![]() |
وصال او ز عمر جاودان به
خداوندا مرا آن ده که آن به به شمشیرم زد و با کس نگفتم که راز دوست از دشمن نهان به " ت " |
تاخت رخ آفتاب گشت جهان مست وار بر مثل ذرهها رقص کنان پیش یار شاه نشسته به تخت عشق گرو کرده رخت رقص کنان هر درخت دست زنان هر چنار م .. |
مارانه غم دوزخ ونه حرص بهشت است/بردار زرخ پرده که مشتاق نگاهیم ز
|
ز نيرنگ غول و ز جادوي ديو
كزيشان به گردون رسيده غريو غ |
غم زمانه که هیچش کران نمیبینم دواش جز می چون ارغوان نمیبینم به ترک خدمت پیر مغان نخواهم گفت چرا که مصلحت خود در آن نمیبینم ب |
بنفشه دوش به گل گفت و خوش نشانی داد که تاب من به جهان طره فلانی داد دلم خزانه اسرار بود و دست قضا درش ببست و کلیدش به دلستانی داد ق |
قسم به حشمت و جاه و جلال شاه شجاع
که نیست با کسم از بهر مال و جاه نزاع ف |
فغان که در طلب گنجنامه مقصود شدم خراب جهانی ز غم تمام و نشد ز |
ز دو دیده خون فشانم زغمش شب جدایی
چکنم که هست اینها گل باغ آشنایی ی |
یارب اندر کنف سایه آن سرو بلند گر من سوخته یک دم بنشینم چه شود الف |
اکنون ساعت 05:47 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)