پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   تاریخ (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=25)
-   -   طومار تاریخ (http://p30city.net/showthread.php?t=39490)

behnam5555 11-18-2013 08:47 PM


اریوبرزن

یکی از سرداران بزرگ تاریخ ایران در زمان هخمنشیان آریوبرزن بود که در زمان حمله اسکندر مقدونی به ایران از سرزمین خود با شجاعت دفاع کرد و در این راه کشته شد. عده ای او را از اجداد کرد ها يا لر ها می دانند. اسکندر مقدونی پس از پیروزی در سومین جنگ خود با ایرانیان که به جنگ آربل Arbel یا گوگامل Gqugamele مشهور است در سال ۳۳۱ پیش از میلاد مسیح ،بابل و شوش و استخر (در استان فارس کنونی) را از آن خود ساخت و تصمیم به دست یافتن به پارسه گرفت و به سوی پایتخت ایران حرکت کرد.

اسکندر سپاه خود را به دو بخش تقسیم کرد . یکی از بخش ها به فرماندهی شخصی به نام پارمن یونوس از راه جلگه رامهرمز و بهبهان به سوی پارسه حرکت کرد و خود اسکندر نیز با سپاه سبک اسلحه از راه کوهستان (کو ه های کهگیلویه) روانه پایتخت ایران شد و در تنگه های در بند پارس (برخی آن را تک آب و گروهی آن را تنگ آری می دانند) با مقاومت ایرانیان روبرو شد. درجنگ در بند پارس آخرین پاسداران ایران با شماری اندک به فرماندهی آریوبرزن در برابر سپاهیان پرشمار اسکندر مقدونی دلاورانه از میهن خویش دفاع کردند و بی پروا با سپاهیان اسکندر به مقابله پرداختند و بسیاری از آنان را به خاک نشاندند و سر انجام توانستند سپاه اسکندر را به عقب نشینی وا دارند.

با وجود آریوبرزن و پاسدارانی که جانانه از میهن خویش دفاع می نمودند گذر سپاهیان اسکندر از این تنگه های کوهستانی غیر ممکن بود . پس اسکندر به نقشه ی جنگی ایرانیان در جنگ ترموپیل Thermopyle روی آورد و با کمک یک اسیر ایرانی آریوبرزن را دور زد و از بیراهه ها و تنگه های سخت کوهستانی خود را به پشت سربازان پارس رسانید و آنان را به محاصره گرفت. ( پس از اتمام جنگ نیز عمر آن اسیر چندان دوامی نیاورد و به دستور اسکندر به دلیل خیانت کشته شد.) آریو برزن با ۴۰ سواره و ۵ هزار سرباز پیاده و وارد کردن تلفات سنگین به دشمن ، خط محاصره اسکندر را شکست و برای یاری به پایتخت به سوی پارسه شتافت ولی سپاهیانی که اسکندر دستور داده بود از راه جلگه به طرف پارسه بروند ،پیش از رسیدن او به شهر دست یافته بودند.

آریو برزن با وجود دست تصرف پایتخت به دست سربازان اسکندر و در حالی که سپاهیان دشمن سخت در حالی تعقیب او بودند حاضر به تسلیم نشد و آنقدر در پیکار با دشمن پافشاری کرد که همه ی یارانش از پای افتادند و جنگ وقتی به پایان رسید که آخرین سرباز پارسی زير فرمان آریوبرزن به خاک افتاده بود. در کتاب اتیلا نوشتهٔ لویزدول آمده که در آخرین نبرد اسکندر که از شجاعت آریوبرزن خوشش آمده بود به او پیشنهاد داده بودکه تسلیم شود تا مجبور به کشتن او نشود ولی آریوبرزن گفته بود:"شاهنشاه ایران مرا به اینجا فرستاده تا از این مکان دفاع کنم و من تا جان در بدن دارم از این مکان دفاع خواهم کرد."

اسکندر نیز در جواب او گفته بود:"شاه تو فرار کرده. تو نیز تسلیم شو تا به پاس شجاعتت تو را فرمانروای ایران کنم." ولی آریو برزن در پاسخ گفته بود :"پس حالا که شاهنشاه رفته من نیز در این مکان می مانم و آنقدر مبارزه میکنم تا بمیرم" و اسکندر که پایداری او را دیده بود دستور داد تا او را از راه دور و با نیزه و تیر بزنند. آنها آنقدر با تیر و نیزه او را زدند که یک نقطهٔ سالم در بدن او باقی نماند.پس از مرگ او را درهمان محل به خاک سپردند و روی قبر او نوشتند "به یاد لئونیداس”. در این جنگ یوتاب (به معنی درخشنده و بی مانند) خواهر آریو برزن که فرماندهی بخشی از سپاه را بر عهده گرفته بود ،در کوه ها راه را بر سپاه اسکندر بست. یوتاب و برادرش آنچنان جنگیدند تا هر دو کشته شدند و نامی درخشان از خود بر جای گذاشتند.

لئونیداس کسی بود که در زمان حمله خشایارشا به یونان در جنگ ترموپیل مانند آریو برزن پایداری کرده بود و سرنوشتی همانند آریو برزن داشت اما بر خلاف آریو برزن که جز چند سطر ترجمه از منابع دیگران اثری در دست نیست ، یونانیان در محل بر زمین افتادن لئونیداس، یک پارک و بنای یاد بود ساخته و مجسمه او را برپا داشته اند و واپسین سخنانش را بر سنگ حک کرده اند تا از او سپاسگزاری شده باشد.
http://www.asriran.com/files/fa/news...179212_560.jpg

behnam5555 11-18-2013 08:50 PM

دیکتاتورهای بزرگ و فراموش نشدنی تاریخ
 
دیکتاتورهای بزرگ و فراموش نشدنی تاریخ

در حالی که بعضی از این دیکتاتورها واقعاً مردم را زجر و شکنجه می­دادند، بعضی دیگر سبب بالا بردن و شکوه بخشیدن به فرهنگ­ها و مذاهب گوناگون شدند.

1- Porfirio Diaz
دوران ریاست جمهوری پورفیریو دیاز 20 سال طول کشید و او به تنهائی کسی بود که باعث از بین رفتن اقتصاد مکزیک شد. او رهبری حکومت را در کشورش به عهده داشت و روی تمام مقامات و صاحبان قدرت کنترل کامل داشت. وقتی این دیکتاتور برای بار دوم در انتخابات پیروز شد انقلاب مکزیک کلید خورد.

2- Fidel Castro
فیدل کاسترو در سال 1959 نخست وزیر کوبا بود و بلافاصله بعد از انجام کارهایی که در آن­ها بسیار موفق بود به سمت رئیس جمهوری کوبا برگزیده شد. در این لیست ما او به عنوان دیکتاتور ظالم و بی­رحم قرار ندارد. سابقه او بسیار درخشان است و از وی به عنوان رهبری خوب یاد می­کنند.

3- Chairman Mao
Mao Tse-tung رهبری مردم را در جمهوری چین برای مدت­ طولانی بر عهده داشت. حکومت او در سال 1976 به پایان رسید. فلسفه و نظریات وی باعث بوجود آمدن مارکسیسم و کمونیسم در اذهان شد. او معتقد بود که مردم باید آزاد باشند و در گسترش عقیده خود تلاش بسیار کرد. وی به خوبی تمام جریانات را هدایت می­کرد. Mao توانست به تمام کشور چین به جز تایوان کنترل کامل داشته باشد. اما به هر حال وی در هنگام مواجه با دشمنان بسیار ظالم و خشن می­شد.


4- Idi Amin
این دیکتاتور اوگاندا رهبری این کشور کوچک را بر عهده داشت. او قوانین خاصی را جایگزین قوانین نظامی کرده بود و کشور را به سمت حکومت نظامی پیش می­برد. هزاران نفر از مردم در دوران ریاست جمهوری وی جان خود را از دست دادند و تعداد زیادی از روستاها و دهکده­ها کاملاً با خاک یکسان شد. امین ویژگی­های شخصیتی خاصی داشت و آدم بسیار خشک و سردی بود.

5- Vladmir Lennin
لنین کار خود را به عنوان وکیل شروع کرد. بعد از آن شروع به انتشار نوشته­هائی با مضمون ادبیات سوسیالیستی کرد. او مخالف جنگ جهانی بود و این عقیده را که می­گفت جنگ بهتر از گفتگو است را اصلاً قبول نداشت. عناصر مارکسیسم و کمونیسم را می­توان در سیاستش به وضوح دید. پیکر او در مقبره­ای خاص به نمایش گذاشته شده است.

6- General Franco
فرانکو تقریباً هم دوره هیتلر بود. او یک پیش زمینه نظامی دارد. فرانکو به تمام اسپانیا حکومت می­کرد و کشور را به چندین قسمت مختلف تقسیم کرده بود. او تمام سعی خود را می­کرد که نظم و انضباط را به کشور بیاورد و اختلاف و ناسازگاری را که در کشورش رواج داشت، از بین ببرد.

7- Benito Mussolini
موسولینی نخست­وزیر ایتالیا در سال 1922 بود. او توانست سرزمین­های زیادی را اشغال کند. قوانین وی بسیار خشک و جدی بود. وقتی که او متوجه شد که عقاید و نظریاتش راجع به سوسیالیسم نمی­تواند شکل بگیرد به یکی از شروع کننده­های جنگ جهانی تبدیل شد. او نظریات خود را که بعداً به عنوان فاشیسم عنوان شد را مطرح کرد. این دیکتاتور بزرگ در سال 1945 کشته شد و استخوان­های او به صورت به هم ریخته در میلان قرار دارد.

8-Josef Stalin
ژوزف استالین رهبرکشور شوروی سابق طی سال­های 1922 تا 1953 زا بر عهده داشت. وی باعث کشته شدن تعداد زیادی از مردم در این دوران شد. او بسیار دوست داشت که مردم را به سوی کمپ­های کار بکشاند. این مرد بسیار به جنگ و کشتار علاقه داشت و از آنجائی که او ورود هر کس را به اتاقش ممنوع کرده بود بدون اینکه کسی متوجه مرگش شود مرد.


9-Pol Pot
Saloth Sar معروف به Pol Pot رهبری Khmer Rouge را بر عهده داشت. او افراد غیر نظامی و شخصی را مجبور می­کرد که9 به بیرون از شهر بروند و اگر با وی مخالفت می­کردند آن­ها را یا به کمپ­های کار می­فرستاد یا آن­ها را می­کشت. هدف اصلی او تغییر اصول جهان متمدن بود.


10-Adolf Hitler
هیتلر دوران کودکی بسیار سختی داشت و به همین دلیل بسیار عصیان و سرکش بود.اما این کودک کم کم بزرگ شد و اساس و پایه دنیا را به لرزه انداخت. هدف اصلی او نابود کردن یهودیان در کل کره زمین بود. خوشبختانه قبل از اینکه بتواند کل دنیا را تصرف کند خودش را کشت.

behnam5555 11-18-2013 08:52 PM


فتح قسطنطنيه و ظهور امپراتوري مسلمانان

فتح قسطنطنيه يكي از سرفصل هاي مهم تاريخ است يك امپراتوري بعد از يازده قرن از جغرافيا پاك و جهان وارد عصر رنسانس شد

بازماندگان قيصر
امپراتوري بيزانس طولاني ترين دوره امپراتوري تاريخ است. 1100 سال طول كشيد تا امپراتوري بيزانس نسخه اش پيچيده شود و در تمام اين 11قرن قسطنطنيه يكي از اصلي ترين شهرهاي اين امپراتوري بود؛ شهري كه امپراتور كنستانتين بزرگ آن را پايتخت امپراتوري بزرگ رم كرد و به همين دليل هم به آن كنستانيتنوپل يا شهر كنستانتين مي گفتند (همان كه عرب ها قسطنطنيه مي گويند). ملكه شهرها بارها در اين دوره طولاني امپراتوري محاصره شده بوداما امپراتوري همچنان سر جايش بود؛ اگرچه در اواخر دوره اش در سال 1453 عملا از آن امپراتوري گسترده، چيزي بجز يك شهر و كمي از روستاهاي اطرافش باقي نمانده بود. اما كليساي اياصوفيه و مجسمه هاي قديسانش كافي بود تا هنوز هم صرب ها، بلغارها و لاتين هاي اروپاي غربي براي تصرفش تدارك حمله ببينند.
به غير از اينها يك دشمن قدرتمند هم در طرف شرق بود كه هرازگاهي يادي از ديواره هاي حصار شهر مي كرد اما نمي توانست وارد آنجا شود. امپراتوري عثماني تلاش مي كرد از طرف غرب هم قلمرو خود را گسترش دهد و اين وسط قسطنطنيه مانعش بود.
سلطان محمد- پادشاه جوان عثماني - تصميم گرفته بود كاري كه اجدادش شروع كرده بودند را تمام كند. جد بزرگ او سلطان بايزيد اول در سمت آسيايي تنگه بسفر قلعه اي به نام آنادولوحصار ساخته بود و حالا او در كنار ديواره قسطنطنيه و قسمت اروپايي تنگه، قلعه ديگري ساخته بود به نام روملي حصار . اين قلعه ها در زبان تركي به بغازكسين يا حلق بر معروف شده بودند چون عملا گلوگاه تنگه بسفر را گرفته بودند و اجازه نمي دادند هيچ كشتي اي از طرف اروپا براي كمك به شهر وارد تنگه شود. سلطان محمد موقعي تصميم به حمله به بيزانس را گرفته بود كه آنها به خاطر اختلافات دروني بسيار ضعيف شده بودند.

پشت دروازه هاي شهر
دورتادور قسطنطنيه - حتي در آن جاهايي كه كنار درياي مرمره و تنگه بسفر قرار داشت - يك ديواره به طول 20 كيلومتر كشيده شده بود؛ ديواره اي كه به مرور زمان و با حمله هاي مختلف، ديوارهاي كوچك تري هم دركنار آن ساخته شده بود و يك سپر حفاظتي چندلايه را به دور شهر تشكيل مي داد.
اين سپر دفاعي باعث مي شد نيروي تدافعي اندكي هم بتواند در برابر يك لشكر قوي از شهر حفاظت كند. در حمله ارتش 100 هزارنفري سلطان محمد هم تنها 7 هزار نفر نيروي تدافعي در شهر بودند اما توانستند يكماه از شهر دفاع كنند و فقط يك دليل باعث شد كه ديوارها اين بار نتوانند قديسان كليساي اياصوفيه را حفظ كنند: دليلي به نام باروت. جنگ قسطنطنيه همان طور كه بعدها باعث به وجودآمدن رنسانس در اروپاي قرون وسطي شد، خودش هم رنسانسي در عصر جنگ هاي تن به تن قديمي محسوب مي شد. براي اولين بار يك ارتش به طور سازمان يافته از باروت و گلوله توپ براي حمله به يك شهر استفاده مي كرد.
سلطان محمد عزمش را جزم كرده بود كه شهر را بگيرد؛ به همين دليل از مدت ها قبل تدارك حمله ديده بود. رايزن ها و جاسوس هاي او توانسته بودند زودتر از مدافعان شهر، يك مهندس آلماني به نام اوربان را استخدام كنند تا برايشان يك توپ ويژه بسازد. اوربان ابتدا قرار بود براي كنستانتين مسيحي توپ بسازد اما پيشنهاد اغواكننده سلطان محمد او را از سمت مدافعان، به جبهه مهاجمان منتقل كرد تا بزرگ ترين اسلحه تاريخ تا آن زمان را بسازد. او به سلطان ضمانت داد توپي بسازد كه بتواند ديواره هاي شهر را نابود كند.
توپ ويژه ارتش عثماني ساخته شد؛ اسلحه مخوفي به طول 8 متر كه مي توانست در هر شليك، يك گلوله 550 كيلويي را از فاصله يك كيلومتري به سمت ديواره شليك كند.
توپ، باسيليك نام گرفت كه به نام يوناني يك اژدهاي افسانه اي اشاره داشت. قدرت شليك توپ هاي ارتش عثماني با توپ هاي قسطنطنيه اصلا قابل مقايسه نبود. شليك توپ هاي شهر، بيشتر از آسيب زدن به ارتش عثماني، ديواره هاي خود شهر را خراب مي كرد.
شيپورها و طبل ها
ارتش عثماني 100 كشتي هم به همراه آورده بود تا هم در كنار قلعه هاي بغازكيسن مانع از ورود كشتي هاي ايتاليايي و يوناني شوند و هم بتوانند درصورت لزوم به ديواره هاي كنار دريا حمله كنند.
اما سلطان محمد مي خواست مانند يك فاتح از دروازه اصلي شهر وارد آنجا شود و به همين دليل سربازانش را به سمت ديواره تئودوزيان (ديواره اصلي شهر) منتقل كرد. با صداي شيپورها و طبل هاي جنگ حمله به شهر شروع شد. توپ ها بي وقفه شليك مي كردند اما گارد ايتاليايي شهر به خوبي توانسته بود دفاع كند. آنها به سرعت قسمت هاي آسيب ديده را تعمير مي كردند و اجازه ورود به سربازان ترك نمي دادند. از طرفي قسطنطنيه يك سد دفاعي ديگر هم داشت كه اجازه نزديك شدن كشتي ها را به شهر نمي داد؛ زنجيري بزرگ كه سراسر تنگه را بسته بود و در مواقع لزوم و به دست مدافعان شهر مي توانست باز شود.
اما اين سد دفاعي هم از عزم سلطان محمد مستحكم تر نبود. سلطان دستور داد تمام 100كشتي را از خشكي به آن طرف سد منتقل كنند. يك مسير طولاني با الوار و روغن آماده شد تا كشتي ها روي آن ليز بخورند و دوباره به آب بيفتند. اين كار باعث شد تا بخشي از نيروهاي دفاعي از ديواره اصلي به سمت دريا منتقل شوند. جنگ به غير از زمين و دريا، در زيرزمين هم جريان داشت.
مهندسان صرب هم به استخدام سلطان مسلمان درآمده بودند و تونل هايي از سمت ارتش مهاجم به زير ديواره اصلي شهر و داخل شهر حفر مي كردند تا سربازان بتوانند از آنجا حمله كنند. در مقابل، يك مهندس آلماني با كمك تشت هاي آب و ثبت ارتعاشات ناشي از حفاري، به مدافعان قسطنطنيه كمك مي كرد تا محل تونل هاي جديد كشف شود.

آتشفشان
يك عقيده خرافي مي گفت: موقعي قسطنطنيه سقوط مي كند كه روح مقدس از آن شهر برود .
۲۲ مي 1453 (يك هفته قبل از سقوط شهر) اتفاقات عجيبي افتاد كه خيلي از مردم شهر آن را به همان خرافه ربط دادند. ماه، علامت شهر قسطنطنيه بود و با به وجودآمدن يك ماه گرفتگي، اتفاقات عجيب شروع شد. شعله هايي سرخ رنگ گنبد كليساي اياصوفيه را روشن كردند و شعله هايي هم در دوردست، دورتر از اردوگاه دشمن ديده مي شد. مه عجيبي كه براي آن موقع سال بي سابقه بود سراسر شهر را فرا گرفته بود. چو افتاد كه روح مقدس دارد شهر را ترك مي كند.
بعدها مشخص شد همه اينها به خاطر تغييرات جوي ناشي از اثرات آتشفشان كووايي در اقيانوس آرام است و شفق قطبي ناشي از خاكسترها باعث آن شعله هاي سرخ شده بود.
روحيه مدافعان ازبين رفته بود و به همين خاطر همه آنها با زخمي شدن فرمانده ايتاليايي شان سريع پا به فرار گذاشتند و با كشتي، شهر را ترك كردند. ادعا مي شد كه فرمانده با علم به سقوط شهر خود را مجروح كرده بود تا بتواند بگريزد؛ ادعايي كه باعث شد دولت جنوا به اتهام بزدلي و خيانت، سفرايش را براي تكذيب به تمام كشورهاي مسيحي بفرستد. اما همين كار فرمانده باعث شد تا شهر سقوط كند. چند هزار نيروي كمكي غيرترك فقط براي خط شكني و كشته شدن در موج اول حمله فرستاده شدند تا نيروهاي آموزش ديده ارتش عثماني در موج دوم و گارد ويژه شاهي به نام جان نثاران در موج سوم به شهر حمله كنند. دروازه هاي شهر باز شد.
جنگ به خيابان ها كشيده شد و امپراتور كنستانتين يازدهم كه خودش رهبري دفاع را به عهده گرفته بود، كشته شد.

فاتح
سلطان محمد در روز سه شنبه 29 مي 1453 از دروازه اصلي شهر وارد قسطنطنيه شد. خانه هاي شهر پرچم عثماني را بالا مي بردند تا در امان باشند. معدود كشتي هاي يوناني و ايتاليايي، فراري ها را از شهر جمع مي كرد و با زحمت از بين كشتي هاي عثماني فرار مي كردند. سلطان محمد بعد از 1100 سال كار امپراتوري بزرگ بيزانس را يكسره كرده بود.
به دستور او، احدي حق غارت و تعرض به مردم نداشت. او در همان ابتداي كار عده اي سرباز فرستاد تا از ساختمان هاي مهم حفاظت كنند چون دوست نداشت بعد از آن جنگ سخت، حاكم يك شهر مخروبه باشد. او شخصا سربازي را كه درحال تخريب مرمرهاي كف اياصوفيه بود گردن زد و دومين كليساي بزرگ شهر را به مسيحيان بخشيد. فاتح اگرچه چند راهب و كشيش را به قتل رساند، اما اسقف اعظم را والي شهر فتح شده كرد. مذهب مسيحيت ارتدكس را به رسميت شناخت تا بتواند بر مسيحيان نيز حكومت كند. روستاهاي اطراف كه در موقع جنگ به او كمك كرده بودند نيز بخشيده شدند. سلطان محمد عثماني با اسب به كليساي اياصوفيه وارد شد و بعد از آنكه تمام علائم مسيحيت را از آن پاك كرد آنجا را مسجد اياصوفيه نام گذاشت و در آن نماز پيروزي خواند.
سپاه اسلام با فتح و پيروزي وارد شده بود و نمونه هاي عجيبي از خوش رفتاري و عطوفت يك فاتح را داشت در تاريخ ثبت مي كرد. حتي اگر هنوز هم يوناني ها روز سه شنبه را روز بدي بدانند.

behnam5555 11-18-2013 08:55 PM



نگاهی به تقویم مصر و روم باستان



قسمتی از یک پاپیروس حاوی تقویم مصری


تقویم سنگی مربوط به روم باستان

تقویم سنگی مربوط به روم باستان ایده استفاده از تقویم از دیرباز برای مشخص کردن زمانهای آینده و گذشته وجود داشته است. برای مشخص کردن اینکه چه مدت به برگزاری مراسم یا جشنهای مذهبی و ... باقی مانده است و یا چه مدت زمان از وقوع یک حادثه گذشته است. شاید تعجب کنید اگر بدانید که تقویم های مختلفی که هم اکنون وجود دارد، اغلب با توجه به شرایط جغرافیایی بوجود آمده است. بعنوان مثال در کشور های سردسیر مفهوم سال با پایان زمستان مشخص می شود و در کشورهای گرمتر که مفهوم فصل کمتر مشاهده می شود ملاک محاسبه تقویم، حرکت ماه می باشد.

قدیمی ترین معیار ساخت تقویم نوع قمری (Lunar) می باشد که بر اساس حرکت ماه و پیداشدن ماه جدید در آسمان می باشد هرچند قبل از آن مصری ها دریافته بودند که طغیان نیل دارای نظم مشخصی می باشد و می توانند از آن بعنوان معیاری برای گذشت زمان استفاده کنند.

تقویم مصری

مصریان باستان از تقویمی استفاده می کردند که در آن یکسال شامل 12 ماه 30 روزه بود. آنها متوجه مشکلاتی که این تقویم داشت شده بودند چرا که بتدریج تغییر فصل در روزهای غیر مشابه سال انجام می شد و گویی زمان تغییر فصل در تقویم در حال حرکت می باشد. آنها در حدود 4000 سال پیش از میلاد تصمیم گرفتند که در پایان هر سال 5 روز به سال اضافه کنند تا مشکل تغییر فصل را حل کنند. این 5 روز برای آنها جز روزهای جشن و تعطیلات محسوب می شد و در این روزها کار نمی کردند.

جای تعجب است اما پاپیروس های مصری نشان می دهد که مصریان باستان مدت زمان گردش زمین بدور خورشید را دقیقآ معادل 356 و یک چهارم روز تعیین کرده بودند ولی متاسفانه برای حل مشکل کسری یک چهارم روز اندیشه خاصی نکرده بودند. به همین دلیل پس از گذشت 1460 سال خورشیدی - معادل چهار بازه 365 سال خورشیدی - تعداد سالهای گذشته شده مصری معادل 1461 سال میشد. نتیجه آنکه تقویم تابستان را نشان می داد حال آنکه آب و هوا، وضعیت زمستان را!


قسمتی از یک پاپیروس حاوی تقویم مصری مصریان باستان علاوه بر تقویم خورشیدی از نوعی تقویم مذهبی نیز استفاده می کردند که مبنای آن حرکت ماه بدور زمین بود. آنها این حرکت را معادل بسیت و نه و نیم (29.5) روز می دانستند. اهمیت این تقویم در آن بود که با پدیده هایی که در آسمان می دیدند مانند حرکت و چرخش ستارگان و صور فلکی هماهنگتر بود.


تقویم رومی

هنگامی که رومی ها بصورت یک قدرت بزرگ در جهان مطرح شدند، مشکل داشتن تقویم مناسب برای آنها بیشتر احساس شد بخصوص که رومی ها اغلب به خرافات اعتقاد داشتند و همواره به مسائل پیچیده نگاه می کردند. برای چند لحظه به نحوه ابداع نگارش اعداد آنها فکر کنید و ببیینید که چقدر ناکارآمد است! (XXVIIM ...)

آنها اینگونه عمل کردند که ماه های سال 29 یا 31 روز است به غیر از فوریه که 28 روز می باشد. بنابراین چهار ماه را 31 روزه، هفت ماه را 29 روزه و یک ماه را 28 روزه در نظر گرفتند! با این وجود یکسال آنها معادل 12 ماه و یا 355 روز می شد، لذا مجبور شدند که یک ماه جدید تعریف کنند که آنرا مرسدونیوس (Mercedonius) نام نهادند که یکسال در میان 22 یا 23 روز آنرا محاسبه میشد.

حتی با وجود داشتن مرسدونیوس دقت تقویم کم بود و استفاده از آن بسیار مشکل. لذا به فرمان پادشاه وقت در سال 45 قبل از میلاد یکی از منجمان پیشنهاد کرد که آن سال را معادل 445 روز در نظر بگیرند تا مشکلاتی که پیش آمده بود حل شود و تقویم به حالت اولیه و متناسب با تغییرات فصول در آید. پس از آن آنها ماه های سال را 30 یا 31 روز در نظر گرفتند (به غیر از فوریه) و چون به این مسئله آگاه بودند که یکسال خورشیدی معادل 365 روز و 6 ساعت می باشد هر چهار سال یکبار یک روز به سال اضافه می کردند.

تغییر دیگری که آنها در این زمان بر روی تقویم خود قرار دادند این بود که ابتدای سال را به اول ژانویه منتقل کردند حال آنکه تا قبل از آن اواخر ماه مارچ که معادل بود با اول بهار بعنوان ابتدای سال در نظر گرفته می شد.

behnam5555 11-18-2013 08:57 PM


وصيت عجيب اسكندر به مادرش

هنگامى كه اسكندر، نشانه هاى مرگ را در خود ديد، وصيتهائى كرد كه ما در اينجا به ذكر چند نمونه از آنها مى پردازيم :
نخستين توصيه او اين بود وقتى جنازه اش را در ميان تابوت مى گذارند، دستش را از تابوت بيرون بياورند، تا مردم بدانند كه اسكندر از اين دنيا با دست خالى رفت و چيزى از متاع دنيا را با خود نبرد چنانكه در اشعار شعرا آمده است:
شنيدم در وصاياى سكندر
كه گفتى با ارسطوى هنرور
كه از روز زمين چون ديده بستم
برون آريد از تابوت ، دستم
كه تا بينند مغروران سرمست
كه از دنيا برون رفتم تهيدست

اسكندر هنگامى كه خود را در آستانه مرگ ديد، بطلميوس بن اذينه را كه فرمانده سپاهيان او بود به زمامدارى بعد از خود برگزيد و به او وصيت كرد كه تابوت مرا به اسكندريه نزد مادرم حمل كنيد و به مادرم بگوئيد كه مجلس عزاى مرا به اين ترتيب تشكيل بدهد.
سفره طعام بگستراند و همه مردم كشور را به آن دعوت نمايد و اعلام كند كه همگان دعوتش را بپذيرند، مگر كسى كه عزيز و دوستى را از دست داده باشد، در آن مجلس شركت نكند، تا شركت كنندگان در عزاى اسكندر با خوشحالى بدون خاطره تلخ وارد مجلس گردند و ايجاد خوشحالى كنند تا مجلس عزاى اسكندر مانند مجلس عزاى ديگران با حزن و غم تواءم نباشد.
وقتى كه خبر مرگ و وصيت او به مادرش رسيد و تابوت اسكندر را در كنار مادرش گذاشتند، مادرش نگاهى به جنازه فرزندش افكند و سپس گفت :
((اى كسى كه ملك و حكومتت ، اقطار عالم را گرفته و همه پادشاهان بناچار در برابر عظمت تو تعظيم مى كردند، ترا چه شده است كه امروز در خوابى و بيدار نمى شوى ؟ و در سكوت فرورفته اى و سخن نمى گوئى ؟))
سپس مطابق وصيت فرزندش اسكندر، به همه مردم كشور، اعلام كرد كه در مراسم عزا و اطعام شركت كنند، به شرط اينكه شركت كنندگان ، به مصيبت مرگ دوست و عزيزى گرفتار نشده باشند، او ساعتها در انتظار نشست ولى هيچ كسى دعوت او را اجابت نكرد، از خدمتگذاران مجلس از علت اين امر جويا شد.
در پاسخ گفتند: تو خود آنها را از اجابت دعوتت منع كردى .
گفت : چطور؟
گفتند: تو امر كردى كه همه دعوت ترا اجابت كنند، به شرط آنكه ((كسى كه عزيز و محبوبى را از دست داده جزء دعوت شدگان نباشد)) و در ميان اينهمه مردم كسى نيست كه داراى اين شرط باشد.
وقتى كه مادر اسكندر اين مطلب را شنيد به اصل ماجرا پى برد و گفت : فرزندم با بهترين راه تسليت مرا تسلى خاطر داد.

منبع: كتاب داستان باستان

behnam5555 11-22-2013 05:51 PM

اهرام ثلاثه مصر باستان
 

اهرام ثلاثه مصر باستان

مصر باستان به تمدنی در دره رود نیل گفته می‌شود که در دوره زمانی میان
۳۰۰۰ پیش از میلاد تا زمان تسخیر مصر بدست اسکندر مقدونی وجود داشت. تمدن
مصر باستان نمونه‌ای از شاهنشاهی‌های بناشده بر اصل آبیاری است. به
فرمانروایان مصر باستان فرعون گفته می‌شود.


پایه اولیه اهرام را ایمحوتپ، در سال ۲۶۲۰ پیش از میلاد، برای فرعون خود
زوسر بنا کرد. او در آغاز مصطبه‌ای (در زبان عربی به معنای سکو)
ساخت-ساختمانی که جسد شاه مصری پیش از ورود به مقبره اش درون آن قرار
می‌گرفت. آرامگاه زوسر از دهلیزی زیر زمینی تشکیل می‌شد که عمق آن از روی
زمین ۲۷ متر بود. این مقبره دو طبقه را با گرانیت سرخ پوشانده بودند.مدفن
اصلی در طبقه زیرین قرار داشت.ورودی محل دفن، دریچه‌ای دایره‌ای شکل بود که
بعد از مرگ زوسر آن رابا تخته سنگی گرانیتی به وزن سه تن مسدود کردند.


behnam5555 11-22-2013 06:00 PM

عجایب تاریخی دنیا
 

عجایب تاریخی دنیا(دیوار چین)

http://upload.wikimedia.org/wikipedi...jingWinter.jpg
دیوار چین یا دیوار بزرگ چین، یک بنای عظیم چینی است که ساخت آن حدود ۱۴۰۰ سال، یعنی از قرن دوم قبل از میلاد تا قرن هفدم (میلادی) ادامه پیدا کرد و به منظور مقابله با هجوم اقوام مهاجر عشایر، همچون مغول‌ها، ترک‌ها و هون‌ها ساخته شده بود. شروع ساخت این دژ بزرگ به اولین امپراطوِر چین، یعنیکین شین هوانگ در بین سالهای ۲۳۰ قبل از میلاد تا ۲۰۰ قبل از میلاد بر می‌گردد و پایان آن در زمان حکومت سلسله مینگ انجام پذیرفت.
این بنا با ۶۳۵۲ کیلومترطول، به این ترتیب ازلحاظ جرم و حجم بزرگ‌ترین ساختمان جهان می‌باشد.
این دیوار در طول زمان دچارفرسایش ودر اثر بادهای سختی که در طول زمان دچار آن شده ‌است به زیر شنهافرورفته ‌است وامروزه تنها حدود ۱۵۴۲ کیلومترازآن باقی مانده‌است . پیش بینی دانشمندان این است که در آینده ای نه چندان دور چنانچه با این حوادث مقابله نشود اثری از آن باقی نخواهد ماند .
پیشینه این دیوار
تاریخ ساخت دیوار چین به قرن ۹ قبل از میلاد باز می‌گردد. حکومت وقت چین برای جلوگیری از حملات ملیت‌های شمالی ، برجهای آتش برای خبر رسانی و یا قلعه‌های مرزی برای حصول اطلاعات دشمن را در ارتباط با دیوار و بر روی آن ایجاد کرد . در دوره حکمرانی سلسله‌های بهار وپاییز و کشورهای جنگجو ،میان دوک‌ها جنگ بر پا شد و کشورها با استفاده از کوه‌های مرزی به ساخت دیوار پرداختند تا سال ۲۲۱ قبل ازمیلاد ،امپراتورچین شی خوان پس ازبه وحدت رساندن چین، دیوارهای دوک‌ها را به هم متصل کرد که به صورت دیوار بزرگ در مرزهای شمالی بر روی کوه‌ها در آمد . او می‌خواست با این کار از حملات دشمن به مراتع شمالی جلوگیری کند. در این زمان طول دیوار چین به ۵۰۰۰ کیلومتر می‌رسید. در سلسله خان پس از سلسله چین طول دیوار به ۱۰ هزار کیلومتر رسید. در تاریخ دو هزار و اندی ساله چین، حکمرانان دوران مختلف به ساخت دیوار چین پرداختند . تا اینکه طول دیوار به ۵۰ هزار کیلومتر رسید. این میزان معادل گردش به دور کره زمین است. دیواری که اکنون مردم مشاهده می‌کنند،دیوارمتعلق به سلسله مینگ (سال ۱۳۶۸– سال ۱۶۴۴ ) است از غرب به دروازه « جایو گوان » در استان گان سو چین و از شر ق به ساحل رود یالو جیان در استان لیائو نینگ در شمال شرقی چین منتهی می‌شود و درمیان آن ۹ استان- شهر و ناحیه خود مختار به طول ۷۳۰۰ کیلومتر وجود دارد و مردم آنرا دیوار طولانی می‌نامند. دیوار چین به عنوان پروژه تدافعی بر روی کوه‌ها ساخته می‌شد از بیابان‌ها مراتع و لجنزارها عبور می‌کرد . کارگران طبق عوارض زمینی ،ساختار متفاوتی برای ایجاد دیوار در نظر گرفتند که درایت و عقل نیاکان چین را نشان می‌دهد. دیوار بر مسیر کوه‌های پر فراز و نشیب امتداد یافته‌است . در بیرون دیوار پرتگاه‌های بلند دیده می‌شود . در واقع کوه و دیوار به یکدیگر پیوند خورده‌اند . لذا دشمن به هیچوجه قادر به نفوذ به این دیوار نبود . دیوار چین معمولاً با آجرهای بزرگ و سنگ مستطیل ساخته شده و در وسط ان خاک و خرده سنگ ریخته شده و ارتفاع ان ۱۰ متر است در پهنای دیوار برای عبور چهار اسب کافی است و در یک ردیف عرض آن ۴-۵متر است تا در زمان انتقال غلات و سلاحها مشکلی ایجاد نشود . طرف درونی دیوار، نرده سنگی و در وجود دارد که به آسانی حرکت می‌کند . در فاصله معیینی سکوی دیواری ویا برج آتش برای خبررسانی ساخته شده‌است . سکوی دیواری برای ذخیره سلاحها و غلات و استراحت سربازان است و در جنگ مخفیگاه بوده‌است . هنگامی که دشمن دست به حمله می‌زد برج‌های آتش روشن می‌کردند و سراسر کشور از حمله آگاه می‌شدند .
معماری و ساختمان دیوار
نحوه ساخته شدن این دیوار بسیار جالب است. در ساختن این دیوار، از مصالح و نیروهای انسانی بیشماری از جمله سربازان، زندانیان و مردم بومی استفاده شده‌است. دیوار چین سمبل و نشانه بارزی از خرد، پشتکار و سر سختی مردم چین است. اما یکی از نکات جالب توجه که در ساخت این دیوار وجود دارد، استفاده از آرد برنج در ساختار آجرهای آن است. به این شکل که معماران و طراحان دیوار چین برای آنکه به آجرهای دیوار استحکام بیشتری ببخشند، به ترکیبات سازنده آن، آرد برنج نیز افزودند تا دوام و قدرت دیوار را افزایش دهند. در قسمت‌های مختلف دیوار تفاوت نژادها و قوم‌های مختلف به نحو بسیار چشمگیر و باور نکردنی، قابل مشاهده‌است. قسمت اعظم این دیوار که امروزه شاهد آن هستیم، در زمان امپراتوری «مینگ» ساخته شد. که از گذرگاه shanhaiguan در شرق چین شروع شده و تا گذرگاه jiayuguan در غرب ادامه دارد که در این میان از استان‌های Liaoning ، Hebei ، Beijing ، Tianjin ، Shanxi ، Inner Mongolia ، Ningxia ، Shaanxi و Gansu عبور می‌کند.
نگهداری و محافظت از دیوار
آکادمی دیوار بزرگ چین، برای محفظت از این اثر باستانی تأسیس شده‌است. پس از بررسی و تحقیقی که بر روی این دیوار در استان‌های مختلف انجام شد، در تاریخ ۱۲ دسامبر ۲۰۰۲ میلادی، مسئولین این آکادمی اعلام کردند که بلایای طبیعی از یکسو و تخریب و ویرانی به دست افراد از سویی دیگر باعث شده‌است که تنها ۳۰ درصد از این دیوار از شرایط خوب و قابل قبولی برخوردار باشد. این تحقیق به مدت ۴۵ روز، بر روی ۱۰۱ قسمت مختلف دیوار انجام شد.

سابقه فرهنگی دیوار

این دیوار نمادی قابل توجه از فرهنگ مردم چین به شمار میرود. در این دیوار ترکیبی از سمبل‌های مردمی و اسطوره‌های چین به چشم میخورد. اما زیباترین و درعین حال غم انگیز ترین افساته‌ای که دراینباره نقل شده‌است، درباره فروریختن قسمتی از دیوار به خاطر «منگ چیانگنو» است. وی پس از کشته شدن شوهرش در حین ساخت این دیوار، در غم او بسیار گریست و پس از آن سرگذشت تلخ و غم انگیزی پیدا کرد. این داستان در کتاب‌ها و ترانه‌های عامیانه و اپراهای قدیمی نقل شده‌است و در میان مردم چین، بسیار مشهور است.

مسافرت در طول دیوار

اگر تمایل دارید که از این دیوار بازدید نمایید، بهترین منطقه برای شروع، «سیماتای» است که در ۱۱۰ کیلومتری شمال شرقی بیجینگ (پکن) قرار گرفته‌است. زیرا این منطقه از دیوار، هنوز هم فرم اصلی و واقعی خود راحفظ کرده، و به علت کمبود وسایل نقلیه عمومی در این ناحیه، از طرف توریست‌های دیگرهنوز مورد توجه قرار نگرفته‌است.

http://www.educ.uvic.ca/faculty/mrot...great-wall.jpg

http://www.aftab.ir/articles/art_cul...5bf0072323.jpg




behnam5555 11-22-2013 07:13 PM


داستان کوتاه کوروش کبیر و پانته آ
دهخدا بر اساس روایت گزنفون نقل می کند که داستان از این قرار بوده است که مادی ها پس از برگشت از جنگ شوش غنایمی برای خود آورده بودند که بعضی از آنها را برای پیشکش به نزد کوروش آوردند. از آن جمله زنی بود بسیار زیبا که گفته می شد زیباترین ه زنان شوش به حساب می آمد و پانته آ نامیده می شد وشوهر او به نام آبراداتاس برای ماموریتی از جانب پادشاه خود به ماموریت رفته بود.
چون وصف زیبایی زن را به کوروش گفتند و نیز از آبراداتاس نام بردند کوروش گفت صحیح نیست که این زن شوهردار برای من شود و او را به یکی از ندیمان خود سپرد تا او را نگه دارد تا هنگامی که شوهرش از ماموریت بازگشت او را به شوهرش بازسپارند.
در این هنگام اطرافیان کوروش با توصیف زیبایی های این زن به او گفتند لااقل یک بار او را ببین شاید که نظرت عوض شد!
اما کوروش گفت : نه , می ترسم او را ببینم و عاشقش بشوم و نتوانم او را به شوهرش پس بدهم …
ندیم کوروش که مردی بود به نام آراسپ و پانته آ را به او سپرده بودند عاشق این زن شد و خواست که از او کام بگیرد. به ناچار پانته آ از کوروش درخواست کمک کرد و کوروش نیز آراسپ را سرزنش کرد و زن را از دست او نجات داد و البته آراسپ مرد نجیبی بود و به شدت شرمنده شد و در ازای آن کار به دنبال آبراداتاس رفت (از طرف کوروش) تا او را به سوی ایران فرا بخواند …
سپس آبرداتاس به ایران آمده و از ما وقع اطلاع حاصل یافت. پس برای جبران جوانمردی کوروش برخود لازم دید که در لشکر او خدمت کند.
می گویند در هنگامی که آبراداتاس به سمت میدان جنگ روان بود پانته آ دستان او را گرفت و در حالی که اشک از چشمانش سرازیر بود گفت: << قسم به عشقی که من به تو دارم و عشقی که تو به من داری… کوروش به واسطه جوانمردی که حق ما کرد اکنون حق دارد که ما را حق شناس ببیند. زمانی که اسیر او و از آن او شدم او نخواست که مرا برده خود بداند ونیز نخواست که مرا با شرایط شرم آوری آزاد کند بلکه مرا برای تو که ندیده بود حفظ کرد. مثل اینکه من زن برادر او باشم … >>
خلاصه اینکه در جنگ مورد اشاره آبراداتاس کشته می شود و پانته آ به بالای جسد او می رود و به شیون وزاری می پردازد. کوروش به ندیمان پانته آ سفارش می کند که مواظب باشند کاردست خودش ندهد . شیون و زاری این زن عاشق هنوز در گوش تاریخ می پیچد و تن هر انسانی را به لرزه در می آورد که می گفت :<< افسوس ای دوست باوفا و خوبم ما را گذاشتی و در گذشتی … به درستی که همانند یک فاتح در گذشتی >>
پس از آن در پی غفلت ندیمه چاقویی که همراه داشت را در سینه خود فرومی کند و در کنار جسد شوهرش جان می سپارد .
هنگامی که خبر به کوروش می رسد ندیمه نیز از ترس خود را می کشد برای همین است که در تابلو جسد زنان دو تا است . و باقی داستان که در تابلو مشخص است . آری چنین است که بزرگمردی به نام کوروش در تاریخ جاودانه می شود.

behnam5555 11-22-2013 08:20 PM


رضا خان و سرهنگ مست


ميگن رضاخان شبها با ماشين توي خيابون هاي طهران ميگشته

و به امورات نظامي کشور رسيدگي ميکرده !

يک شبي که داشته توي خبايون ها گشت مي زده مي بينه يک درجه دار نظامي داره مست و پاتيل توي

خيابون تلو تلو ميخوره و راه ميره , رضاخان به راننده اش ميگه وايسا اين نظامي را سوار کن ببينم کيه

که با اين وضع داره توي خيابون تلو تلو مي خوره !

راننده درجه دار را سوار ميکنه و ميشينه جلو , رضاخان هم عقب نشسته بوده !

رضاخان شروع ميکنه سوال کردن و مي پرسه:

- سربازي ؟

نظامي : برو بالاتر ...

- گروهباني ؟

نظامي : برو بالاتر ...

- سرواني ؟

نظامي : برو بالاتر ...

- سرگردي ؟

نظامي : برو بالاتر ...

- سرهنگي ؟

نظامي ميگه بزن قدش!

نظامي هم بعد از سوال و جواب رضاخان شروع ميکنه به سوال کردن ...

- سربازي ؟

رضاخان : برو بالاتر ...

- گروهباني ؟

رضاخان : برو بالاتر ...

- سرواني ؟

رضاخان : برو بالاتر ...

- سرگردي ؟

رضاخان : برو بالاتر ...

- سرهنگي ؟

رضاخان : برو بالاتر ...

- تيمساري ؟

رضاخان : برو بالاتر ...

- سپهبد ؟

رضاخان : برو بالاتر ...

- ارتشبدي ؟

رضاخان : برو بالاتر ...

- رضاخاني ؟

رضاخان : بزن قدش !

نظامي فرو ميره توي صندلي ماشين و حالا رضاخان مي پرسه ...

- ترسيدي ؟

نظامي : برو بالاتر ...

- شاشيدي ؟

نظامي : برو بالاتر ...

- ر....ي ؟

behnam5555 11-22-2013 08:32 PM


مادر کوروش کبیر

ماندان یا ماندانا در لغت به معنی شاه بوی عنبر سیاه، دختر آژی دهاک آخرین پادشاه ماد که همسر کمبوجیه پدر کوروش شد و از این وصلت کوروش متولد گردید.
او در تربیت و نیز انتقال قدرت به کوروش سهم بسیار موثری داشت.
ماندان اولین مدرسه جمعی که در آن برگزیدگانی از پسران بودند بنیان مینهد که خود شخصا به دانش آموزان این مدرسه درس حقوق وقانون را می آموخت و به کوروش می آموخت که باید پایه و اساس ظلم و بیدادی را ویران نماید و در هر حال یار و همیار زیردستان باشد. در این مدرسه فنون سوارکاری و تیراندازی و نبرد نیز آموزش داده میشد.


behnam5555 11-22-2013 08:35 PM


مراسم خاکسپاری زرتشتیان

زرتشتیان جسد در گذشته را در شب به خاک نمی سپارند آنها منتظر میشوند تا روز شود و در روز این کار را انجام دهند اکثرا لباس سفید میپوشند و یا بر روی سر روسری یا کلاه سفید میگذارند ویا با لباس روشن در آن مراسم شرکت میکنند . بعد از شستشوی آن فرد او را در پارچه سفیدی دوخته شده میگذارند و بعد او را در تا بوتی آهنی ميگذارند و چهار نفر او را حمل میکنند و فرزند بزرگ او درجلوی همه حرکت میکند و پارچه سبزی را به بازوی راست خود میبندد تا بگوید که هنوز زندگی در این خانواده وجود دارد و آتشدانی که بوی عطر آگین کندر و چوب سندل از آن برمیخیزد را نیز دردست یکی از باز ماندگان است که کمی جلو تر از تابوت حرکت میکند معمولا زن ها در این مراسم عود و مقداری شاخه مورد و شمشاد با خود میاورند و بعد از به خاک سپاری مقداری آب بر روی خاک او میریزند و عود و شاخه های شمشاد را بر روی آن میگذارند و با جمله از اوستا (ایریس تنام یزه مئیده یا اشه ونام فره وشه یو) و سه بار اشم وهو گفتن مراسم را پایان میدهند و معنای این جمله این است (به روان پاک وفروهروهمه گذشتگان درود باد) و بعد از مراسم خاک سپاری مراسم روز سوم و مراسم روز چهارم و مراسم سی روزه وروزه و سال نیز بر گذار میشود .

behnam5555 11-22-2013 08:46 PM

جشن سالگرد قتل عام 77000 ایرانی

جشن پوريم يا تعطيلات سالانه بهاره يهوديان که يادآور پيروزی "استر" ملکه يهودی و توطئه گر خشايارشاه و عموی وی "مردخای" بر "هامان" وزير دلسوز خشايار شاه می باشد.
در روز پوریم با تایید خشایارشاه(از نوادگان کوروش)، 77000 ایرانی به درخواست استر(معشوقه خشایارشاه) و توسط یهودیان قتل عام شده اند. در کتاب تورات به این واقعه اشاره شده است.
اين مراسم با افراط در نوشيدن شراب همراه است.



behnam5555 11-24-2013 08:40 PM


زمانی کزروس به کوروش بزرگ گفت چرا از غنیمت های جنگی چیزی را برای خود بر نمی داری و همه را به سربازانت می بخشی.

کوروش گفت اگر غنیمت های جنگی را نمی بخشیدیم الان دارایی من چقدر بود؟ ...
گزروس عددی را با معیار آن زمان گفت.
... کوروش یکی از سربازانش را صدا زد و گفت برو به مردم بگو کوروش برای امری به مقداری پول و طلا نیاز دارد.
سرباز در بین مردم جار زد و سخن کوروش را به گوششان رسانید.
... ... مردم هرچه در توان داشتند برای کوروش فرستادند.
وقتی که مالهای گرد آوری شده را حساب کردند، از آنچه کزروس انتظار داشت بسیار بیشتر بود.
کوروش رو به کزروس کرد و گفت : ثروت من اینجاست.
اگر آنها را پیش خود نگه داشته بودم، همیشه باید نگران آنها بودم.


behnam5555 11-25-2013 05:59 PM

قلمروفرمانروای پارس درعهد داریوش بزرگ
 



قلمروفرمانروای پارس درعهد داریوش بزرگ
یکی از چیزایی که تو گینس به اسم ایران ثبت شده است قلمــرو ایران زمان داریـوش بـزرگ می باشد که 44درصد دنیا را در آن زمان شــامل می شده است!
https://scontent-a-sjc.xx.fbcdn.net/...91894454_n.jpg





بچه کرد 11-25-2013 09:39 PM

بانو ورتا ( 414 تا 314 پیش از میلاد ) فیلسوف و خردمند بزرگ تاریخ ایران درسال 401 هنگامی که 13 سال داشت به شاگردی آرشیت دانا ( نخستین فیلسوفی که در ایران باستان از او یاد شده است) در آمد در آن زمان آرشیت دانا 75 ساله بود . گفته می شود ورتا استعداد و حافظه بی نظیری داشت همه دانش های زمان خویش را به سرعت آموخت در 15 سالگی تقریبا تمام علوم زمان خویش را می دانست . او عاشق اندیشه های استادش بود و تا پایان عمر ازدواج نکرد وقتی آرشیت دانا در 146 سالگی درگذشت او 86 سال سن داشت .

behnam5555 11-28-2013 06:37 PM

طاق كسری و مرگی تدریجی
 
طاق كسری و مرگی تدریجی

تاق خسروانی، یادگار شکوه ایران باستان، با بی توجهی عراق، روز به روز به پایان خود نزدیکتر می‌شود. پرسش اینجاست، کشورمان تا کنون برای حفظ این میراث ایرانی، چه کرده است؟


به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شبکه خبر، روزانه ایرانیان بسیاری با هدف زیارت به کشور عراق سفر می‌کنند، با وجود این، درصد اندكی از آنان حتی می‌دانند یکی از با شکوه ترین آثار معماری ساخته دست پدرانشان، در این کشور واقع است.

طاق كسری یا تاق خسرو (ایوان مدائن)، در شهر مدائن و در 35 كیلومتری جنوب بغداد در استان دیاله قرار گرفته است و به نظر می‌رسد اتفاق بدی نمی‌افتد اگر تورهای زیارتی و سیاحتی که وظیفه گرداندن ایرانیان را بر عهده دارند، تدابیری بیندیشند که ایرانیان بتوانند از تاق خسروانی نیز دیدن کنند.

این کار دو مزیت دارد: نخست اینکه ایرانیان زائر، با تاریخ کشورشان نیز بیشتر آشنا می‌شوند و دوم اینکه عراق در صورت افزایش شمار بازدیدکنندگان از این اثر تاریخی مجبور می‌شود حفظ و مرمت و رسیدگی به زیرساخت‌های گردشگری این اثر تاریخی ایرانی را جدی تر بگیرد.

تا هنگامی که خودمان جهت حفظ و نگهداری از میراث فرهنگی سرزمینمان کوشا نباشیم، نه تنها دیگران برای حفظ و نگاهبانی از داشته‌های فرهنگیمان دل نمی‌سوزانند، چه بسا (با تجربه‌ای که در این زمینه وجود دارد)، در جهت نابودی هر آنچه در منطقه به نام آثار ایرانی وجود دارد، همه ابزارهای خود را به کار گیرند.

به جایی بر نمی‌خورد اگر از بودجه‌های هنگفتی که برای سازندگی عراق سرازیر می‌شود، مبلغ ناچیزی نیز به حفظ، نگهداری و مرمت طاق کسری و توسعه زیرساخت‌های گردشگری این بنای ایرانی اختصاص یابد.

نابودگران تاریخی طاق کسری

خوشبختانه توده مردم عراق با توجه به ریشه‌های مشترک تاریخی با ایران، هیچگاه درصدد نابودی آثار ایرانی کشور خود نبوده و نیستند. مشکل اصلی در این زمینه، حکومت‌های نژادپرست و خودکامه و افراد متعصبی هستند که با ایران و ایرانی دشمنی و کینه تاریخی دارند؛ دشمنی و کینه‌ای که باید از لحاظ جامعه شناسی، درباره آن کنکاش تاریخی صورت گیرد.

هارون الرشید، خلیفه عباسی کوشید طاق کسری را کاملا ویران کند، ولی در انجام هدف خود ناکام ماند.

صدام و تلاش برای نابودی کاخ خسروانی

تاق خسرو تا اواخر حكومت رژیم بعث عراق، به عنوان یكی از مهمترین تفریح‌گاه‌‌های اعراب شناخته می‌شد، اما رژیم بعث كه تاب این استقبال را نداشت، اقدام به تخریب بیشتر این مكان كرد.

نخست به دستور صدام، موزه ‌ای از عكس ‌های وی به شیوه‌ ای مدرن نزدیك این مجموعه تاریخی ساخته شد كه هدف از آن، تغییر مكان تجمع مردم از ایوان مدائن به آن مكان بود. اما این موزه نتوانست جایگاه باارزش ایوان مدائن را نزد مردم تغییر دهد؛ از این رو صدام دستور تخریب برخی مكان‌ها و دیوارهای باستانی این مجموعه را صادر كرد.


این جنایتکار نژادپرست حتی در نوشته‌‌های سنگی قدیمی مجموعه نیز دست برد و به عمد، اسم خود را وارد آنها كرد تا با خدشه‌ دار كردن این مجموعه تاریخی، مردم را از تجمع در آن باز دارد. این عمل وی سبب شد تا یونسكو، با ارسال نامه‌ ای از این اقدام دولت عراق شكایت كرده و پس از آن، طاق كسری و ایوان مدائن را از فهرست آثار ثبت شده یونسكو حذف كند.

پس از مدتی، رژیم بعث، سفر به این مكان را ممنوع اعلام كرد و با گذشت یك سال از منع سفر به آن، صد و هفتاد نفر از متخلفان را به جرم رفتن به این مكان، اعدام كرد. پس از این واقعه، این مكان متروك باقی ماند و هیچ اعتنایی به آن نشد و روز به روز بر فرسودگی و خرابی‌‌های آن افزوده شد.

تاق خسرو و تروریست‌های فرهنگی

در پی تصرف عراق به دست نظامیان آمریكا و هم پیمانانش در سال 2003، آسیب‌های بسیاری به این مكان وارد شد؛ به گونه ‌ای كه در پی درگیری‌های پیاپی نظامیان خارجی با نظامیان بعثی، این مكان نیز هدف گلوله و بمب ‌های دو طرف قرار گرفت. این در حالی بود كه پس از آن، امكان سفر به این مكان برای مردم مهیا شده بود و رونق از دست رفته، به تدریج دوباره به آن باز می‌گشت.

با شروع فعالیت گروه‌های تروریست در عراق، وضع مجموعه ایوان مدائن باز هم بدتر شد. در ماه فوریه 2005، تروریست‌‌ها با انجام یك عملیات تروریستی، قسمتی از ایوان مدائن را تخریب كردند كه از آن به عنوان بزرگ ‌ترین آسیب به این مجموعه پس از اشغال عراق یاد شده است.


در پی اعلام خطر نابودی این مجموعه تاریخی ارزشمند در عراق، مقامات میراث فرهنگی ایران اعلام كردند قصد دارند با كمك یونسكو، این مكان تخریب شده را بازسازی كنند و دوباره آن را به جمع آثار ثبت شده در اسناد میراث فرهنگی یونسكو بازگردانند.

بر خلاف انتظار، این عمل پسندیده ایرانی ‌ها را اعراب افراطی و تندرو، مداخله در امور عراق و راهی برای حاكمیت بر این كشور تعبیر كردند؛ به گونه‌ ای كه یكی از پایگاه‌های اینترنتی عرب، موسوم به الصوت العروبه نوشت: «ایرانی‌‌ها با كمك سپاه پاسداران و سازمان اطلاعات خود، به بهانه‌ بازسازی ایوان مدائن كه یادآور ستیز پیشینیان آنها ضد پیغمبر اسلام (ص) است، می‌ خواهند عراق را به تصرف خود درآورده و یاد و خاطره سلسله‌ گذشتگان كفار خود را زنده كنند.»

البته مقامات عراقی نه فقط تا كنون پاسخ منفی‌ به مقامات ایرانی نداده ‌اند، بلكه حاضر به همكاری و ادامه مذاكرات با مقامات ایرانی در این باره نیز شده ‌اند. البته این مذاكرات به سبب وجود ناامنی در عراق به تعویق افتاده است. اما مقامات عراقی اطمینان داده ‌اند كه به حرف‌‌های مغرضانه برخی رسانه ‌های عربی گوش نخواهند داد و با كمك ایرانیان، میراث فرهنگی خود را كه مشتركات زیادی با ایرانیان دارد، بازسازی و زنده خواهند كرد.


چیستی تاق خسروانی...

طاق کسری (تاق خسرو) یا ایوان مدائن، کاخ پادشاهان ساسانی در شهر «اسبانبار» در ساحل خاوری رود دجله و از مهم ترین سازه ‌های دوران ساسانیان است، محلی که در شهر مدائن در 35 كیلومتری جنوب بغداد کنونی در استان دیاله که از استان‌های مرزی و شرقی عراق است، قرار گرفته است.

بیشتر گمان می‌ شود که طاق کسری در تیسفون جای‌ دارد، ولی تیسفون، اسبانبر و چند شهر کوچک دیگر مانند بغداد، روی هم شهرگان یا مدائن را تشکیل می‌ دادند. طاق اصلی این کاخ، بلندترین طاق خشتی ساخته شده به دست انسان است. بلندای این طاق 35 متر، پهنایش 25 متر و درازایش 50 متر است.

بنا بر آنچه در نوشتار پهلوی خدای‌ نامگ آمده ‌است، این کاخ به دستور شاپور اول ساخته ‌شده ‌است.

بسیاری نیز ساخت این کاخ را به نوشیروان بزرگ، شاه مشهور و مقتدر ساسانی نسبت می‌دهند.

برخی نیز اینچنین می‌گویند که تاریخ ساخت این بنا، به زمان اشكانیان باز می‌‌گردد كه در زمان ساسانیان به دستور انوشیروان ساسانی بازسازی و توسعه یافته است.

گفتنی است شیوه معماری این بنا پارتی است.

مدائن در حقیقت همان تیسفون، پایتخت سلسله ساسانی است كه با حمله اعراب و تصرف آن به دست آنها، به مدائن تغییر نام یافت.

این شهر در روزگار خود، از چنان زیبایی‌ ای برخوردار بود كه اعراب ساده سپاه اسلام وقتی آن را فتح كردند، به چنان حیرتی دچار شدند كه گفتند تیسفون همان بهشت موعودی است كه پیغمبر وعده ‌اش را به ما داده بود !

پس از آن، این شهر تبدیل به تل ویرانه ‌ای شد كه زیبایی گذشته خود را هرگز باز نیافت.

این كاخ پس از حمله اعراب، به كلی نابود شد و جز ویرانه ‌های طاق آن كه ارتفاعی در حدود 70 متر دارد و شماری از دیوارهای كاخ هیچ چیز باقی نماند.

در گذر زمان، شهر پویایی خود را باز یافت. قرن‌ها بعد، این مكان به یك تفرج‌گاه زیبا برای مردم تبدیل شد كه همه ساله پذیرای خیل عظیمی از مردم عراق بود كه با وجود هوای بسیار خوش و باغ ‌های وسیع به آنجا سفر كرده و وقت خود را در كنار بقایای طاق كسری و دیوارهای اطراف آن می‌ گذراندند.

مردم عراق و اعراب منطقه از این بنا نه به سبب پیشینه تاریخی، بلكه به علت سندیت اسلامی آن مبنی بر اینكه روزی كه پیامبر اسلام (ص) به دنیا آمد، طاق بلند آن شكاف خورد، از آن یاد می‌ كنند.

طاق کسری بقایای تالار بزرگ عهد ساسانی در محل تیسفون، عراق حالیه، که جزء کاخ سلطنتی بزرگ معروف به ایوان کسری بوده ‌است؛ طول و عرضش را به ترتیب حدود 365 و 275 متر تخمین زده‌اند. این ایوان در محله جنوبی تیسفون موسوم به اسفانبر یا اسانبر واقع بود.

در مجاورت طاق، چهار دسته ویرانه مشاهده می‌شود که جالب‌ ترین آنها تلّی است معروف به حرم کسری؛ این ویرانه ‌ها جزء ایوان کسری بوده ‌است. به فاصلهٔ حدود ۴۶۰ متری جنوب شرقی طاق، بقایای ساختمان ‌هایی مشاهده می‌شود که تا گوشهٔ دیوار معروف به بستان کسری، که شاید حصار باغ وحش بوده ‌است، امتداد دارد.

در فاصله حدود 190 متری جنوب غربی بستان، تلی به ارتفاع 6 الی 5/ 7 متر واقع است که قاعده ‌اش چهارگوش است. معروف به تل‌ الذهب (تل طلا) یا خزانهٔ کسری است و آن ظاهراً در اصل بنای واحدی بوده که خسرو پرویز برای خزائن خود ساخته بوده ‌است.

طاق کسری که بزرگ‌ترین و نظرگیرترین یادبود عظمت گذشته تیسفون است، در وسط ویرانه‌‌های مدائن قرار دارد.

• فردوسی پاکزاد و تاق خسروان

فردوسی در شاهنامه خود پس از اشاره به داستان ساخت این بنای باشکوه، چنین می‌گوید که در برابر ایوان تیسفون، پرده بسیار مجللی آویزان شده بود جواهرنشان که پس از یورش اعراب توسط مهاجمان، قطعه قطعه و میان آنها تقسیم شد.

هنگامی که کاخ تسیفون برپا بود، در روز بار عام، شاهنشاه روی تخت طلای خود می‌نشست و چون تاجی که باید برسر بگذارد، بسیار سنگین بود، آن را به زنجیری از طلا در بالای سر شاهنشاه از بالای طاق، طوری آویزان می‌‌کردند که در بالای سر وی قرار گیرد. (همین کارها را در همین اواخر برای پادشاهان قاجاریه انجام می‌ دادند و این نشانه این است که این رسوم، از دهان به دهان تا دوره ‌های جدید ادامه یافته ‌است)

سپس اعیان و طبقات مختلف امپراتوری در بیرون پرده، صف می‌‌کشیدند و طی مراسمی، پرده را کنار می‌‌زدند و شاهنشاه ایران باشکوه و جلال مخصوصی روی تخت خود پدیدار می‌گشت و به طبقات مختلف بار می‌ داد.


هان ای دل عبرت بین ...

و چه خوش گفت خاقانی به شاهان و رهبران خودکامه همه اعصار تاریخ، هنگامی که شکوه بر باد رفته تاق خسروان را مشاهده کرد:
هان ای‌ دل‌ عبرت‌ بین‌ از دیده‌ نظر كن‌ هان‌
ایوان‌ مدائن‌ را آیینه‌ عبرت ‌دان‌

.. مست‌ است‌ زمین زیرا؛ خورد است‌ به جای‌ می‌
در كاس‌ سر هرمز، خون‌ دل‌ نوشروان‌

كسری‌ و ترنج‌ زر، پرویز و تر‌ زرین‌ بر
بر باد شده‌ یكسر، با خاك‌ شده‌ یكسان‌

م: کشکول حکایات

behnam5555 11-28-2013 06:51 PM


گرگ و میش

در ایام صدارت میرزاتقی خان امیرکبیر روزی احتشام الدوله (خانلر میرزا) عموی ناصرالدین شاه که والی بروجرد بود به تهران آمد و به حضور میرزاتقی خان رسید. امیر از احتشام الدوله پرسید: خانلر میرزا وضع بروجرد چطور است؟

حاکم لرستان جواب داد: قربان اوضاع به قدری امن و امان است که گرگ و میش از یک جوی آب میخورند.

امیر برآشفت و گفت: من میخواهم مملکتی که من صدراعظمش هستم آنقدر امن و امان باشد که گرگی وجود نداشته باشد که در کنار میش آب بخورد. تو میگویی گرگ و میش از یک جوی آب میخورند؟

خانلر میرزا که در قبال این منطق امیرکبیر جوابی نداشت بدهد سرش را پائین انداخت و چیزی نگفت.


behnam5555 12-01-2013 07:26 PM


سواد ايرانيان

هرودوت در کتاب خود نوشته که به چشم خود دیده که سربازان ایرانی سواد خواندن و نوشتن دارند. در حالی که در همان موقع بیشتر افسران یونانی سواد خواندن و نوشتن نداشتند و حتی لئونیداس پادشاه کشور اسپارت که جنگ او در تنگه‌ی ترموپیل در مقابل خشایار شاه فقط مقدمات خواندن و نوشتن را می دانسته و نمی‌توانست با تسلط بخواند و بنویسد و در بین سربازانش حتی یک نفر هم سواد نداشته است.
گرچه در ایران در دوره‌ی هخامنشيان مردم ار لحاظ صنفی به چند طبقه تقسیم می شدند، ولی نه مزایای طبقاتی (از لحاظ مالی) و نه تبعیض در آموزش و پرورش. همچنين ایرانیان عقیده داشتند همانطور که باید برای ادامه‌ی زندگانی کار کنند برای خواندن متون مذهبی هم باید خواندن و نوشتن را فرا بگیرند و یکی از دلایل با سوادی ایرانیان حتی در پایان دوره‌ی هخامنشیان این است که در تمام خانه های ایران کتاب و به خصوص کتابهای مذهبی وجود داشته و اگر سواد نداشتند در خانه‌ی آنها کتاب یافت نمی‌شد. در واقع سواد داشتن با واجب دانستن آن توسط دین جزو فطرت ایرانیان شد که بعد از حمله‌ی عربها نیز از بین نرفت.
بعد از حمله‌ی عربها بعضی از مورخان سطحی گفتند که اعراب سواد و کتاب خوانی و کتاب نویسی را به ایرانیان آموختند در صورتی که کلمه‌ی کتاب که وارد زبان عربی شده کلمه ایرانی است و از ریشه‌ی "کتو" می‌باشد. عربها کتاب نمی‌خواندند و کتاب نمی‌نوشتند و بعضی عربها حتی در طول عمر خود یک کتاب هم ندیده بودند.
ارنست رنان نویسنده و لغت شناس و فیلسوف فرانسوی می‌گوید: فرهنگ و ادب عرب از ایرانیان جان کرفت و اگر آنچه را که به وسیله‌ی فرهنگ و ادب ایران وارد زندگی اعراب گردید از آنها منتزع کنیم تنها عرب می‌ماند و شتر او.
پروفسور کامرون: اگر در ایران مبادرت به حفاری کنیم بعید نیست آثار و اسنادی به دست بیاید که باعث حیرت جهانیان شود و به خصوص ثابت گردد ایرانیان اولین معلم خط و الفبا در جهان بوده‌اند.

behnam5555 12-01-2013 07:37 PM

كاخ خورشيد ( كلات نادری)
 
كاخ خورشيد ( كلات نادری)

• کاخ خورشید يا كلات نادری به دستور نادرشاه جهت اقامت و خزانه برای جواهرات و غنایم در کلات ساخته شده ‌است. این کاخ در شهر کلات و در ۱۵۰ کیلومتری شهر مشهد استان خراسان رضوی قرار گرفته است. سرزمین کلات با توجه به این که در میان کوه قرار گرفته، به سرزمین دژهای نفوذ ناپذیر شهرت دارد و دلیل انتخاب کلات توسط نادر شاه نیز همین نفوذ ناپذیری آن بوده است.
این بنا مربوط به سال‌های آغازین به قدرت رسیدن نادرشاه افشار می‌باشد. عملیات ساخت کاخ در تمام طول پادشاهی ادامه داشته و حتی تا آخرین سال‌های حیات نادرشاه یعنی سال ۱۱۶۰ هجری قمری در دست ساخت بوده ‌است زیرا کتیبه ثلث بسیار زیبای «سوره نباء» که در قسمت دور تا دور فضای گنبد نوشته شده به همین تاریخ اشاره دارد.


http://bastan.persiangig.com/images/img100/kalat-1.jpg


این کاخ در وسط باغ بزرگی قرار دارد که شامل یک بنا در سه طبقه ‌است. ارتفاع آن در گذشته، حدود ۲۵ متر بوده‌است اما در حال حاضر به علت خرابی طبقه سوم، ارتفاع آن بیش از ۲۰ متر نیست. طبقه اول آن ۸ ضلعی است که آن را روی چهار ردیف پلکان به شکل هرم بر پا کرده‌اند.ورودی‌های کاخ، در اضلاع هشتگانه قرار دارد که به سالن اصلی کاخ منتهی می‌شود.

http://bastan.persiangig.com/images/img100/kalat-2.jpg


این کاخ مجموعاً دارای ۱۲ اتاق است که داخل هر اتاق نیز تزئیناتی از نقاشی و گچ بری دیده می‌شود. تا چند دهه پیش در میان این تزئینات، تصاویری از شاهزادگان نادری نیز وجود داشت.
در وسط این بنای هشت ضلعی، برج استوانهای مانند، در دو طبقه قرار دارد که محل اقامت شاه و خانواده‌اش بوده‌ است. زیبایی این کاخ بیشتر در آرایش نمای خارجی کنگره دار ساختمان است که در آن معماری مغولی-هندی به چشم می‌خورد. داخل اتاق‌ها با نقاشی و گچبری تزئین شده‌اند. در وسط این بنا از سطح پشت بام برجی مدور با ترک‌های شبیه نیم ستون معروف به خیاری احداث شده‌ است.
م:تاریخ ایران باستان


behnam5555 12-01-2013 07:40 PM

آبراه سوئز، شاهكار داريوش اول
 
آبراه سوئز، شاهكار داريوش اول

هخامنشی از دوران فرمانروایی هخامنشیان بر مصر، آثار و یادمان‌های پرشماری برجای مانده است که بیشترین آنها از زمان داریوش یکم است. یکی از مهم‌ترین آثار بجای مانده از زمان داریوش در مصر، آبراهی است که رود نیل را به دریای سرخ پیوند می‌دهد كه به كانال سوئز معروف است. در طول مسیر این آبراه که در زمان فراعنه و داریوش برای اتصال دریای سرخ به رود نیل و دریای مدیترانه ایجاد شده است، دارای چهار بخش طبیعی و سه بخش مصنوعی است.
بخش‌های طبیعی آبراه عبارتند از: دریاچه بزرگ تلخ، دریاچه تمساح، شاخ آبه‌ای از رود نیل، رود نیل.
بخش‌های مصنوعی و حفاری شده‌ی آبراه عبارتند از: فاصله میان شهر سوئز تا دریاچه تلخ، فاصله میان دریاچه تلخ تا دریاچه تمساح، فاصله میان دریاچه تمساح تا شاخابه نیل که از وادی تومیلات می‌گذرد و به کنار شهر زقازیق می‌رسد. از اینجا به بعد کشتی‌ها از طریق شاخابه نیل به سوی رود نیل می‌رفته‌اند و سپس سوار بر نیل به شهرهای گوناگون عزیمت کرده و یا به دریای مدیترانه وارد می‌شده‌اند. تاکنون پنج ستون سنگی یادمانی از این پادشاه شناسایی شده است.

داریوش پنج کتیبه بر روی سنگ گرانیت سرخ‌رنگ (سنگ سماق) در کنار این آبراه مهم نگاشته است که یادمانی از انجام این برنامه بزرگ و شگفت مهندسی و زمین‌پیمایی در عصر باستان است. سنگ‌ها بلندایی در حدود ۳ متر دارند و بومی استقرارگاه خود نیستند؛ بلکه از جای دیگری تهیه شده و پس از پایان سنگ‌تراشی در محل فعلی خود نصب گردیده‌اند. ظاهرا هر پنج نسخه رونوشتی از یکدیگر هستند و تفاوتی در مضمون با هم ندارند.

داریوش شاه پس از حفر کانال سوئز دستور داد تا به یادبود این کار سترگ و ماندنی لوح های سنگی بزرگی درکانال نصب کنند که در این کتیبه ها آمده است:
« بزرگ است اهورامزدا که سرزمین را آفرید، که انسان را آفرید، که شادی رابرای انسان آفرید و داریوش را به شاهی برگزید. هم او که به داریوش پادشاهی بزرگ با مردان خوب و اسبان خوب عطا کرد. منم داریوش، شاه بزرگ، شاه تمام مردم، شاه سرزمین پهناور، پسر ویشتاسپ هخامنشی »
« داريوش شاه گويد : من پارسی هستم، به همراهی پارسیان مصر را گشودم، امر کردم این کانال را حفر کنند…از رودی که در مصر جاریست آن را نیل می نامند تا دریایی که از پارس می آید (خلیج فارس) این کانال حفر شد چنان که فرمان داده بودم و کشتی ها بوسیله این راه آبی از مصر به سوی سرزمین پارس روان شدند، چنانکه اراده من بود. »
نکته دیگر در کتیبه داریوش اشاره به «گرفتن» مصر است؛ در حالیکه می‌دانیم مصر در زمان کمبوجیه دوم تصرف شده بود. این نه یک اشتباه است و نه انتساب دستاورد پیشینیان به نفع خود. بلکه این سخن داریوش اشاره به تصرف دوباره مصر پس از مرگ مشکوک کمبوجیه و نبردش با حاکم ایرانی مصر دارد.

م:تاریخ ایران باستان

behnam5555 12-01-2013 07:43 PM


آتشکده‌ی میل اژدها

• آتشکده میل اژدها یا برج نورآباد تنها اثر بازمانده از دوره اشكانیان در استان فارس، در هفت کیلومتری غرب شهر نورآباد ممسنی در شمال غربی استان فارس قرار دارد. این اثر که در دره‌ای فاقد آبادی در كنار كوه تنگ كله واقع است و به نام های « دیمه‌میل، میل اژدها و میل آزاد » نامیده می‌شود.
این آتشكده در کنار یکی از راه‌های مهم باستانی و در دامنه کوهی سنگلاخ و نسبتا سرسبز قرار دارد. میل اژدها یکی از معدود مناره‌هایی است كه از دوران‌ پیش از اسلام باقی مانده و در زمان اشکانیان ساخته شده است. این اثر از لحاظ شكل و ظاهر مانند كعبه زردشت و برج زندان شهر پاسارگاد، چهارگوش است. بلندای برج بیش از هفت متر و پهنای هر ضلع آن در پایین چهار متر و در بالا 40/3 متر است و از سنگ رگه سفید به طول های مختلف (برخی ۴۴ و برخی ۱۹ سانت) بسیار دقیق، منظم و با مهارت ساخته شده است.



در داخل قسمت بالایی برج، پلكانی به بلندای ۱۰/۵ و پهنای ۵۹ سانتی متر وجود دارد. این قسمت در سمت جنوب و در ارتفاع سه متری واقع شده و چنین به نظر می رسد كه با نردبان به این قسمت می رسیدند و سپس از پلكان بالا می رفتند. در این برج آتش مقدس نگهداری می‌شد و از آنجا آتش را به سایر نقاط می‌بردند. همچنين آتشدانی نیز بر فراز برج وجود داشت.
« واندنبرگ » باستان شناس، برآن است كه برج ميل‌اژدها فقط به روی روحانیان باز بود و نیایش كنندگان، تنها می توانستند آتش را ببینند. بنابراین آتشدان‌ها و آتشكده‌ها رو باز بودند.
در دوره پهلوی دوم، میله فلزی از وسط قطعات سنگ های برج نور آباد گذراندند تا از فروپاشی آن جلوگیری شود. به‌طور کلی میل‌ها در زمان اشکانیان و ساسانیان کاربرد فراوان داشته و بعدها در دوران اسلامی نیز این میلها را در مناره‌ها نیز می‌توان مشاهده کرد. از کاربردهای میل اژدها می‌توان در راهنمای کاروانان و اطلاع رسانی و دیده‌بانی و شاید آتشکده و ... نام برد.
این اثر تاریخی به شماره ۳۵۶ در فهرست آثار باستانی ملی ایران ثبت شده است.


م:تاریخ ایران باستان



behnam5555 12-01-2013 07:44 PM


مجسمه هرکول

• مجسمه هرکول، در کناره شاهراه جاده ابریشم یا جاده بزرگ خراسان در محوطه تاریخی بیستون نزدیک کرمانشاه از سنگ تراشیده شده ‌است. به نظر می‌آید تندیسی از تجاوز اسکندر به ایران و حکومت سلوکیان باشد.

در دوران اشکانیان، « ورثرغنه » یکی از محبوب‌ترین خدایان بود که اغلب به صورت پیکره‌های گلی و سنگی نشان داده می‌شد. نمونه‌ای از این دست پیکره هرکول/ ورثرغنه است که به صورت شخصی تنومند تماما عریان و با مو و ریش مجعد در حال استراحت بروی پوست شیر نشان داده شده است. این تندیس که بر سکویی به طول ۲/۲۰ متر به پهلوی چپ به طور نیم‌خیز به آرنج تکیه نموده و در دست چپ پیاله‌ای دارد که تا نزدیک صورت نگه داشته‌ است و نیز دست راستش برروی پای راست قرار گرفته و پای چپ را تکیه گاه پای دیگر نموده‌است. طول مجسمه ۱/۴۷ متر که به طور برجسته از سنگ کوه تراشیده شده و از طرف پشت به کوه متصل است.
در عقب مجسمه نقوش و کتیبه‌ای به زبان یونانی قدیم بر روی سنگ نقش شده‌ است نقوش آن شامل درخت زیتونی است که از شاخه آن کماندان و تیردانی آویزان شده‌است. در کنار این درخت گرز مخروطی شکل گره داری حجاری شده که برجستگی آن نسبت به سایر نقوش بیشتراست. در زیر تنه هرکول نقش شیری دیده می‌شود که درازای آن از سر تا دم ۲۰۰ سانتیمتر و بلندی دم آن ۱۱۴ سانتیمتر است. کتیبه به خط یونانی قدیم در هفت سطر بر روی لوحی به ابعاد ۳۳ × ۴۳ سانتیمتر که نمای آن به شکل معابد یونانی ساخته شده نوشته‌اند كه مفهوم آن به این شرح است :
« به سال ۱۶۴ ماه پانه موی هرکول فاتح درخشان هیاکینتوس پسر پانیاغوس به سبب نجات کل امن، فرمانده کل، این مراسم برپا شد. »

زمان ساخت مجسمه سال ۱۵۳ ق.م تعیین می‌شود این تاریخ با اواسط سلطنت مهرداد اول اشکانی ( اشک نهم ۱۳۶-۱۷۴ ق.م ) منطبق می‌باشد. سر این مجسمه در سال ۱۳۸۰ کنده و دزدیده شده بود که پس از چند سال کشف و دوباره به جایگاه اصلی خودش برگشت.

م:تاریخ ایران باستان


behnam5555 12-01-2013 07:44 PM

مجسمه هرکول
 

مجسمه هرکول

• مجسمه هرکول، در کناره شاهراه جاده ابریشم یا جاده بزرگ خراسان در محوطه تاریخی بیستون نزدیک کرمانشاه از سنگ تراشیده شده ‌است. به نظر می‌آید تندیسی از تجاوز اسکندر به ایران و حکومت سلوکیان باشد.

در دوران اشکانیان، « ورثرغنه » یکی از محبوب‌ترین خدایان بود که اغلب به صورت پیکره‌های گلی و سنگی نشان داده می‌شد. نمونه‌ای از این دست پیکره هرکول/ ورثرغنه است که به صورت شخصی تنومند تماما عریان و با مو و ریش مجعد در حال استراحت بروی پوست شیر نشان داده شده است. این تندیس که بر سکویی به طول ۲/۲۰ متر به پهلوی چپ به طور نیم‌خیز به آرنج تکیه نموده و در دست چپ پیاله‌ای دارد که تا نزدیک صورت نگه داشته‌ است و نیز دست راستش برروی پای راست قرار گرفته و پای چپ را تکیه گاه پای دیگر نموده‌است. طول مجسمه ۱/۴۷ متر که به طور برجسته از سنگ کوه تراشیده شده و از طرف پشت به کوه متصل است.
در عقب مجسمه نقوش و کتیبه‌ای به زبان یونانی قدیم بر روی سنگ نقش شده‌ است نقوش آن شامل درخت زیتونی است که از شاخه آن کماندان و تیردانی آویزان شده‌است. در کنار این درخت گرز مخروطی شکل گره داری حجاری شده که برجستگی آن نسبت به سایر نقوش بیشتراست. در زیر تنه هرکول نقش شیری دیده می‌شود که درازای آن از سر تا دم ۲۰۰ سانتیمتر و بلندی دم آن ۱۱۴ سانتیمتر است. کتیبه به خط یونانی قدیم در هفت سطر بر روی لوحی به ابعاد ۳۳ × ۴۳ سانتیمتر که نمای آن به شکل معابد یونانی ساخته شده نوشته‌اند كه مفهوم آن به این شرح است :
« به سال ۱۶۴ ماه پانه موی هرکول فاتح درخشان هیاکینتوس پسر پانیاغوس به سبب نجات کل امن، فرمانده کل، این مراسم برپا شد. »

زمان ساخت مجسمه سال ۱۵۳ ق.م تعیین می‌شود این تاریخ با اواسط سلطنت مهرداد اول اشکانی ( اشک نهم ۱۳۶-۱۷۴ ق.م ) منطبق می‌باشد. سر این مجسمه در سال ۱۳۸۰ کنده و دزدیده شده بود که پس از چند سال کشف و دوباره به جایگاه اصلی خودش برگشت.

م:تاریخ ایران باستان


behnam5555 12-01-2013 07:46 PM

شیرهای سنگی
 

شیرهای سنگی

یکی از آیین‌های موجود در فرهنگ عشایر بختیاری برپا داشتن شیر سنگی یا « برد شیر » بر مزار چهره های ماندگار، سرشناس و بزرگ ایل است. اهالی این قوم شیر سنگی را که نشانه شجاعت، دلاوری، ویژگی‌هایی چون هنرمندی در شکار و تیراندازی در جنگ و مهارت در سوارکاری است، بر آرامگاه این گروه قرار می‌دهند. در واقع شیرهای سنگی مجسمه‌هایی هستند که در گذشته توسط سنگ تراش‌ها تراشیده می‌شدند و آنها را روی قبر افراد شجاع و دلیر ایل بختیاری قرار می‌دادند.
در گویش بختیاری به این مجسمه‌ها « برد شیر » می‌گویند. منطقه بختیاری سرزمین شیرهای سنگی است. این مجسمه‌های شیری هنوز در قبرستان‌های قدیمی بختیاری دیده می‌شوند.


شیر سنگی برای قوم بختیاری تنها نماد غیرتمندی و بی باکی و زورمندی نبوده، بلکه این قوم چون شیعه و پیرو علی بن ابی‌طالب بود، از این رو ارزش و مفهوم ولایتمداری و پایبندی به مرام و مسلک آن امام همام و آیین سرافراز تشیع را نیز در نظر گرفت و این ارزش‌ها را در قالب تسبیح، که نماد و مظهر پارسایی و نماز و نظر پاکی است، روی پیکره شیر سنگی حک کرد و به آن تجلی بخشید.

به عقيده‌ی لرهای بختياری شیرها به دو نوع مسلمان و کافر تقسیم شده‌اند : نوع اول دارای رنگی گندمگون و زرد روشن و نوع دوم قهوه‌ای رنگ با یال و پشت سیاه. آنان معتقدند که اگر کسی مورد حمله شیر مسلمان واقع شود باید کلاه خود را از سر بردارد و در نهایت ادب و خضوع او را به نام «علی» قسم دهد که وی را ببخشد. شیر با شنیدن این درخواست پی کار خود خواهد رفت. اما اگر شیر کافر باشد، توجه نخواهد کرد.
هنوز هم در مراسم سنتی هنگامی که شخصی دچار ضعف و سستی شود، او را از زیر تنه‌ شیر سنگی عبور می‌دهند. زیرا بر این باورند که ترسش خواهد ریخت. و یا هنگامی ‌که فردی دچار سیاه‌سرفه می‌شود، زیر تنه شیر سنگی گودالی کنده پر از آب می‌کنند و بیمار را وادار می‌کنند که از آن بنوشد تا سلامتی‌اش را باز يابد.

بختیاری‌ها روی قبر بزرگان و جوانمردانشان تندیس شیر سنگی می‌گذاشتند. شیر در میان بختیاری‌ها نماد شجاعت است. نماد شیر علاوه بر این تندیس‌ها، در قالی و گلیم و گبه‌هایی که بختیاری‌ها می‌بافند نیز دیده می‌شود.

م:تاریخ ایران باستان


behnam5555 12-01-2013 07:49 PM

گوردخمه‌ی دکان‌داوود
 

گوردخمه‌ی دکان‌داوود

مقبره سنگی دکان داوود که از آثار تاریخی دوره‌ی مادها یا هخامنشی‌ها به حساب می‌آید، در استان كرمانشاه و در نزدیکی شهرستان سر پل ذهاب، روستای کل داوود قرار دارد.
در دو طرف ورودی مقبره بقایای دو ستون دیده می‌شود که بدنه ستون‌ها به مرور زمان از بین رفته و تنها پایه‌ها و سرستون‌ها باقی مانده‌است. پایه ستون‌ها نیز مربع شکل می‌باشند. این گوردخمه ارتفاعی حدود ۱۲ متر از سطح زمین داشته و دسترسی به آن بدون استفاده از تجهیزات صخره نوردی غیر ممکن است.
این مقبره دارای طول 9/60 متر در جلو و در قسمت عقب 7/32 متر است. همچنین عرض این گوردخمه 1/95 متر و ارتفاع آن نیز 2/60 متر است و اطراف ایوان آن به وسیله قاب‌هایی تزئین شده‌است.
در نیمه سمت چپ کف اتاق، قبری بیضی شکل به عمق ۷۰ سانتی متر کنده شده‌است. سقف این اتاق دارای تاقی هلالی است ولی سقف ایوان جلو اتاق، مسطح می‌باشد.
در فاصله ۸ متری زیر این گوردخمه، قاب مستطیل شکلی روی یک قابی قدیمی‌تر تراشیده شده‌ است. در داخل قاب جدید شخصیتی به حالت تمام قد با صورتی نیم رخ حجاری شده‌است.

این شخص لباس بلندی برتن و کلاه لبه داری بر سر گذاشته که قسمت پشت گردن و گوش‌های او را پوشانده‌است. همچنین در یک دست او برسمی دیده می‌شود و دست دیگر را به حالت نیایش به طرف بالا نگه داشته‌است.
زمانی تصور می‌شد که این گوردخمه و نقش برجسته حجاری شده در زیر آن متعلق به دوره ماد باشد ولی در پژوهش‌های اخیر مشخص گردید این گوردخمه متعلق به دوره هخامنشی است و احتمالا نقش برجسته‌ی حجاری شده در زیر آن نیز مربوط به دوره سلوکی است.
دانشمندان معتقدند که این دخمه مربوط به آخرین پادشاه ماد یعنی آژیدهاک (یشتوویگو) می‌باشد که توسط کوروش بزرگ هخامنشی از سلطنت خلع گردید. کوروش با اتحاد پارس و ماد دو تیره ایرانی باشکوه‌ترین امپراتوری تاریخ را که بر پایه احترام به ادیان و باورها و آداب و رسوم هر منطقه استوار بود را شکل داد.
در رابطه با کاربرد این دخمه که نمونه‌ای با شباهت زیاد به مقابر پادشاهان هخامنشی در نقش رستم ولی بسیار ساده‌تر از آنهاست، به نظر می‌رسد که در اواخر دوران ماد یا ابتدای حکومت كوروش جهت دفن پادشاهی ساخته شده باشد و با توجه به وجود مقابر کلیه پادشاهان هخامنشی در نزدیکی تخت جمشید و پاسارگاد، این دخمه احتمالا مربوط به یکی از شاهان مادی و آخرین آنها، آژیدهاک، آستیاک و یا ضحاک،‌ پدر بزرگ مادری کوروش هخامنشی می‌باشد که پس از مرگش جنازه او را در این دخمه قرار داده‌اند.
مقبره سنگی دکان داوود در سال 1310 توسط وزارت فرهنگ و هنر یا شماره 152 در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسید.

م:تاریخ ایران باستان


behnam5555 12-01-2013 07:52 PM

نقش رستم
 

نقش رستم

• نقش رستم یکی از مهمترین و زیباترین آثار باستانی سرزمین همیشه جاوید پارس می‌باشد که آثار مهمی را از دوران عیلامی، هخامنشی و ساسانی در خود جای داده است. بر سینه این کوه مقبره‌های بسیار عظیمی بجای مانده که شهریاران هخامنشی در آنجا آرمیده‌اند. همچنين نقش برجسته‌هایی از وقایع مهم دوران ساسانیان ( از جمله تاجگذاری اردشیر بابکان و پیروزی شاپور اول بر امپراتوران روم )، بنایی موسوم به کعبه زرتشت و نقش ‌برجسته ویران ‌شده‌ای از دوران عیلامیان اشاره کرد.
از راست به چپ این قبور منسوب به خشایارشا، داریوش کبیر، اردشیر اول و داریوش دوم می‌باشد. در آرامگاه داریوش اول، سنگ نوشته های بزرگی به خط میخی وجود دارد که حاوی نیایش و مضامین مذهبی است. داریوش اول، نام کشورها و سرزمینهای تابع خود و اندرزهای معنوی فراوانی را در این نوشته‌ها برشمرده است.
نقش رستم در فاصله 6 و نیم کیلومتری از تخت جمشید واقع شده است و نام آن مانند نام‌های تخت جمشید، نقش رجب و بسیاری نام‌های مکان‌های تاریخی دیگر، وجه تسمیه تاریخی ندارد.

• در پایین کوه آثار بسیار زیبایی از دوران ساسانی حجاری شده که عبارتند از :
- نقش اول : تاجگذاری نرسی ( 294-304 میلادی ) پسر شاپور اول ساسانی که حلقه‌ی شهریاری را از آناهیتا، خدای آب دریافت می‌کند.
نرسی پسر شاپور اول و فرمانروای ارمنستان در سال 294 میلادی بر بهرام سوم پسر بهرام دوم و نوه بهرام اول ( یعنی پسر برادرزاده خود ) شورید و تاج و تخت ایران را به دست آورد. این نقش صخره ای بسیار مشهور، تاجگذاری نرسی را نشان می‌دهد. حلقه دیهیم‌دار شاهی میان او و نقش زنی تاجدار قرار دارد و مانند آن است که نرسی آنرا از دست بانو می‌گیرد. بانوی مذکور در سمت راست ایستاده است، موهای مجعدش در بالای تاج کنگره داری آراسته گشته و لباس بلند و آویزانش با کمربندی بسته شده و با دکمه‌ای روی سینه‌اش و زیر گردنبدنی گوهرنشان استوار گردیده است.
- نقش دوم : اين نگاره زیر آرامگاه داریوش کبیر قرار دارد. مشتمل بر دو نقش است که نشان دهنده پیروزی بهرام دوم ( 273-294 میلادی ) بر دشمن خویش می‌باشد.
نگاره فوق، پیروزی بهرام دوم ( 274-294 میلادی ) را بر دو دشمن خویش نشان می‌دهد و دو صحنه، یکی بالای دیگری که به وسیله خط باریکی از هم جدا گشته اند حجاری شده است. بهرام سوار بر اسب چهار نعل به سوی دشمنی سواره می‌تازد و نیزه بلند خود را چنان بر او زده که نیزه دشمن شکسته شده است.
در پشت سر بهرام، سواری آراسته درفشی را به دست گرفته است که میله‌ای افقی مزین به سه گوی بر فراز آن است و دو طره پارچه‌ای از آن آویخته است. شاید این همان درفشی باشد که آمیانوس مورخ رومی می‌گوید ساسانیان به هنگام حمله بر می‌افراشتند و رنگ آن سرخ همچون شعله آتش بوده است.
از زیبایی های این نقش یکی روکش پارچه ای منگوله دار اسب است و دهانه و لگام آراسته آن و دیگری تیردان بلندی که بر ران راست پادشاه آویخته شده. در این صحنه نقش یک سرباز رومی را هم حجاری کرده‌اند که بر زمین افتاده و زیر اسب بهرام لگدکوب شده است.

- نقش سوم : پیروزی شاپور اول ساسانی بر والرین امپراطور روم را نشان می‌دهد. در زمان شاپور اول، سه پادشاه رومی به ایران حمله‌ور شدند. یکی " گردیانوس " جوان بود که در 242 میلادی کشته شد. دیگری " فیلیپ عرب " بود که در برابر شاپور ناچار به عجز شد و قبول کرد که باج سالیانه بپردازد و سوم " والرین " بود که در 262 میلادی با هفتاد هزار سرباز و امیر و سناتور رومی به دست ایرانیان اسیر گشت. این صحنه پیروزی شاپور از زیباترین نقش برجسته‌های تاریخی نقش رستم است و از حادثه‌ای حکایت دارد که مایه سرافرازی ایرانیان می‌باشد.
شاپور با تاج کنگره‌ای و جامه آراسته سوار بر اسب رو به سمت چپ نقش شده است و در پیش او فیلیپ عرب امپراطور باجگذار رومی زانو زده است.
( این امپراطور بر خلاف تصور والرین نیست ). پادشاه یک دست خویش را به طرف او دراز کرده تا نشان قبول باجگذاری او باشد. فیلیپ تاج رومی بر سر دارد و بالاپوش او بر روی دوشش به اهتزاز درآمده است. وی هر دو دست خویش را به حالت بخشش به جلو دراز کرده است. بزرگی و عظمت پادشاه از لباسش، زینت آلات او ( گردنبند، دستبند و تاج ) و طرز آرایش موهای چین‌دار و بر شانه افتاده‌اش و نیز دهنه و زین و لگام اسب مغرورش همه نشانی از عظمت دارد.
کنار شاپور، امپراطور رومی دیگری ایستاده است که شاپور مچ او را به نشانه اسیر گرفتنش به دست دارد و این امپراطور اسیر والرین می‌باشد. چنین به نظر می‌رسد که افراد این نقش کاملا زنده می‌باشند و این امر مهارت و استادی هنرمندان دوره ساسانی را تایید می‌نماید. در پشت سر اسب شاه تصویر موبد بزرگ " کرتیر " دیده می‌شود که کلاه بیضی شکل مزین به نشان قیچی به سر دارد و انگشت سبابه دست راست خویش را به نشانه احترام به سوی شاپور دراز کرده است و گردن بند مرواریدی آراسته شده به گردن دارد و بالاپوشش با سنجاقی در جلو سینه قفش شده است.

شاپور اول پیروزی خود را بر دیوار کعبه زرتشت در نقش رستم توصیف نموده است. شاپور در این کتیبه می گوید :
" والرین با سپاهی که مشتمل بر 29 گروه اروپایی بود ( وی یکی یکی نام آنها را می برد ) و به هفتاد هزار نفر بالغ می‌شد به جنگ ما آمد. در اطراف الرها و ادسا جنگ بزرگی بین ما و امپراطور والرین درگرفت. ما امپراطور والرین را با دستهای خویش به اسارت گرفتیم و همگی آنها را به ایالات ایران انتقال دادیم ".

- نقش چهارم : در زیر مقبره اردشیر اول یک مجلس حجاری با دو نقش دیده می‌شود. نقش بالایی به آذرنرسه یا شاپور ذوالاکتاف می‌باشد. این نقش تقریبا به طور کامل از بین رفته است. نقش پایین متعلق به هرمز دوم می‌باشد.
هرمز دوم نوه شاپور اول ساسانی است. این نقش صحنه پیروزی هرمز را بر دشمن او نشان می‌دهد. پادشاه چهارنعل بر دشمن تاخته و اسب دشمن را سرنگون کرده است. دشمن رومی دارای ریشی است که پایین آنرا بریده‌اند و کلاه خودش مانند خودهای رومی آرایشی تاج مانند دارد.

تیردان بلندی در کنار پای راست پادشاه دیده می‌شود. اسب پادشاه به نحو جالبی با زینت آلات پشمی و منگوله بر روی ران اسب تزيين یافته است. دم است به شکل گوئی گره خورده و اسب با افسار و براق تزيين شده است. در پشت سر پادشاه پرچمدان دیده می‌شود.
- نقش پنجم : در زیر مقبره داریوش دوم و بر روی کعبه زرتشت، نقش حجاری شده‌ای مربوط به دوران ساسانی وجود دارد كه طول این نقش 7 متر و بلندای آن 3 متر است.
در این نقش یک سوار تاج دار، نیزه خود را بر گردن دشمن فرو کرده است. تاریخ و شخصیت این پادشان فاتح مشخص نیست ولی به عقدیه برخی از دانشمندان این نقش متعلق به شاپور دوم می‌باشد، با این قرینه که تاج او شبیه تاج شاپور بر روی سکه های اوست تایید می‌شود. نیزه دشمن شکسته شده و اسب او از پشت به زمین نشسته است.
- نقش ششم : نقش بهرام دوم و خانواده‌اش که روی یک حجاری قدیمی عیلامی کنده شده است. این قسمت از کوه، نقشی از اوایل هزاره اول قبل از میلاد و متعلق به فرمانروایان عیلامی داشته است که بعدها با ایجاد نقش بهرام دوم صدمه شدیدی دیده است.
بهرام دوم ساسانی ( 274-294 میلادی ) قسمتی از نقش عیلامی را محو نمود و برجای آن مجلسی حجاری کرد که خودش در ميان ایستاده و یاران و افراد خانواده‌اش را نشان می‌دهد. تاج پادشاه مزین به نقش عقاب است که پرنده مخصوص ایزد بهرام، ایزد پیروزی بوده است. پادشاه جامه‌ای بسیار آراسته دارد و دسته شمشیر بلندی را به نشانه قدرت با دو دست گرفته است.
- نقش هفتم : نقش متعلق به تاجگذاری اردشیر بابکان اولین پادشاه ساسانی است که حلقه شهریاری را از اهورامزدا دریافت می‌دارد.
این یادمان در گوشه شرقی محوطه در ارتفاع دو متری از سطح زمین قرار گرفته و با توجه به کتیبه‌های آن به سه زبان قارسی میانه، پارتی و یونانی، صحنه‌ای را نشان می‌دهد که اردشیر بابکان ( سمت راست ) دارد حلقه شاهی را از اهورامزدا ( سمت چپ ) دریافت می‌کند؛ هم شاه و هم اهورامزدا سوار بر اسب‌اند و زیر پای اسب هر کدام یک نفر افتاده است. فرد زیر پای اسب اردشیر باید اردوان ( آخرین شاه اشکانی ) باشد و دیگری اهریمن.
- كعبه زرتشت : این ساختمان بسیار زیبا و مکعب شکل در دو قرن اخیر به نام " کعبه زرتشت " نامیده شده است زیرا خیال کرده‌اند که با آیین زرتشت پیامبر ایران باستان رابطه داشته است. دقتی که در برش و حجاری سنگهای حجیم سفید و مشکی این بنا به کار رفته است استادی هنرمندان و سبک معماری دوران هخامنشی را به خوبی می‌نماید. این بنا توسط مهاجمین ناآگاه به سختی آسیب دیده ولی در عین حال به عنوان یکی از مهمترین آثار تاریخی ایران مورد توجه می‌باشد. قمست زیرین بنا توپر ساخته شده اما در بالای ساختمان اطاقی به اندازه 2.5 * 2.5 متر وجود دارد که کاربرد آن مایه بحث بسیار شده است.
عده‌ای آنرا آتشکده می‌دانند که محل آن و بی نفوذ بودنش این فرضیه را تا حد زیادی مردود می‌سازد. گروهی آنرا محل نگهداری اسناد و یا حتی جای نگهداری جسد مومیایی شده شاهان می‌دانند که پیش از ساختن آرامگاهشان آنجا به امانت گذاشته می‌شدند. اما پلکان سخت این بنا و محل تنگ آن هم این فرضیه را تا حد زیادی مردود می‌کند.
بهترین تعبیر آن است که این بنا را برای آرامگاه ساخته بودند، ولی بعد که داریوش بزرگ نوع آرامگاه شاهی را از بنای ساختمانی به مقبره درون کوه درآورده شده تغییر داد، این بنا را هم برای کار دیگری گذارده بوده‌اند. یک پلکان سی پله‌ای برای این ساختمان ساخته شده که قسمت فوقانی آن توسط عده‌ای ناآگاه در طول تاریخ نابود گردیده است.

کتیبه طولانی که در اطراف دیوار پایینی این بنا نقش شده است یکی از شاپور اول ساسانی است که به سه زبان پهلوی ساسانی ( پارسی میانه )، پهلوی اشکانی و یونانی هک گردیده است و موضوع اصلی آن شرح حوادث تاریخی دوران شاپور اول به خصوص جنگ ایران و روم است که در آن جنگ سه امپراتور رومی به نامهای " گردیانوس "، " فیلیپ عرب " و " والرین " به سختی شکست خوردند و والرين پس از اسارت در بیشاپور زندانی گشت.
کتیبه دیگر در زیر کتیبه اول است که به زبان پهلوی اشکانی و در 19 سطر و به دستور " کرتیر " موبد موبدان نقش شده است. " کرتیر " ضمن معرفی خود و القابش به شرح خدماتی که در راه دین زرتشت انجام داده می‌پردازد و از رسیدنش به جایگاه موبد بزرگ و دادور تمام کشور و سرپرستی معبد آناهیتا سخن می‌راند.
- مخزن آب : این چاه آب و یا مخزن آب به شکل یک پنج ضلعی نامنظم در پای کوه کنده شده است که بلندترین ضلعش 720 سانتی متر و بقیه اضلاعش 550 سانتی متر طول دارد. شاید به علت قداست منطقه به خصوص در دوران ساسانی، برای بازدیدکنندگانی که به زیارت آثار می‌آمدند و یا برای اسبان آنها مخزن آبی لازم بوده است.
http://bastan.persiangig.com/images/img100/nr-10.jpg

م:تاریخ ایران باستان


behnam5555 12-01-2013 07:54 PM

برج طغرل
 

برج طغرل

• برج طغرل در شرق آرامگاه ابن بابویه در شهر ری در استان تهران قرار دارد. این برج از آثار به جا مانده از دوره‌ي سلجوقیان است و در سال 1310 با شماره 147 در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده‌ است.
برج طغرل با مساحتی بالغ بر 48 متر مربع و ارتفاعی در حدود 20 متر و با اسکلتی خشتی و آجری به صورت استوانه‌ای افراشته، خودنمايی می‌کند که نمای داخلی آن به صورت استوانه است.

این برج شبیه عقربه‌های ساعت بوده و می‌توان از روی تابش آفتاب روی کنگره‌های آن زمان را تشخیص داد. در ضلع شمالی و جنوبی برج دو سردر با معماری طرح رازی ساخته شده است و تقریباً تا ارتفاع 4 متری برج دیوارها به صورت توپ تا قطر دیوارهای حدود 1.5 متر تشکیل شده و دیوارهای بالای ارتفاع 4 متر به صورت تو خالی طراحی شده و وسط آن پلیکانی وجود دارد که درب آن در همان ارتفاع در ضلع شمالی بنا خودنمايی می‌کند که رابطی بین قسمت‌های تحتانی و فوقانی برج می‌باشد.
درب‌ها و قوس‌های رازی که فشار فوق‌العاده‌ای را تحمل می‌کند و تو خالی بودن دیوارهای فوقانی به استحکام بنا کمک کرده و جنس خشت به کار رفته در برج که از زاج و خاک و سفیده‌ی تخم مرغ است بر استحکام آن می‌افزاید. از ویژگی‌های جالب و منحصر به فرد این برج، کاربرد آن به عنوان یک ساعت آفتابی عظیم است.
بدین صورت که شيارهای دور تا دور برج به گونه‌ای طراحی شده که با طلوع آفتاب در سمت شرق بنا، کم‌کم یکی از کنگره‌ها روشن می‌شود و آفتاب به درون آن می‌تابد. با گذشت نیم ساعت از طلوع خورشید، نصف کنگره روشن می‌شود و با گذشت یک ساعت از طلوع خورشید، یک کنگره به طور کامل روشن می‌شود. به همین ترتیب با گذشت دو ساعت دو کنگره و با گذشت سه ساعت سه کنگره روشن می‌شود، تا اینکه لحظه‌ای فرا می‌رسد که خورشید روی نصف النهار منطقه و در بیشترین ارتفاع خود از افق قرار می‌گیرد. در این هنگام خورشید دقیقاً بالای سر در جنوبی برج قرار می‌گیرد، زیرا درب‌های برج کاملاً شمالی - جنوبی بوده و روی نصف‌النهار واقع است.
اختلافات فراوانی میان کارشناسان و مورخان درباره‌ی شخصیت مدفون در این بنا وجود دارد. عده‌ای آن را آرامگاه طغرل بیک سلجوقی می‌دانند و در مجمل‌التواریخ اینگونه آمده‌ است که « سلطان طغرل‌بیک شهر ری وفات رسید و تربتش آنجا برجاست ».
مورخ نامی ترکیه، فارق سومر نیز محل دفن طغرل را همین مکان می‌داند. عده‌ای دیگر از نویسندگان این مکان را محل دفن خلیل سلطان از فرزندان تیمور لنگ و همسر او شادالملک در قرن پانزدهم می‌دانند.
در کتاب جامع ری باستان تالیف حسن کریمیان نیز آمده‌ است که گروهی این بنا را منتسب به فخرالدوله می‌دانند.
استاد سید محمد طباطبایی با توجه به تحقیقات مفصلی که پیرامون این اثر تاریخی و شخصیت مدفون در آن داشته‌ است این بنا را متعلق به ابراهیم الخواص می‌داند. پیکر محمد طباطبایی پس از مرگ در جوار این برج در سال ۱۳۷۱ به خاک سپرده‌ شد.


م:تاریخ ایران باستان


behnam5555 12-01-2013 07:55 PM


آتشکده‌ی اردشیر ( ناهید )

• آتشکده‌ی اردشیر در خرابه‌های شهر استخر در استان فارس قرار دارد که نام دیگر آن، آتشکده‌ی آناهیتا یا ناهید می‌باشد. چون اردشیر بابکان بنیانگذار سلسله ساسانی از خانواده موبدان بزرگ بود به همین دلیل این آتشکده را به شادمانی برقراری سلسله‌ی تازه تاسیسش در ایران ساخت.
آتشکده اردشیر نخستین بنای طاق‌دار سبک ایرانی است که از دوران ساسانی به جا مانده و در نزدیکی شهر فیروزآباد استان فارس و در ویرانه‌های شهر استخر قرار دارد.
در تاریخ بلعمی و طبری آمده است که چون یزدگرد سوم نوه خسرو پرویز بوده است، پس بزرگان ایران او را به مقام پادشاهی رسانند و در آتشکده اردشیر استخر تاج شاهنشاهی را بر سر وی گذاشتند و سپس او را به پایتخت ایران در تیسفون فرستادند.
اين بنا با طول 116 متر و عرض 55 متر يکی از کاخ‌های ييلاقی اردشير به شمار می‌رود که از سنگ پاره و ملاط گچ ساخته شده و نمای آن از شمال به چشمه جوشان ورودی موسوم به برم پير ( قمپ و خنب ) که آب زلالی از آن می‌جوشد و جاری می‌شود و از جنوب به ديوار باره بلندی است که آتشکده‌ی اصلی در آن جهت و بيرون از کاخ ساخته شده است.
از ورودی شمالی بعد از ايوانی به طول 28 و عرض 14 متر با سقف گهواره‌ای به تالار ميانی مربع شکل و گنبدواری به ابعاد 14×14 و ارتفاع بين 25-21 متر وصل می‌شود و از تالار ميانی به دو تالار قرنيه در شرق و غرب اتصال دارد و هر تالار با راهروهای جداگانه به بخش‌های ديگر کاخ راه دارند و راهرو تالار غربی به پلکان طبقه دوم کاخ منتهی می‌شود. ايوان جنوبی بيشتر به اتاق‌های چهار جانب کاخ که به نظر جمعی از کارشناسان مهمانسرای کاخ بوده و به ورودی جـنـوبـی باز می‌شود.
گچبری و تزئينات تالارها بسيار زيبا و باشکو شبيه به کاخ تچر در تخت جمشيد می‌باشد و زيربنای کاخ با چشمه جوشان 8500 متر مربع است. آتشکده‌ی اردشير بيرون از کاخ اردشير ساخته شده است.

م:تاریخ ایران باستان


behnam5555 12-01-2013 07:57 PM

قلعه بابک خرمدین
 

قلعه بابک خرمدین

قلعه جمهور معروف به قلعه بابك در ارتفاعات شهرستان کلیبر و در بلندای باختری یا غرب شعبه‌ای از رود بزرگ ارس قرار دارد. كليبر خود يكی از شهرستان‌های آذربايجان شرقی است كه به علت واقع شدن در ناحيه كوهستانی و وجود درختان زياد و آب روان ناشی از چشمه‌سارهای كوهستانی، بسيار زيباست.
این دژ بر فراز قله‌ی كوهستانی، با ‌بیش از 2300 تا 2700 متر بلندا از سطح دريا واقع شده است و اطراف دژ را دره‌های ژرفی با گودی 400 تا 600 متر فرا گرفته‌ است و تنها از يك سو راهی باريك و سخت برای دسترسی به اين دژ وجود دارد. راه كليبر به دژ با اين‌ كه از 3 كيلومتر تجاوز نمی‌کند ولی بسيار دشوار است و به هنگام گذر، بايد از گردنه‌ها و گذرهای خطرناكی عبور كرد.
راه ورود به دژ گذری است از سنگ‌های منظم طبيعی كه راه عبور فقط برای يك نفر وجود دارد. معبر در فاصله‌ی 200 متری دروازه‌ی دژ و در برابر آن قرار دارد. دو برج در طرفين دروازه قرار دارد كه جايگاه دژبانان بوده است.
يكی از این دروازه مخروطی و ديگری گرد است و از سنگ‌های تراشيده با ملاط ساروج كه در بلندی آن‌ها، دژبانان به تمام جوانب دژ اشراف داشته‌اند.
برای ورود به کاخ دژ باید از راهی باريك که تا بیش از يكصد متر بلندی ارتفاع دارد و از صخره بايد بالا رفت.
در چهار سوی بنا، چهار برج ديده‌بانی به صورت نيمه استوانه ساخته شده است كه جايگاه دژبانان و ديده‌بانان بوده كه هر جنبنده‌ای را تا كيلومترها از فراز دره‌ها و كوهپايه‌ها زير نظر می‌داشتند.

برای نفوذ به داخل، تنها راه ورود، دروازه اصلی است و از كوهستان امكان وارد شدن به دژ وجود ندارد. با گذر از دروازه‌ی ورودی و پشت سر گذاشتن بارو، جهت رسيدن به دژ اصلی، بايد از گذرگاهی باريك كه حدود 100 متر فراز را به همراه دارد گذشت تا به داخل ورودی دژ رسيد.
مسيری سخت كه از يك سو به دره است با جنگل‌های تنك و ژرفايی حدود 400 متر كه به تيغه و ديواره تا قعر دره ادامه دارد. پس از صعود، برای ورود به دژ اصلی از مدخلی ديگر با پلكان‌هايی نامنظم بايد گذشت.
بنای دژ دو طبقه و و در پاره‌ای جاها سه طبقه می‌باشد. در طرفين مدخل دو ستون مشخص است كه پس از تالار اصلی، 7 اتاق در اطراف آن قرار دارد كه به تالار مركزی راه دارند. در قسمت شرقی دژ تاسيسات مركبی از اطاق و آب‌ انبارها ساخته شده است. محوطه‌ی داخلی آن به‌ وسيله‌ی نوعی ساروج، غير قابل نفوذ گرديده است كه به هنگام زمستان از آب و برف پر می‌شده و آب مورد نياز دژنشينان را تامين می‌كرده است.

در سمت شمال غربی دژ پله‌هايی سرتاسری وجود دارد كه اكنون ويران شده است و بخش‌هايی از آن بیرون خاك مانده است و تنها راه صعود به بخش‌های مرتفع‌تر بناست كه محوطه وسيعی است و احتمالا جايگاه سربازان بوده كه از آن‌جا به همه چيز و همه‌جا تسلط كامل داشته‌اند.
از همين‌جا بوده است كه بابك خرم‌دين آن دلاور بی‌نظير به مدت 22 سال لشكريان سه خليفه ستمگر و انسان‌كش عرب، يعنی هارون‌الرشيد، مامون و معتصم را معطل كرده و شكست داده بود.

از آثار معماری و روش قرارگیری سنگ‌ها روی هم و ملات ساروج و اندود ديوارها، از نوعی گچ و خاك، می‌توان يقين داشت كه ساختمان اين دژ در روزگار اشكانيان و يا شايد ساسانيان ساخته شده است.
بدين ترتيب می‌توان گفت دژ جمهور از دوران قديم محكم و استوار بر بلندپايه‌ترين قله‌های آذربايجان خودنمایی می‌کرده و هنوز به عنوان جايگاه بابك خرم‌دين و يكی از اسطوره‌های استقامت و پايداری آذربایجانیان و ايرانيان برابر عرب‌ها و جزو بزرگ‌ترين نمونه‌های معماری ايران محسوب می‌شود.

http://bastan.persiangig.com/images/img100/ghbabak3.jpg

م:تاریخ ایران باستان


behnam5555 12-01-2013 08:02 PM

سنگ نبشته خشایارشا در شهر وان ترکیه
 

سنگ نبشته خشایارشا در شهر وان ترکیه

شهر کردنشین وان در پنج کیلومتری شرق دریاچه‌ای به همین نام در آناتولی شرقی ( ارمنستان پیشین و ترکیه امروزی ) قرار دارد. ناحیه‌ای که این شهر در آن واقع شده، دره‌ای سرسبز و حاصل‌خیز به طول تقریبی بیست و عرض شش کیلومتر است که از کوهستان‌های بلند پیرامون سیراب می‌شود. خط راه‌آهن تهران - استانبول نیز از همین دره و از شمال شهر وان عبور می‌کند و در حاشیه دریاچه به پایان می‌رسد.
در « وان قدیم »، آثاری از دوره‌های گوناگون تاریخی دیده می‌شود که شامل دژ، گورستان، آرامگاه، برج، مناره، کاخ، کلیسا، مسجد و سنگ‌نبشته‌های متعدد اورارتویی و آشوری است.

در ناحیه مهم و باستانی وان، بجز کتیبه‌های اورارتویی و آشوری، یک سنگ‌ ای نوشته از خشیارشا شاه، چهارمین پادشاه هخامنشی و فرزند داریوش بزرگ وجود دارد. این کتیبه در سینه‌کش صخره‌ای دست نیافتنی و در زیر قلعه بزرگ اورارتویی ( واقع در میانه دو بخش جدید و قدیم وان ) و با ارتفاع تقریبی بیست متر از سطح زمین جای دارد. از طریق پلکانی سنگی که بسوی قلعه می‌رود، می‌توان بیشتر به این اثر نزدیک شد. در این کتیبه، برخلاف کتیبه شلمنصر سوم که در آن منطقه قرار دارد، هیچ نشانی از خشونت و رفتارهای قهرآمیز وجود ندارد و مانند دیگر کتیبه‌های هخامنشی از خوشبختی مردم سخن رفته است.


مضمون کتیبه هخامنشی وان، همانند چندین کتیبه دیگر از خشیارشا و داریوش است. جز آنکه در اواخر آن، خشیارشا بازگو می‌کند که ایده و آغاز ساخت این اثر متعلق به پدرش بوده است و او آنرا به پایان رسانده است.
• خشایارشا در این کتیبه می گوید :
« خدای بزرگ است اهورامزدا، که بزرگ‌ترین خدایان است، که این زمین را آفرید، که آن آسمان را آفرید، که مردم را آفرید، که خوشبختی را برای مردم آفرید، که خْـشَـیارشا ( حرف‌نوشت: خَـ شَـ یَـ ـا رَ شَـ ـا ) را شاه کرد. تکِ بسیاری شاه ( متن اصلی: اَئـیـوَم پَـرونـام خْـشـایَـثْـ‌یَـم )، تکِ بسیاری فرمانروا. من خشیارشا، شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه سرزمین‌هایی با بسیار مردمان ( خْـشـایَـثْـیَـه دَهْـیـونـام پَـرو زَنـانـام )، شاه بر این زمینِ بزرگ و بس دور. پسر داریوش شاه، هخامنشی. گوید خشیارشا شاه: داریوش شاه که مرا پدر بود، به خواست اهورامزدا بسا بهترین‌ها بکرد و فرمان کندن (کَـنْـتَـنَـئـی) اینجا را بداد، جایی که نپشته‌ای ( ديـپـيـم ) ننوشت. پسانگاه، من فرمان نبشتن این نپشته را دادم. اهورامزدا بپایاد با دیگر خدایان (بَـگَـئـیـبـیـش)، مرا و شهریاری مرا و آنچه که کرده‌ام ».

م:تاریخ ایران باستان

behnam5555 12-01-2013 08:05 PM

تخت جمشيد ( پرسپولیس )
 

تخت جمشيد ( پرسپولیس )

بزرگترین نقشه‌ی داریوش ظاهرا این بود که که در قلب پارس بارگاهی نو براندازد که فقط با نام او آمیخته باشد. او برای اجرای نقشه‌ی خود دامنه‌ی کوه رحمت را برگزید و فرمان داد که در آن جا صفه‌ای مستطیل شکل به پهنای 300 و درازی 455 و بلندی تقریبا 15 متر آماده سازند.
برای اینکار حتی بخشی از سطح دامنه‌ی سنگی کوه مورد استفاده قرار گرفت و بقیه‌ی صفه‌ی بزرگ با انباشته‌ای از سنگهای بزرک مکعب شکل بالا آورده شد.

ساخت صفه‌ی بزرگ به تنهایی کار بسیار بزرگی بود و به سالها زمان نیاز داشت. هنوز کار صفه‌ی بزرگ تمام نشده بود که نقشه‌ی بنایی که میبایست بر روی آن ساخته شود آغاز شد. مهمترین بنا تالار بزرگ آپادانا بود. این تالار در وسط صفه قرار داشت. که از فاصله‌ی دور نمایان بود. داریوش فرمان داد که در قسمت جنوبی صفه نبشته‌ی بزرگی به خط میخی، عیلامی و بابلی کنده شود. که در متن عیلامی تاکید میکند :
(( پیش از این در اینجا دژی وجود نداشت. به خواست اهورامزدا من این دژ را ساختم و من آنرا استوار، زیبا و مقاوم ساختم همان طور که میل من بود.))
ایوانهای ستون دار اغلب بر بلندای صفه قرار گرفته اند. و برای نخستین بار در تخت جمشید برای نمایش شکوه یک فرماندهی بزرگ بالا می‌رفت. ایوان دوم رو به شرق بود. در این ایوان به دو ردیف از ستونهای پر آرایش تقریبا 20 متری بر می‌خوریم.
اندام سر ستونها فرمی ویژه دارد و هر ستون به صورت دو شیر افسانه ای به هم پیوسته ساخته شده است. این سر ستونها فقط در ایوان شرقی دیده می‌شود و در ایوان غربی فقط شکل ساده‌ی سر گاو دیده می‌شود.

کاخ آپادانا با خشت خام به کلفتی 5/32 متر دیوارسازی شده بود که روی آنرا پوشش نازکی کشیده بودند. و قسمتهایی از این دیوار با آجرهای لعابدار الوان تزئین شده بود. علاوه بر شوش در تخت جمشید نیز تکه‌هایی از این آجرهای لعابدار پیدا شده است. که از این آجرهای رنگی فقط در چها گوش بنا استفاده شده است.
بر خلاف ستونها، سرستونها به خاطر ظریف کاری های پرکار جداگانه آماده شده و فقط اتمام لبه های آسیب پذیر آن در محل استقرار انجام می‌شد.
بعد هم مرحله‌ی رنگ آمیزی که با رنگهای تند بود. به این صورت که چشم و زبان و بینی گاوها و شیرهای افسانه‌ای را به رنگ سرخ در می‌آمد. قوچها به تقلید، از سنگ لاجودی، رنگ آبی می‌گرفتند. لاجورد برای مجسمه‌هایی که اهمیت ویژه‌ای داشت بکار می‌بردند و بر موی و ریش نگاره‌ها می‌نشاندند. در تخت جمشید نیز بقایایی از این ریشهای لاجوردی به دست آمده است. ظاهرا سم و پنجه‌ی حیوانات را پوششی از طلا می‌گرفتند. با این همه، این توصیف‌ها نمی‌تواند شکوه رنگ نگاره های تالار بزرگ داریوش، با آن تجهیزات گرانبها . ستونهای خوش تراش را مجسم کند.

ظاهرا داریوش وقتی به فکر ساخت پلکان شرقی می‌افتد که بنای آپادانا را می‌ساخته‌اند. در پلکان شرقی داریوش بر تخت جلوس کرده، پاهایش را روی کرسی مخصوص نهاده و در دست راست دبوسی دارد که به سمت پایین نازک می‌شود. و دسته‌ای گرد بر بالا دارد. در دست چپ شاه گل نیلوفری با دو غنچه است. در پشت سر شاه کسی که یک مگس پران را به همراه دارد، بر روی سر شاه گرفته است. در پشت سر آن جامه دار و بعد از آن اسلحه دار شاه ایستاده است. فرنکه، رئیس تشریفات در مقابل شاه ایستاده و دو عود سوز میان او و شاه فاصله انداخته است. فرنکه دستش را جلو دهانش گرفته که مبادا نفسش مزاحم شاه شود او در حالتی کرنش مانند به علامت گوش به فرمان دارد، در حال عرض گزارشی است.
در پلکانهای شرقی تصویری از اقوام گوناگون و هیئت‌های نمایندگی همراه نقش بسته است که بهترین هدیه های سرزمین شان را آورده اند تا به شاه تقدیم کنند. این قبایل به ترتیب، و بر اساس جایگاهی که قرار دارند، نزد شاه می‌آیند. که عبارتند از : پارسی ها، مادی ها، عیلامی ها، پارتی ها، آریاییها، بلخی ها، سغدی ها، خوارزمی ها، زرنگی ها، اسه گرده ها، کنداری ها، هندی ها، سکاهای هوم خوار، سکاهای تیز خود، آشوری ها، مصری ها، ارمنی ها، کاپادوکیه ای ها، ایوانی ها، سکاهای آن سوی دریا، تراکیه ای ها، ایوانی های کلاه لاک پشتی، لیبیایی ها، حبشی ها، مکرانی ها، کاری ها. با نگاه به نقشهای پلکان آپادانا به اختلاف ترتیب اقوام در آرامگاه و در پلکان پی می بریم. اما صحنه‌ی نمایش اقوام مختلف شاهنشاهی در نگاره ی آپادانا از نوعی دیگر است. در این جا هیئت های نمایندگی با شادی و آزادی پیش می‌روند و نشانی از مغلوبیت و اجبار دیده نمی‌شود. نمایندگان در مقام مردان آزاد، حتی اسلحه‌ی خود را همراه دارند. در این نقوش، تصویری از فراش یا صندلی زیر پای شاه و ارابه رانان شاه، سربازان گارد و تصویری از بلند پایگان پارسی وجود دارد.
طبق نقشه‌ی داریوش تالار بزرگ باید مهمترین بنای صفه‌ی بزرگ تخت جمشید و در واقع مظهر اقتدار شاهنشاهی هخامنشی باشد. و این بنا نماد دولت و فرمانروایی بود. اطراف تالار چنان فضای وسیعی وجود داشت، که ضمن ایجاد امکان تجمع و پذیرایی تعداد کثیری مدعوین، مزاحمتی برای بنا فراهم نمی کرد. کاخ اختصاصی داریوش با وجودی که کاخ اختصاصی به منظور تحت الشعاع قرار ندادن آپادانا نسبتا کوچک ساخته شده بود، ولی با 160 متر مساحت با مقام شاه متناسب بود. کرسی اختصاصی آن که با 2/5 متر ارتفاع دارد، آن را مثل نگینی برجسته کرده است. ایوان کاخ که به تارک هشت ستون دو ردیفه استوار است، رو به جنوب دارد. مرکز کاخ مربعی است، با 12 ستون در چهار ردیف سه ستونه. قاب درها از قطعات بزرگ سنگ ساخته شده که هر درگاه نزدیک به 75 تن وزن دارد. هر درگاه دارای دو نگاره است. که در دو طرف به صورت تصویر آینه ای، روبروی هم قرار دارند. ظاهرا اتاقهای دو طرف ایوان حمام یا دستشویی بوده است. در هر درگاه این اتاقها دو نگهبان قرار داشته است. از تالار اصلی دو در به طرف شمال، به دو اتاق بزرگ که سقف هر کدام بر چهار ستون گشوده می‌شود. اتاقهای جانبی مجموعا 5 در که به سه اتاق آن می‌توان مستقیما راه یافت. در دیوار شرقی و غربی دو در روبروی هم ساخته شده که پستوی کوچکی پشت این درها قرار دارد. در قسمت غربی در دومی هست که به پستویی باز می‌شود.
هنگام درگذشت داریوش کارهای ساختمانی کاخ داریوش و تالار آپادانا به پایان نرسیده بود که ادامه‌ی کار بر روی دوش پسرش خشایارشا افتاد که او نیز طبق برنامه موفق شد، کار را به پایان برساند. به نظر می‌رسد که بیشتر عمر خشایارشا صرف ساخت و ساز گذشته باشد.
تخت جمشید نه یک شهر بوده، نه یک دژ و نه یک پرستشگاه. تخت جمشید دو نقش جداگانه، اما تا اندازه‌ای به هم پیوسته ایفا می‌کرده است.
- نخست اینکه چون در قلب امپراطوری پارس قرار داشته، خانه‌ی مناسبی برای اندوختن ثروت روز افزون کشور بوده است.
- دوم اینکه جایگاه مناسب و باشکوهی برای برکزاری جشنها و مراسم‌ها بوده که در آن زمان برکزار می‌شد.
لباسها و فرشهای ارغوانی گرانبها وظروف و مجسمه های بسیار ناب و نیمکتهای زرین در تخت جمشید نگهداری می‌شده که با حمله‌ی اسکندر مقدونی این اشیا به غارت رفت. اسکندر دستور داد که هر چیزی را که میتوانند با خود ببرند و هر چیزی را که نمی توانند نابود سازند.
بعد از غارت تخت جمشید اسکندر دستور داد که تخت جمشید را به آتش بکشند. به گفته‌ی مورخین باستان، تخت جمشید سه شبانه روز در آتش می‌سوخت. و چهل شبانه روز از آن دود بر می‌خواست.

م:تاریخ ایران باستان

behnam5555 12-01-2013 08:06 PM

گنبد سلطانیه
 

گنبد سلطانیه

شهر سلطانیه یکی از شهرهای استان زنجان است. گنبد سلطانیه، مقبرهٔ اولجایتو ( سلطان محمد خدابنده )، در این شهر قرار دارد. سلطانیه در ۳۴ کیلومتری شهر زنجان واقع است که شروع آن به دستور ارغون‌خان از ایلخانان مغول بوده ولیکن عمر بانی پیش از آنكه بنا انجام یابد به آخر رسید و وقتیکه قازان بن ارغون بر اریکه ایلخانی تکیه زد ابتدا مصمم شد بنای نیمه تمام را باتمام رساند اما به عللی منصرف شد و چون سلطان محمد خدابنده ( الجایتو ) ایلخان مقتدر مغول به تخت سلطنت نشست و مذهب شیعه اختیار کرد، خواست که به آرزوی پدر خود جامه عمل بپوشاند.
او دستور داد که شهریکه دور باروی آن ۳۰۰۰ گام باشد بنا کند و در آن میان قلعه‌ای که ۲۰۰۰ گام دورش بوده از سنگ تراشیده بنا نمایند. دیوار این قلعه طوری بود که بر سر آن چهار سوار پهلوی یکدیگر می توانستند راه بروند، اصل قلعه بشکل مربع بوده‌است و طول هر ضلع آن ۵۰۰ گز بود و یک دروازه با شانزده برج داشت. ناگفته نماند سلطان مدت ۱۰ سال یعنی از سال ۷۰۳ تا ۷۱۳ به ایجاد این شهر تاریخی پرداخت و سلطانیه نامید و پایتخت ایلخانان بعدی ساخت. این بنا در هجوم تیمور لنگ خسارات فراوان خورد و از باقی مانده آن فقط گنبد سلطانیه باقی ماند.
گنبد سلطانیه بزرگترین گنبد آجری جهان و مقبرهٔ اولجایتو‌ است. این بنا مسجدی است بسیار زیبا از حیث معماری و تزیین و بزرگی در دنیا مشهور است. گنبد مزبور در پنج فرسخی سمت شرقی شهر زنجان در داخل باروی شهر قدیم سلطلانیه قرار گرفته و بنایی است هشت ضلعی که طول هر ضلع آن ۸۰ گز است. هشت مناره نیز در اطراف گنبد دارد. و قدیمی‌ترین گنبد دوپوش موجود در ایران است. رنگ گنبد آبی است. بر روی این اضلاع گنبد بلندی قرار گرفته که ارتفاع آنرا ۱۲۰ گز نوشته‌اند. در قسمت بالایی آن ساختمان دور تا دور اطاقها و غرفه‌ها ساخته‌اند. خود گنبد از کاشی‌های فیروزه‌‌ای رنگ پوشیده. سقف داخل اطاقهای بالا با گچ‌بری‌های و آجرهای رنگارنگ تزیین یافته. در حاشیه طاقها آیات قرآنی واسماالله با خط جلی نوشته شده است.

ساخت این گنبد در سال ۷۰۲ هجری قمری به دستور الجایتو در پایتخت ایلخانیان آغاز شده است و سال ۷۱۲ هجری قمری به اتمام رسید. بعضی از تاریخ نویسان نوشته اند سلطان محمد خدابنده این گنبد و بنای عظیم را بنا کرد که اجساد ائمه اطهار یعنی حضرت علی و امام حسین را از آرامگاهشان به آنجا منتقل کند و مدفون سازد ولی به علت خوابی که دید از این عمل منصرف شد.
این بنا، سومین بنای عظیم آجری جهان است و اولین بنای عظیم آجری ایران نیز است. همچنین در زمان ساخت اولین بنای عظیم جهان نیز بوده است.
این بنا در فهرست آثار جهانی یونسکو قرار دارد.


م:تاریخ ایران باستان

behnam5555 12-02-2013 07:46 PM


امیر کبیر گریه کرد

در سال 1264 قمري، نخستين برنامه‌ي دولت ايران براي واكسن زدن به فرمان اميركبير آغاز شد. در آن برنامه، كودكان و نوجواناني ايراني را آبله‌كوبي مي‌كردند. اما چند روز پس از آغاز آبله‌كوبي به امير كبير خبردادند كه مردم از روي ناآگاهي نمي‌خواهند واكسن بزنند. به‌ويژه كه چند تن از فالگيرها و دعانويس‌ها در شهر شايعه كرده بودند كه واكسن زدن باعث راه ‌يافتن جن به خون انسان مي‌شود هنگامي كه خبر رسيد پنج نفر به علت ابتلا به بيماري آبله جان باخته‌اند، امير بي‌درنگ فرمان داد هر كسي كه حاضر نشود آبله بكوبد بايد پنج تومان به صندوق دولت جريمه بپردازد. او تصور مي كرد كه با اين فرمان همه مردم آبله مي‌كوبند. اما نفوذ سخن دعانويس‌ها و ناداني مردم بيش از آن بود كه فرمان امير را بپذيرند. شماري كه پول كافي داشتند، پنج تومان را پرداختند و از آبله‌كوبي سرباز زدند. شماري ديگر هنگام مراجعه مأموران در آب انبارها پنهان مي‌شدند يا از شهر بيرون مي‌رفتند روز بيست و هشتم ماه ربيع الاول به امير اطلاع دادند كه در همه‌ي شهر تهران و روستاهاي پيرامون آن فقط سي‌صد و سي نفر آبله كوبيده‌اند. در همان روز، پاره دوزي را كه فرزندش از بيماري آبله مرده بود، به نزد او آوردند. امير به جسد كودك نگريست و آنگاه گفت: ما كه براي نجات بچه‌هايتان آبله‌كوب فرستاديم. پيرمرد با اندوه فراوان گفت: حضرت امير، به من گفته بودند كه اگر بچه را آبله بكوبيم جن زده مي‌شود. امير فرياد كشيد: واي از جهل و ناداني، حال، گذشته از اينكه فرزندت را از دست داده‌اي بايد پنج تومان هم جريمه بدهي. پيرمرد با التماس گفت: باور كنيد كه هيچ ندارم. اميركبير دست در جيب خود كرد و پنج تومان به او داد و سپس گفت: حكم برنمي‌گردد، اين پنج تومان را به صندوق دولت بپرداز چند دقيقه ديگر، بقالي را آوردند كه فرزند او نيز از آبله مرده بود. اين بار اميركبير ديگر نتوانست تحمل كند. روي صندلي نشست و با حالي زار شروع به گريستن كرد. در آن هنگام ميرزا آقاخان وارد شد. او در كمتر زماني اميركبير را در حال گريستن ديده بود. علت را پرسيد و ملازمان امير گفتند كه دو كودك شيرخوار پاره دوز و بقالي از بيماري آبله مرده‌اند. ميرزا آقاخان با شگفتي گفت: عجب، من تصور مي‌كردم كه ميرزا احمدخان، پسر امير، مرده است كه او اين چنين هاي‌هاي مي‌گريد. سپس، به امير نزديك شد و گفت: گريستن، آن هم به اين گونه، براي دو بچه‌ي شيرخوار بقال و چقال در شأن شما نيست. امير سر برداشت و با خشم به او نگريست، آنچنان كه ميرزا آقاخان از ترس بر خود لرزيد. امير اشك‌هايش را پاك كرد و گفت: خاموش باش. تا زماني كه ما سرپرستي اين ملت را بر عهده داريم، مسئول مرگشان ما هستيم. ميرزا آقاخان آهسته گفت: ولي اينان خود در اثر جهل آبله نكوبيده‌اند امير با صداي رسا گفت: و مسئول جهلشان نيز ما هستيم. اگر ما در هر روستا و كوچه و خياباني مدرسه بسازيم و كتابخانه ايجاد كنيم، دعانويس‌ها بساطشان را جمع مي‌كنند. تمام ايراني‌ها اولاد حقيقي من هستند و من از اين مي‌گريم كه چرا اين مردم بايد اين قدر جاهل باشند كه در اثر نكوبيدن آبله بميرند
منبع حكيمي، محمود. داستان‌هايي از زندگي اميركبير. دفتر نشر فرهنگ

behnam5555 01-13-2014 06:25 PM


در روز ۱۷ آذر ۱۳۲۱ یکسال پس از اشغال نظامی ایران توسط متفقین، کمبود نان در تهران شورشی مردمی را رقم زد. مردم مثل همیشه به نانوایی می‌رفتند و قوت غالبشان را از شاطرها می‌گرفتند. با این حال، چند وقتی بود که نان کیفیت سابق را نداشت.

نانوایی‌ها نانی را دست مردم می‌رساندند که مخلوطی از خاک اره، خرده شیشه، سنگ و کلوخ بود. مدت زیادی نگذشت که مردم خشم و غضب‌شان را با شورش و تظاهرات و در ‌نهایت حمله به مجلس شورای ملی نشان دادند و با شعار «ما نان می‌خواهیم» اعتراضشان را به نام «بلوای نان» در تاریخ معاصر ایران به ثبت رساندند.


behnam5555 01-13-2014 06:27 PM


behnam5555 01-13-2014 06:27 PM


behnam5555 01-13-2014 06:29 PM

عکس رقاص اختصاصی ناصر الدین شاه

در زمان قاجار نوازندگان و رقصنده گان را “عمله طرب” میخواندند که در مراسم آشپزان, میهمانی ها و عروسیها شرکت میکردند.

دسته دیگر را” مطرب” میخواندند که مشهور ترین آنها در دوره ناصرالدین شاه “دسته موًمن کور” بود که خود و همسرش ضرب ودف مینواختند و دو دخترش یکی ارگ دستی و دیگری در رقص مهارت داشت. دیگر” سلطان خانم” که رقاصه مادر ناصرالدین شاه جهان خانم بود.


رقاص ایرانی در سال ۱۲۸۸ قاجاریه

behnam5555 01-13-2014 06:30 PM



عکس هایی از معروف ترین دلقک‌ها در دوره ناصرالدین شاه

عکس هایی کامل از مشهورترین دلقک های دوره گرد و درباری مشهور در زمان ناصرالدین شاه قاجار که بساط شادی را برای مردم و شاه قاجار فراهم می کردند. گفتنی است تعدادی از این تصاویر برای اولین بار منتشر می شود....


behnam5555 01-13-2014 06:35 PM

عکس هایی کمیاب از ایران عصر قاجار

http://www.taknaz.ir/user_files/L138467162432.jpg

آنتوان سوروگین معروف به "آنتوان خان" عکاس‌ ایرانی-گرجستانی زمان ناصرالدین شاه قاجار با مجموعه عکس هایش از مردم، مکان ها آداب و رسوم، مشاغل و خصوصا اقوام ایرانی در عین حال که یکی از نخستین عکاسان ایرانی است و به لحاظ هنری تصاویر درخوری به ثبت رسانده به لحاظ تاریخی، دارای اهمیت و اعتبار ویژه ای است.

به گزارش تکناز آنتوان که فرزند پدر و مادر گرجی تبار مقیم ایران بود در سفارت روسیه در تهران به دنیا آمد و از سنین جوانی همراه با برادرانش امانوئل و کولیا نزد عکاس معروف روسى دیمترى ایوانویچ ژرماکوف در تفلیس عکاسى را آموخت.


او در سال ۱۸۷۰ میلادی بار دیگر به ایران بازگشت و در تبریز ساکن و سپس به دستگاه ولیعهد مظفرالدین میرزا راه یافت و از او لقب "خانى" گرفت؛ وی بعد از آن به تهران آمد و در خیابان علاءالدوله (فردوسى) کنار در شرقى میدان مشق یک عکاسخانه دایر کرد.


سوروگین در این زمان از عکاسان نزدیک به ناصر الدین شاه محسوب می شد و گفته می شود که شاه قاجار علاقه‌ی زیادی به عکس‌های دربار و پرتره وی داشت.بیشتر عکس‌های گرفته‌شده آنتوان خان متعلق به سال‌های ۱۲۴۹ تا ۱۳۰۹ خورشیدی است و او به علت این‌که توانایی صحبت کردن به زبان فارسی را مانند زبان مادری داشت، به خوبی توانست با اقشار فرهنگی مختلف مردم ایران ارتباط برقرار کند.


عکس‌‌های او از دربار سلطنتی، حرمسراها، مساجد و بناهای یادبود دیگر ادیان بسیار شاخص بود و او را متمایز با دیگر عکاسان مشهور اروپایی در ایران می‌کند. گفته می شود که در دوران مشروطه، آنتوان خان به جمع مشروطه خواهان پیوست و به همین خاطر محمدعلی شاه قاجار دستور داد بمبی را در خانه کنار عکاسخانه‌ی وی منفجر کنند؛ بر اثر این حادثه یکی از بزرگ‌ترین گنجینه‌های عکاسی دوران قاجار از بین رفت.

عکس های این عکاس ایرانی اکنون در "گالری هنر فریر" در واشنگتن، موزه‌ی ملى نژادشناسى شهر لیدن و موزه عكس آمستردام هلند نگهداری می شود. در اینجا قصد داریم در مجموعه ای چند قسمتی نگاهی به عکس های این عکاس ایرانی بیاندازیم؛ عکس هایی که جدا از ارزش زیبایی شناختی هر یک سندی تاریخی از زندگی ایرانی در نزدیک به چندین دهه پیش است. لازم به ذکر است عبارات ذیل هر عکس تنها توضیحی است که درباره آنها ذکر شده است.



http://www.taknaz.ir/upload/83/0.255...624_taknaz.jpg

زندانیان قاجار در کنار زندانبانان

http://www.taknaz.ir/upload/83/0.699...624_taknaz.jpg

زندانی و زندان بان
http://www.taknaz.ir/upload/83/0.701...624_taknaz.jpg

سیمای درویش عصر قاجار

http://www.taknaz.ir/upload/83/0.703...624_taknaz.jpg

سیمای درویش عصرقاجار

http://www.taknaz.ir/upload/83/0.706...624_taknaz.jpg

سیمای درویش عصر قاجار

http://www.taknaz.ir/upload/83/0.708...624_taknaz.jpg

سیمای صراف عصرقاجار
http://www.taknaz.ir/upload/83/0.710...624_taknaz.jpg

سیمای یک تاجر عصر قاجار
http://www.taknaz.ir/upload/83/0.712...624_taknaz.jpg

حکیم نورمحمود، طبیب معروف عصر قاجار

http://www.taknaz.ir/upload/83/0.714...624_taknaz.jpg

محل طبابت نورمحمود طبیب معروف عصر قاجار
http://www.taknaz.ir/upload/83/0.717...624_taknaz.jpg

شاگردان و معلمان در یک مکتب خانه عصر قاجار
http://www.taknaz.ir/upload/83/0.719...624_taknaz.jpg

تنبیه کردن یک شاگرد در مکتب خانه
http://www.taknaz.ir/upload/83/0.721...624_taknaz.jpg

سیمای دختران ارمنی ساکن ایران
http://www.taknaz.ir/upload/83/0.724...624_taknaz.jpg

سیمای دختر یهودی ساکن ایران
http://www.taknaz.ir/upload/83/0.726...624_taknaz.jpg

دو دختر ایرانی با لباس سنتی
http://www.taknaz.ir/upload/83/0.728...624_taknaz.jpg

سیمای دختر کرد ساکن ایران
http://www.taknaz.ir/upload/83/0.730...624_taknaz.jpg

سیمای دختر کرد ساکن ایران
http://www.taknaz.ir/upload/83/0.733...624_taknaz.jpg

زنان و دختران در پشت یک دار قالی
http://www.taknaz.ir/upload/83/0.735...624_taknaz.jpg

زن محجبه در عصر قاجار
http://www.taknaz.ir/upload/83/0.737...624_taknaz.jpg

دو زن رهگذر با کوزه آب

behnam5555 01-14-2014 07:38 PM

ليست سويل
در دوره‌ي اول مجلس شوراي ملي، در هنگام تنظيم بودجه‌ي مملكتي، چون غالباً صحبت از حقوق دربار و مقام سلطنت مي‌شد اصطلاح «ليست سيويل» كه يك اصطلاح فرانسوي است دائماً از دهان وكلا خارج مي‌گرديد.
ميرزا محمد علي خان قوام الدوله تفرشي وزير ماليه، مدتها بدون آنكه به روي خود آورد كه معني اين كلمه را نمي‌داند در مباحثات شركت جست. ولي بالاخره طاقتش طاق شده، سر به گوش وثوق الدوله، يكي از وكلاي آن دوره گذارد و گفت: فلاني، اين ريش و سبيل چه معنايي دارد؟ من از مصطفي هم پرسيدم، او هم ندانست.
مقصود از مصطفي فرزند او بود كه بعدها به دوام الدوله معروف شد و به زبان فرانسه آشنايي داشت.
هزار و يك حكايت تاريخي، محمود حكيمي، ص275.


اکنون ساعت 04:31 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)