![]() |
خداحافظ ، ولی هرگز نخواهی رفت از یادم خداحافظ ، و این یعنی در اندوه تو می میرم در این تنهایی مطلق ، که می بندد به زنجیرم و بی تو لحظه ای حتی دلم طاقت نمی آرد و برف نا امیدی بر سرم یکریز می بارد چگونه بگذرم از عشق ، از دلبستگی هایم ؟ چگونه می روی با اینکه می دانی چه تنهایم ؟ خداحافظ ، تو ای همپای شب های غزل خوانی خداحافظ ، به پایان آمد این دیدار پنهانی خداحافظ ، بدون تو گمان کردی که می مانم خداحافظ ، بدون من یقین دارم که می مانی !!! |
چقدر دوست داشتم یك نفر از من می پرسید چرا نگاه هایت آنقدر غمگین است؟چرا لبخندهایت آنقدر تلخ و بیرنگ است؟ اما افسوس كه هیچ كس نبود ...همیشه من بودم و من و تنهایی پر از خاطره ... آری با تو هستم! با تویی كه از كنارم گذشتی و حتی یك بار هم نپرسیدی چرا چشمهایم همیشه بارانی است |
دل من تـنها بـود ، دل من هرزه نـبـود ... دل من عادت داشـت ، که بمانـد یک جا به کجا ؟! معـلـوم است ، به در خانه تو ! دل من عادت داشـت ، که بمانـد آن جا ، پـشـت یک پرده تـوری که تو هر روز آن را به کناری بزنی ... دل من ساکن دیوار و دری ، که تو هر روز از آن می گـذری . دل من ساکن دستان تو بود دل من گوشه یک باغـچه بـود که تو هر روز به آن می نگری راستی ، دل من را دیـدی ...؟!! |
مرا اینگونه باور کن … کمی تنها ، کمی بی کس ، کمی از یادها رفته … خدا هم ترک ما کرده ، خدا دیگر کجا رفته …؟! نمی دانم مرا آیا گناهی هست ..؟ که شاید هم به جرم آن ، غریبی و جدایی هست ؟؟؟ |
بودنم را هیچ کس باور نداشت ............. هیچ کس کاری به کار من نداشت ............. بنویسید بعد مرگم روی سنگ ............. با خطوطی نرم وزیبا قشنگ ............. اوخوابیده است دراین گور سرد ............. بودنش را هیچ کس باور نکرد |
تا کی دروغ
تا کی ریا تا کی دل شکستن و دل بریدن همه اینها تا کی............... مگه ما چقدر دل داریم که اونم ی شکسته شه....... مگه ما چقدر جون داریم که اونم هی .............. آه آه از این همه در بدری آه از این همه .................. خدایا خودت به داد ما برس |
از همتون ممنونم اميدوارم هميشه اينجا پر باشه از حرفاي قشنگ و صادقانه دل شما دوستاي خوبم
|
از او که رفته نباید رنجشی به دل گرفت آنکه دوستش داریم همه گونه حقی بر ما دارد حتی حق آنکه دیگر دوستمان نداشته باشد نمی توان از او رنجشی به دل گرفت بلکه باید تنها از خود رنجید که چرا باید آنقدر شایسته ی محبت نباشیم که دوست ما را ترک کند ... و این خود دردی کشنده است ... |
شب است و غم است و فکر یار است و چشم گریان خداوندا چگونه با این همه درد بسازم شب تاریک را به امید فردای روشن سر می کنم اما خداوندا غم دوری مرا دیوانه کرده ولی باز هم غم دوری را به امید رسیدن به معشوقم مانند شب تار سر می کنم افسوس . . . که فکر یار چاره ای ندارد آیا می شود فقط برای یکبار هم که شده روی ماهش را ببینم بار الها ! با همین چشمان گریانم از تو می خواهم یا مرا به یارم برسانی و یا مرا آنقدر دل سنگ کنی که او را برای همیشه فراموش کنم! |
ديرگاهيست که تنها شده ام / قصه غربت صحرا شده ام وسعت درد فقط سهم من است / باز هم قسمت غم ها شده ام دگر آئينه ز من با خبر است / که اسير شب يلدا شده ام من که بي تاب شقايق بودم / همدم سردي يخ ها شده ام کاش چشمان مرا خاک کنيد / تا نبينم که چه تنها شده ام . . . |
| اکنون ساعت 11:36 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)