![]() |
در شگفتم که در این مدت ایام فراق
برگرفتی ز حریفان دل و دل میدادت |
تا غنچه خندانت دولت به که خواهد داد
ای شاخ گل رعنا از بهر که میرويی |
یار من باش که زیب فلک و زینت دهر
از مه روی تو و اشک چو پروین من است |
تيغی که آسمانش از فيض خود دهد آب
تنها جهان بگيرد بی منت سپاهی |
یک همدم باوفا ندیدم جز درد
یک مونس نامزد ندارم جز غم |
مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی
پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی |
یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب
کز هر زبان که میشنوم نامکرر است |
تير آه ما ز گردون بگذرد حافظ خموش
رحم کن بر جان خود پرهيز کن از تير ما |
احرام چه بندیم چو آن قبله نه این جاست
در سعی چه کوشیم چو از مروه صفا رفت |
تا مطربان ز شوق منت آگهی دهند
قول و غزل به ساز و نوا میفرستمت |
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزرده گزند مباد |
تا دامن کفن نکشم زير پای خاک
باور مکن که دست ز دامن بدارمت |
تخت تو رشک مسند جمشید و کیقباد
تاج تو غبن افسر دارا و اردوان |
نکال شب که کند در قدح سیاهی مشک
در او شرار چراغ سحرگهان گیرد |
در جنب بحر جود تو از ذره کمتر است
صد گنج شایگان که ببخشی به رایگان |
نصيحت گوش کن جانا که از جان دوستتر دارند
جوانان سعادتمند پند پير دانا را |
آمد از پرده به مجلس عرقش پاک کنید
تا نگویند حریفان که چرا دوری کرد |
درويش را نباشد برگ سرای سلطان
ماييم و کهنه دلقی کتش در آن توان زد |
دیدمش خرم و خندان قدح باده به دست
و اندر آن آینه صد گونه تماشا میکرد |
در سه سال آنچه بیندوختم از شاه و وزیر
همه بربود به یک دم فلک چوگانی |
يا رب به که شايد گفت اين نکته که در عالم
رخساره به کس ننمود آن شاهد هرجايی |
یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد |
دریغ و درد که در جست و جوی گنج حضور
بسی شدم به گدایی بر کرام و نشد |
در کنج دماغم مطلب جای نصیحت
کاین گوشه پر از زمزمه چنگ و رباب است |
تا غنچه خندانت دولت به که خواهد داد
ای شاخ گل رعنا از بهر که میرويی |
یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد |
در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد
حالتی رفت که محراب به فریاد آمد |
دلا ز رنج حسودان مرنج و واثق باش
که بد به خاطر اميدوار ما نرسد |
دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس
کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا |
اگر روم ز پی اش فتنهها برانگيزد
ور از طلب بنشينم به کينه برخيزد |
در آسمان نه عجب گر به گفته حافظ
سرود زهره به رقص آورد مسیحا را |
ای صاحب کرامت شکرانه سلامت
روزی تفقدی کن درويش بینوا را |
ای صاحب کرامت شکرانه سلامت
روزی تفقدی کن درویش بینوا را |
شعر رو که من گقتم؟
آسايش دو گيتی تفسير اين دو حرف است با دوستان مروت با دشمنان مدارا |
آن که یک جرعه می از دست تواند دادن
دست با شاهد مقصود در آغوشش باد |
در هجر تو گر چشم مرا آب روان است
گو خون جگر ريز که معذور نماندست |
تو مگر بر لب آبی به هوس بنشینی
ور نه هر فتنه که بینی همه از خود بینی |
يار من باش که زيب فلک و زينت دهر
از مه روی تو و اشک چو پروين من است |
تا غنچه ی خندانت دولت به که خواهد داد
ای شاخ گل رعنا از بهر که میرویی |
ياد باد آن که ز ما وقت سفر ياد نکرد
به وداعی دل غمديده ما شاد نکرد |
| اکنون ساعت 01:23 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)