![]() |
منم که شهره ی شهرم به عشق ورزیدن
منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن |
نسیم سحر آرامگه یار کجاست
منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست |
تا تو نگاه می کنی کار من آه کردن است
جان به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است |
تو همچو صبحی ومن شمع خلوت سحرم
تبسمی کن وجان بین که چون همی سپرم |
مژده ای مرغ چمن فصل بهار آمد باز
موسم مِی زدن و بـوس و کنـار آمد باز |
ز دست دیده و دل هر دو فریاد
که هر چه دیده بیند دل کند یاد |
دانی که چرا راز نهان با تو نگفتم
طوطی صفتی طاقت اسرار نداری |
یاران همه رفتند دنیا به جا ماندند
شاه و گدا مردند کاخا به جا ماندند |
دلی بستم به آن عهدی که بستی
تو آخر هر دو را با هم شکستی |
گلی گم کرده ام در باغ هستی
گلم پیدا شده آن گل تو هستی |
باغ مرا چه حاجت سرو و صنوبر است
شمشاد خانه پرور ما از که کمتر است |
تو را در دل درخت مهربـانی
به چه ماند؟به گلذار خزانی |
یا رب سبب ساز که یارم به سلامت
باز آید و برهاندم از بند ملامت |
تو پرتو صفایی از آن بارگاه انـــس
هم سوی بارگاه صفا میفرستمت |
تا تو را جای شد ای سرو روان در دل من
هیچ کس را من نپسندم که به جای تو بود |
دوش وقت سحر از قصه نـجاتم دادند
وندر آن ظلمت شب آب حـــیاتم دادند |
در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد |
دستم نداد قوت رفتن به پیش دوست
چندی به پای رفتم و چندی به سر شدم |
مرا در دل درخت مـــــــــهربانی
به چه ماند ؟ به سرو بوستانی |
يادم آمد كه شبي با هم از آن كوچه گذشتيم
پر گشوديم در آن خلوت دلخواسته گشتيم |
مـن خرابـاتیم از مـن سخـن یـار مخـواه
گـُنگم از گنگ پریشان شده گفتار مخواه |
هاتف آن روز به من مژده این دولت داد
که بدان جور و جفا صبر و ثــــباتم دادند د بده |
در این شب سیـاهم گم گشته راهِ مقصود
از گوشه ای برون آی ای کوکب هدایت |
در پي آن گمشده كز كون و مكان بيرون است.........گه در دير و گهي حلقه ميخانه زدند
تا شود فاش كه ز اسرار ازل آگه كيست................ون در اين بزم كجا نقمه مستانه زدند |
"ت" باید می دادی
در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن شرط اول قدم آن است که مجنون باشی |
یار در خانه و ما گرد جهان میگردیم
اب در کوزه و ما تشنه لبان میگردیم |
من و شمع صبحگاهی سزد ار به هم بگرییم
که بسوختیم و از ما بت ما فراق دارد |
دل و دينم شد و دلبر به ملامت برخاست
گفت با ما منشين كز تو سلامت برخاست |
تا به شادی می نشینی، غم رسد از گرد راه
بر لبِ خنـدان هر گـل، اشکِ شبـنم دیـده ام |
مزن بر سر ناتوا دست زور
که روزی درافتی به پایش چو مور |
مژده دادند که بر ما گذری خواهی کرد
نیت خیر مگردان که مبارک فالی است:53::53::53::53: |
توی این شهر شلوغ من و این پای پیاده
تویی تنها راه چاره ای ترنم دوباره |
هر که در سینه دلی داشت به دلـداری داد
دل نفرین شده ی ماست که تنهاست هنوز |
زمان كآرزوي ديدن جانم باشد
در نظر،نقش رخ خوب تو تصوير كنم گر بدانم كه وصال تو بدين دست رسد دل و دين را همه در بازم و توفير كنم |
مدعی طعنه زند در غم عشق تو زیادممرافه
وین نداند که من از بهر غم عشق تو زادم:53::53::53: |
ما شبی دست برآریم و دعایی بکنیم
غم هجران ترا چاره ز جایی بکنیم |
میازار موری که دانه کش است
که جان دارد و جانش شیرین خوش است |
تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق
هر دم آید غمی از نو به مبارکبادم |
مسلمانان مرا وقتی دلی بود
که با وی گفتمی گر مشکلی بود:53:{پپوله}:53: |
دهانم شد از بوی نام تو لبریز
به هر کس که گل گفتم و گل شنیدم |
اکنون ساعت 11:09 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)