو لبخند نمیزند، علت را در لبان فرو بسته ی خود جستجو کن.
دبل کارنگی


شاد ماندن به هنگامیکه انسان در گیرودار کارهای ملال آور و پر مسئولیت است، هنر کوچکی نیست.
نیچه


behnam5555 01-18-2011 08:44 PM


اس ام اس فلسفی

نمی‌توانیم کاری کنیم که مرغان غم بالای سر ما پرواز نکنند اما می‌توانیم نگذاریم که روی سر ما آشیانه بسازند.
ضرب‌المثل چینی

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

حتی میمونها نیز گاهی از درخت می‌افتند .
ضرب‌المثل ‌ژاپنی


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

بدگویی ، رسوایی در پی دارد .
ارد بزرگ

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

اگر می‌خواهید فرزندانتان روی پای خود بایستند، مسؤولیت‌هایی روی دوش آنها بگذارید.
ابیگیل فون بورن

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

زمین به دوش خود الوند و بیستون دارد—غبار ماست که بر دوش او گران بوده ست .
اقبال لاهوری

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

بن وریشه هستی مانند گردونه ای دوار است که همه چیز را گرد رسم کرده است برسان : گردش روزها ، چرخش اختران و ستارگان ، چرخش آب بر روی زمین ، زایش و مرگ، نیکی و بدی ، گردش خون در بدن ، حرکت اتم و …
ارد بزرگ

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
ای که در رنج و عذابی ! تو آنگاه رستگاری که با ذات و هویت خویش یکی شوی .
جبران خلیل جبران

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

انسان های آزاده دل شکسته و پر غرور ، خود را از تیررس نگاه دیگران پنهان می کنند .
فردریش نیچه

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

میدان پیمان های گسسته ، همچون مردابی دهشتناک است که باید از آن گریخت .
ارد بزرگ

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

برای نادان پیرایه ای سزاورتر و زیباتر از خاموشی نیست .
بزرگمهر


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
هر حقی یک مسؤولیت، هر فرصتی یک اجبار و هر مالکیتی یک وظیفه به همراه دارد.
جان د راکلفر


behnam5555 01-18-2011 08:48 PM





این داستان بر گرفته از کتاب دانستنیهایی درباره جن

تالیف حضرت حجته السلام والمسلمین حاج شیخ ابوعلی خداکرمی

ماجرایی واقعی درباره ی ازدواج جن با انسان نقل شده که از این قرار است:
ماجرایی در تاریخ ۱۳۵۹ شمسی مطابق با ۱۹۸۰ میلادی ماه آوریل بوقوع پیوست، که اهالی کشور مصر به شهرهای نزدیک و روستا های مجا ور را به خود معطوف داشت ، و آنرا نویسنده معروف ، استاد اسماعیل ، در کتاب خود به نام ((انسان و اشباح جن)) چنین می نویسد:

مرد ۳۳ ساله ای ، به نام عبدالعزیز مسلم شدید ، ملقب به <ابوکف> که در دوم راهنمایی ترک تحصیل کرده بود ، به نیروهای مسلح پیوست و در جنگ خونین جبهه ی کانال سو ئز ، به ستون فقراتش ترکش اصابت کرد واین مجروحیت او منجر به فلج شدن دو پایش گردید ، نا چار جبهه را ترک کرده به شهر خود بازگشت تا در کنار مادر و برادرانش با پای فلج به زندگی خود ادامه دهد. در همان شب اول که از غم و اندوه رنج می برد، ناگاه زنی را دید که لباس سفید و بلندی پوشیده و سر را با پارچه سفیدی پیچیده، در اولین دیدار او همچون شبحی که بردیوار نقش بسته مشاهده کرد.زمانی نگذشت که همان شبح در نظرش مانند یک جسم جلوه نموده ، و به بستر (ابوکف) نزدیک شد و گفت:ای جوان اسم من (حاجت ) است و قادر هستم به زودی بیماری تو را درمان نمایم . لکن به یک شرط که با دختر من ازدواج کنی. ابوکف جوابی نداد ، زیرا که وحشت ، قدرت بیان را از اوگرفته بود و اورا در عرق غوطه ورکرده بود. زن دوباره سخن خود را تکرار نمود ه اضافه کرد که من از نسل جن مومن هستم و قصد کمک به شما و به نوع انسانها را دارم ، و در همین حال از دیواری که بیرون آمده بود ناپدید شد .
ابو کف این قضیه را به کسی اظهار نکرد زیرا می ترسید او را به دیوانگی متهم سازند . باز شب دوم دوباره(حاجت) آمد و تقاضای شب اول را تکرار کرد ، ابو کف نتوانست جواب قاطعی بدهد . شب سوم باز آمد و گفت: تنها کسی که میتواند خوشبختی تو را فراهم کند دختر من است ، ابو کف مهلت خواست که در این خصوص فکر کند ، بعد تصمیم گرفت که اول شب ، در اتاقش را از داخل قفل کند و به رختخواب برود تا کسی نتواند وارو شود اما یکدفعه دید ( حاجت) ودخترش از درون دیوار عبور کردند و نزد او آمدند و تا صبح با او مشغول شب نشینی بودند . در همان شب وقتی که ابوکف به چهره ی دختر نگاه کرد ، دید چهره ی جذاب ،بدن لطیف قد کشیده ، گردن بلند و مثل نقره می درخشید.رو کرد به (حاجت ) و گفت: ((من شرط شما را پذیرفتم )) ، (حاجت) وسیله ی عروسی را فراهم کرد . شب بعد با موسیقی و ساز و دهل عروسی را انجام دادند، در حالی که کسی از انسانها آن آواز را نمی شنیدند ، عروس را با این وضع وارد خانه کردند .(حاجت)عروس و داماد را به یکدیگر سپرد و از خانه بیرون رفت هنوز داماد عروسش را در بستر به آغوش نکشیده بود که احساس کرد پاهایش جان گرفته است
.روز بعد هنگامی که مادر و برادران متوجه شدند که (ابوکف )سلامتی خود را بازیافته و با پای خود راه می رود خوشحال شدند لیکن او سر را به کسی نگفت.این شادی بطول نینانجامید،زیرا که به زودیروش و رفتار ابوکف تغییر کرد او در اتاقش می نشست و بجز موارد محدود بیرون نمی آمد.تمام کارهای لازم را مانند غذا خوردن و استحمام را همانجا انجام می داد ،تمام روز و شبش را در پشت در سپری کرد.آخرالامر برادران متوجه شدندکه او با کسی که قابل رویت نیست صحبت می کند. گمان کردند که عقلش را از دست داده ،اما او با عروس زیبایش در عیش و نوش و خوشبختی بود


behnam5555 01-18-2011 08:51 PM


تفاوت بچه های ژاپنی و ایرانی

در مهد کودکهای ایران ۹ صندلی میذارن و به ۱۰ بچه میگن هر کی نتونه سریع برای خودش یه جا بگیره گرگه و …. ادامه بازی. بچه ها هم همدیگر رو هل میدن تا خودشون بتونن روی صندلی بشینن.
با این بازی ما از بچگی به کودکان خود آموزش میدیم که هرکی باید به فکر خودش باشه.در مهد کودکهای ژاپن ۹ صندلی میذارن و به ۱۰ بچه میگن اگه یکی روی صندلی جا نشه همه باختین. لذا بچه ها نهایت سعی خودشونو میکنن و همدیگر رو طوری بغل میکنن که کل تیم ۱۰ نفره روی ۹ تا صندلی جا بشن و کسی بی صندلی نمونه. بعد ۱۰ نفر روی ۸ صندلی، بعد ۱۰ نفر روی ۷ صندلی و همینطور تا آخر.


با این بازی اونا به بچه هاشون فرهنگ همدلی و کمک به همدیگر رو یاد میدن!


behnam5555 01-18-2011 08:56 PM


ضرب المثلهای ملل

بین زن کور و شوهر لال همیشه صلح حاکم است.(لهستانی)

بدون خطر نمی توان بر خطر غلبه کرد.(لهستانی)

برای آدم گرسنه نان شیرین تر از عسل است.(لاتین)

برای فقرا هوا همیشه تاریک و سرد است.(لاتین)

به هر کجا روی از شر خو خلاص نتوانی شد(لهستانی)

برای آدم مست عمق دریا فقط تا زانوست(روسی)

بدون باختن برنده نتوانی شد.(روسی)

به خاطر شیطان هم که شده شمع روشن کن.(روسی)

بدون کسب مهارت نمی توانی حتی شپشی بگیری(روسی)

با مردم مشورت کن ولی خودت تصمیم بگیر.(روسی)

بهترین شناگران غرق می شوند.(بلغارستانی)

بدون تندرستی هیچ کس ثروتمند نیست(کرواتی)

بدون پول انسان نمی تواند به جایی حتی کلیسا برود(کرواتی)

بری یافتن زن می ارزد که یک کفش بیشتر پاره کنی(چینی)

با قرض اگر داماد شدی با خنده خداحافظی کن(آلمانی)

بچه جغد در نظر مادرش ملکه زیبایی است(روسی)

برخی افراد ارباب پول هستند و برخی برده آن !(روسی)

به بیگانه لاف بزن و فقط به دوستان درد دل بگو(یوگسلاوی)

به هیچکس به جز خودت و اسبت اعتماد نکن!( یوگسلاوی)

بدون عرق ریختن نمی توان به عسل دست یافت.(یوگسلاوی)

به دشمن نگو ییدکی خواب می رود!(اسکاتلندی)

با باد بیا با آب برو.(اسکاتلندی)

با سکوت می توان شیطان را عصبانی کرد(بلغارستانی)

بدبختی در کنار خوشبختی ا یستاده است.(یوگسلاوی)

به کسی درد دل کن که به فریادت رسد.(یوگسلاوی)


behnam5555 01-18-2011 09:03 PM


مرغابی بچگان

مرغی خانگی بر تخم های خویش خفته بود و با گرمای تن و مهر غریزی آنان را برای جوجه شدن آماده می ساخت. تا اینکه زمان خفتن پایان یافت. جوجه ها با کمک مادر از تخم بیرون آمدند، جوجه ای با شکلی نامتناسب با دیگر جوجه ها در بین آنان نمودار شد. مادر و جوجه ها او را از خود نمی دانستند و او را از آنان نمی شمرد.
به هر حال مرغ جوجه ها را با خود به گردش می برد و دانه چینی و حفظ جان می آموخت. آنها را ازآب می ترساند که اگر در آب روند غرق می شوند. اما یک روز مرغ و جوجه ها دیدند آن جوجه ی دیگر شکل به آب رفته و شناکنان در جستجوی طعمه برآمد. تازه فهمیدند که او از تخم مرغابی بوده و برای مرغابی آب چون خشکی است و میل دریا غریزی و ذاتی مرغابی است.
آدمی چون آن مرغابی است اصلش از دریای وحدانیت است که مادر زمین او را پرورش جسمانی داده او در این جهان خاکی مهمان است، مهمانی که به جانشینی، زمین و زمینیان را اداره کند؛ اصل او زمینی نیست و امیال زمینی فرعند نه اصل.

گر تو را مادر بترساند ز آب
تو مترس و سوی دریا ران شتاب

تو به تن حیوان، به جانی از مَلَک

تا رَوی هم بر زمین هم بر فلک

ما همه مُرغابیانیم ای غلام
بحر می داند زبان ِما تمام

پس سلیمان بحر آمد، ما چو طَیر

در سلیمان تا ابد داریم سیر
[1]


پانوشت:


1- دفتر دوم - ابيات 3771 و 3776 و 3779 و


اکنون ساعت 06:12 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)