![]() |
در میخــانه بروی همـه باز است هنوز
سینۀ سوخته در سوز و گداز است هنوز |
ز چشمم لعل رماني چو ميخندند ميبارند ز رويم راز پنهاني چو ميبينند ميخوانـند |
دهان تنگِ شیرینش مگر مُلکِ سلیمان است
که نقش خاتم ِ لعلـش جهان زیر نگین دارد |
در عشق تو از ملالتم تنگی نیست
با بی خبران در این سخن جنگی نیست |
تـا بــال و پـرم بـود ز دامـم نـرهـاندی
امروز رهاندی که مرا بال و پری نیست |
توانا بود هر که دانا بود
ز دانش دل پیر برنا بود |
دوش مرغي به صبح مي ناليد
عقل و صبرم ببرد و طاقت و هوش |
شمشير کشيدي و بخونم ننشاندي
افسوس که آغاز تو انجام ندارد! |
دلبر که جان فرسود ازو کام دلم نگشود ازو
نومید نتوان بود ازو باشد که دلداری کند |
دانی که دلم چه از خدا میخواهد
بی پرده بگویمت تو را میخواهد |
دلی که با سر زلفین او قراری داد
گمان مبر که بدان دل قرار باز آید |
درخت دوستی بنشان که کام دل ببار آرد
نهال دشمنی برکـَن که رنج بی شمار آرد |
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند بیخود از شعشعه پرتو ذاتم کردند باده از جام تجلی صفاتم دادند |
دل من در هوس روی تو ای مونس جان
خاکِ راهیست که در پای نسیم افتاده است |
تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه؟ |
هر چه گویی آخری دارد، به غیرازحرفِ عشق
کـاین همـه گفتند و آخـر نیـست ایـن افسـانه را |
اکنون که گله سعادتت پر بار است/ دست تو ز جام می چرا بی کار است؟
می خور که زمانه دشمنی غدار است/دریافتن روزه چنین دشوار است |
تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی
گوش نا محرم نباشد جای پیغام سروش |
شرح این قصه مگر شمع برآرد به زبان
ورنه پروانه ندارد به سخن پروایی |
یا رب این نو گل خندان که سپردی به منش
می سپارم به تو از دست حسود چمنش |
شده ام خراب و بدنام و هنوز امیدوارم
که به همت عزیزان برسم به نیکنامی |
سلام بر رزیتا خانم بسیار محترم
یار مردان خدا باش که در کشتی نوح هست خاکی که به ابی نخرد طوفان را |
اگرم به سوی دوزخ، ببرند باز خوش خوش
بروم ولی به جنت، نکنم گذار بیتو |
وای دل اگر عاشق شود بی پرده مومن میشود
چیزی شبیه معجزه با عشق ممکن میشود |
در بهار از من مرنج ای باغبان گاهی اگر
یاد از بی برگی فصل خزان آرم ترا |
التفاتـش به می صـاف مروق نکنیم
خوش برانیم جهان در نظر راهروان |
نه بوی گل، نه رنگ لاله از جا میبرد ما را
به گلشن لذت ترک تماشا میبرد ما را |
انـــــدوه و درد غربــت بــی همــزبانیم وقــتی پـرید رنگ تو از پشت قصه ها |
deltang aziz
سلام نوشته هات قشنگه موفق باشی.:53: |
نقل قول:
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها:65: |
بسیار عالی و قشنگ._چپله
|
شیدا جان
very good |
نقل قول:
اين شعرايي كه گفتي از خودتو؟! |
سرت تو کاره خودت باشه بابا تو به بچه مردم چیکار داری؟هااااااااااااااان
هرکه در سینه دلی داشت به دلداری داد دل نفرین شده ی ماست که تنهاست هنوز |
زمام دل به کسی داده ام من درویش
که نیستش بکس از تاج و تخت پروایی |
یکرنگی و بوی تازه از عشق بگیر
پرسوزترین گدازه از عشق بگیر در هر نفسی که می تپی ای دل من یادت نرود اجازه از عشق بگیر |
روی من خروارها از خاک بود**وای قبر من چه وحشتناک بود
تا میان گور رفتم دل گرفت**قبر کن سنگ لحد را گل گرفت |
تا لشکر غمت نکند ملک دل خراب
جان عزیز خود به نوا می فرستمت |
تا تو را جای شد ای سرو روان در دل من
هیـچ کـس مـن نپسـندم کـه بجـای تـو بود |
در غمت ای گل شاداب من ای خسرو من
جور مجنون ببرم، تیشه فرهاد کشم |
اکنون ساعت 08:20 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)