![]() |
|
دل دیونه - شادمهر عقیلی
دوباره دلم واسه حالته چشمات تنگه دوباره اين دله ديوونه واست دل تنگه وقت از تو خوندنه ستاره ي ترانه هام اسمه تو براي من قشنگترين آهنگه بي تو يك پرنده ي اسيره بي پروازم با تو اما مي رسم به قله ي آغازم اگه تا آخره اين ترانه با من باشي واسه تو سقفي ازآهنگ و صدا مي سازم با يه چشمكه دوباره منو زنده كن ستاره نذار از نفس بيفتم تويي تنها راه چاره عكسه تو در آر ستاره بي تو شب نوري نداره اين ترانه تا هميشه تو رو ياده من مياره تويي كه عشقمو از نگاه من مي خوني تويي كه تو تپشه ترانه هام مهموني تويي كه هم نفسه هميشه ي آوازي تويي كه آخره قصه ي منو مي دوني اگه كوچه ي صدام يه كوچه ي باريكه اگه خونه ام بي چراغه چشمه تو تاريكه مي دونم آخره قصه مي رسي به داده من لحظه ي يكي شدن تو آينه ها نزديكه |
تقدیر
باید تورو پیدا کنم شاید هنوز هم دیر نیست تو ساده دل کندی ولی تقدیر بی تقصیر نیست با اینکه بی تاب منی بازم منو خط میزنی باید تورو پیدا کنم تو با خودت هم دشمنی کی با یه جمله مثل من میتونه آرومت کنه اون لحظه های آخر از رفتن پشیمونت کنه دل گیرم از این شهر سرد این کوچه های بی عبور وقتی به من فکر میکنی حس میکنم از راه دور آخر یه شب این گریه ها سوی چشامو میبره عطرت داره از پیرهنی که جا گذاشتی میپره باید تو رو پیدا کنم هر روز تنها تر نشی راضی به با من بودنت حتی از این کمتر نشی پیدات کنم حتی اگه پروازمو پرپر کنی محکم بگیرم دستتو احساسمو باور کنی پیدات کنم حتی اگه پروازمو پرپر کنی محکم بگیرم دستتو احساسمو باور کنی باید تورو پیدا کنم شاید هنوز هم دیر نیست تو ساده دل کندی ولی تقدیر بی تقصیر نیست باید تو رو پیدا کنم هر روز تنها تر نشی راضی به با من بودنت حتی از این کمتر نشی |
نشکن دلی که با تو صادق و مهربون
نشکن دلی که با تو صادق و مهربون ِ اگه صدا نداره ،نگو که بی زبون ِ مثل ِ کبوتری جَلد ،رو بوم ِ تو نشستم چرا من رو پروندی،مگه ندیدی خستم نه التماس و اشکهام ،نه بغضم رو می دیدی نه حتی وقت ِ رفتن فریادم رو شنیدی چه پر غرور گذشتی از روی پیکر ِ من برو دیگه شکسته تموم ِ باور ِ من دیگه نیا سراغم بذار فراموش کنم شعله ی خاطرات رو تو سینه خاموش کنم شادی بده دلها رو با عشق و مهربونی نگو که برمی گردی توی خونت می مونی |
اي ساربان آهسته ران کارام جانم ميرود
وان دل که با خود داشتم با دلستانم ميرود محمل بدار اي ساربان تندي مکن با کاروان کز عشق آن سرو روان گويي روانم ميرود او ميرود دامن کشان من زهر تنهايي چشان ديگر مپرس از من نشان کز دل نشانم ميرود با آن همه بيداد او وين عهد بي بنياد او در سينه دارم ياد او يار بر زبانم ميرود باز آي بر چشمم نشين اي دلستان نازنين کآشوب و فرياد از زمين بر آسمانم ميرود در رفتن جان از بدن گويند هر نوعي سخن من خود به چشم خويشتن ديدم که جانم ميرود |
دو پنجره
توی یک دیوار ِ سنگی دو تا پنجره اسیرن دو تا خسته دو تا تنها یکیشون تو یکیشون من دیوارازسنگِ سیاه ِسنگِ سرد وسنگِ خارا زَده قفل ِ بی صدایی به لبهای خسته ی ما نمی تونی که بجنبی زیر ِ سنگینی ِ دیوار تنگی ِ عشق ِ من و تو مثل ِ هر تکه ی دیوار همیشه فاصله بوده بین ِدستهای من و تو با همین تلخی گذشته شب و روزهای من و تو راهِ دوری بین ِ ما نیست امّا بازاینم زیاده تنها پیوندِ من و تو دست ِ مهربون ِ بادِ ما باید اسیر بمونیم زنده هستیم تا اسیریم واسه ما رهایی مرگ ِ تا رها بشیم می میریم کاشکی این دیوار خراب شه من و تو با هم بمیریم توی یک دنیای دیگه دستهای هَمو بگیریم شاید اونجا توی دلها دردِ بیداری نباشه میون ِ پنجره هاشون دیگه دیواری نباشه |
اگه بخوام
مونده بودم چی بهت هدیه بدم اگه دنیا رو بدم کم ِ بازم وای از اون وقتی که عاشق ِ کسی باشه آدم اگه دریا رو بخوام گاهی تماشا بکنم می رم سراغ ِ چشمات اگه قلبم رو بخوام تسکین بدم آروم کنم گوش می دم به حرفات اگه توسکوت بخواد زده بشه فریادی واسه ی شنیدنش محتاج میشم به چشمات اگه تو سکوت بخواد بیان بشه احساسی می بینم دستام کشیده شد به سوی دستات به تو قلبم رو می دم بهترین هدیه ی عالم رو می دم قلب ِ دریاچه ی نورم رو میدم گنج ِ در بسته غرورم رو میدم وقتی که خودم رو رو بال ِ غرور حس میکنم می بینم از چشمات داره می ریزه اشکات وقتی که پیدا می شه سردی و بی تفاوتی مثل ِ تشنه به آب نیاز دارم به قهرات وقتی که امروز میشه جدایی می رسه می بینم که محتاجم به فردات |
برای تو میخوانم
این شعررابرای تومی گویم،دریک غروبِ تشنه ی تابستان درنیمه های این رهِ شوم آغاز،درکهنه گور ِاین غم ِبی پایان این آخرین ترانه ی لالاییست،درپاهای گاهواره ی خوابِ تو باشدکه بانگِ وحشی ِاین فریاد پیچد درآسمان ِشبابِ تو بگذارسایه ی من ِسرگردان،ازسایه ی تو دور و جدا باشد روزی به هم رسیم که گرباشد،کس بین ِمانه غیر ِخدا باشد |
برو مسافر ِ من
برو مسافر ِ من برو سفر سلامت نگو که روز ِ دیدار بمونه تا قیامت تا وقتی زنده هستم منتظرت می مونم برو خدا به همرات درد و بلات به جونم این لحظه های ِ آخر بگو می مونی پیشم از فکر ِ رفتن ِ تو دارم دیوونه می شم برو مسافر ِ من برو سفر سلامت نگو که روز ِ دیدار بمونه تا قیامت می خوام به دورت امشب پروانه وار بگردم به این امید که شاید بگی که بر می گردم آرزو دارم امشب با تو هرگز نمیره سپیده ای نباشه تو رو ازم بگیره برو مسافر ِ من................. |
تنها تو این اتاقم
تنها تو این اتاقم جز خاطره چی دارم تو خواب وبیداری اسم تو رو می آرم تو با منی یارم هرجاکه پا می ذارم یادم می آد که هر شب سر روشونم می ذاشتی می گفتی تا این حد کسی رو دوست نداشتی لیلا چرا رفتی غم تو دلم گذاشتی چشم حسود به دنیا منو تو رو نظر کرد غم بی خبراومد به خونه ما سر زد تو رفتی با تو شادی از اینجا پر زد دیشب دوباره اوین نامه ات و خودم با چشم گریون دروغاتو سوزوندم |
اکنون ساعت 09:35 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)