![]() |
من دل به كسي به جز تو اسان ندهم
دردي كه گران خريدم ارزان ندهم صد جان بخرم در ارزوي دل خويش ان دل كه تورا خواست به صد جان ندهم |
مطربا بردار چنگ و لحن موسیقار زن
آتش از جرمم بیار و اندر استغفار زن... |
ندانستم که حرفي تازه داري
ميان مردمان آوازه داري ندانستم که ازروي محبت توهم يک لطف بي اندازه داري |
یکی روبهی دید بی دست و پای
تعجب نمود و پریدش ز جای که ای کلمن ، ای روبه پا ندار تو را دست و پا بوده روزی چهار:21::21: |
روزها گر رفت گو رو باک نیست
تو بمان ای عشق چون تو پاک نیست |
تار و پود هستي ام بر باد رفت اما نرفت
عاشقي ها از دلم ديوانگي ها از سرم |
من که مجنونم تو مجنونم نکن
مرد این بازیچه دیگر نیستم |
من امشب کهکشانها را سفرخواهم نمود
در ره دلدار شيرينم خطر خواهم نمود با قلم شعرى برايش مى سرايم،شعر ناب در فراقش بارش خون از بصر خواهم نمود |
در گلت پنهان و پیدایت منم
سالها با جور لیلا ساختی |
یا رب چه غمزه کرد صراحی که خون خم
با نعرههای قلقلش اندر گلو ببست |
آقا مجتبی معلومه با چه حرفی شعر میگی داداش؟
تو لیلای تو من نیستم گفت ای دیوانه لیلایت منم |
:eek::42::42::42::42:
معذرت میخوام... مجو درستی عهد از جهان سست نهاد که این عجوز عروس هزاردامادست |
تا اشارات نظر نامه رسان من و توست
نشود فاش کسی آنچه میان من و توست |
خواهش میکنم منظوری نداشتم چرا میترسی؟
تا کاج جشنهای زمستانی ات کنند پوشانده صبح تو را ابرهای تار |
رفت از بر من آنکه مرا مونس جان بود
دیگر به چه امید در این شهر توان بود |
دست دنیادر میان ناله ها رو می شود
قصه گویی با سکوت خاک همخو می وشد |
در گلشن دل آب و هوائی است بهشتی
گل باش و در این آب و هوا نشو و نما کن |
ناز نگاه تو را هیچ نگاهی ندارد
آنکه خریدار تو است این دل دیوانه من |
نه وصلت دیده بودم کاشکی ای گل نه هجرانت
که جانم در جوانی سوخت ای جانم به قربانت |
تنها به این بهانه که بارانی ات کنند
یوسف به این رها شدن از چاه دل مبند |
دلی بستم به آن عهدی که بستی
تو آخر هر دو را با هم شکستی |
یا وصال یار باید با حریفان را شراب
چونک دریا دست ندهد پای نه در جوی آب |
بهر امتحان اي دوست ، گر طلب كني جان را
آنچنان بر افشانم ، كز طلب خجل ماني |
یار دبستانی من با منو همراه منی
چوب الف بر سر ما بغض منو آه منی |
یکی چو باده پرستان صراحی اندر دست
یکی چو ساقی مستان به کف گرفته ایاغ |
غلام مردم چشمم که با سیاه دلی
هزار قطره ببارد چو درد دل شمرم |
میمیرم زخمارو ننهم لب به شراب
که مبادا چو شوم مست تو از یاد روی |
يارب چه چشمه ايست محبت که من ز آن
یــک قــطـــره خــوردم و دريــــا گريـســتــم |
میزند باران نفرت پشت شیشه
حکم قلبم را نوشتم تنهایی تا به همیشه |
هر کو شراب فرقت روزی چشیده باشد
داند که سخت باشد قطع امیدواران |
نسیم باد صبا دوشم آگهی آورد
که روز محنت و غم رو به کوتهی آورد |
دل چون تنور خواهد سخنان پخته لیکن
نه همه تنور سوز دل شهریار دارد |
در چنین زیر خم زلف نهد دانه خال
ای بسا مرغ خرد را که به دام اندازد |
دانی که دلم چه از حدا میخواهد
بی پرده بگویمت تو را میخواهد |
دیگران قرعه قسمت همه بر عیش زدند
دل غمدیده ما بود که هم بر غم زد |
دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس
که چنان زو شده ام بی سر و سامان که مپرس |
ساقی به جام عدل بده باده تا گدا
غیرت نیاورد که جهان پربلا کند |
در خرمن صد زاهد عاقل زند آتش
این داغ که ما بر دل دیوانه نهادیم |
منظور خردمند من آن ماه که او را
با حسن ادب شیوه صاحب نظری بود |
دوران همی نویسد بر عارضش خطی خوش
یا رب نوشته بد از یار ما بگردان |
اکنون ساعت 11:09 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)