![]() |
موج تو اقلیم مرا گرفت |
دوباره با من باش |
یادم آمد |
مرغان می خواندند |
می خواستم به دامن این دشت ،چون درخت |
مرگی در دامنه ها |
در شب بیداد من فرهاد می گرید |
دیدم درخت هست |
نه اهل روزگارم نه همنشین سایه |
مادری دارم |
هنگام انتحار |
می دانی؟
یک وقت هایی باید رویِ یک تکه کاغذ بنویسی تعطیل است و بچسبانی پشتِ شیشهیِ افکارت ... ... باید به خودت استراحت بدهی دراز بکشی دست هایت را زیر سرت بگذاری به آسمان خیره شوی و بی خیال سوت بزنی در دلت بخندی به تمام افکاری که پشت شیشهیِ ذهنت صف کشیده اند آن وقت با خودت بگویی: بگذار منتظر بمانند. حسين پناهي |
در تابوت پنجره ام پیکر مشرق می لولد |
|
من نمی خندم اگر بادبادک می ترکد |
یاد داری که زمن خنده کنان پرسیدی |
رفت و دیگر نه بر قفاش نگاه |
دریا کنار از صدفهای تهی پوشیده است |
تا بگیرد از آب |
روزی که دانش لب آب زندگی می کرد |
دست در جذبه یک برگ بشوییم و سر خوان برویم |
من چگونه ستایش کنم |
برتر از پرواز - سهراب سپهری |
تنها انسان گریان نیست |
... |
در هوای دوگانگی ، تازگی چهره ها پژمرد |
ریشه روشنی پوسید و فرو ریخت |
در وزش خاموشی |
دوستش می دارم |
تو نیستی نوسانی نیست |
درهای و هوی این شلوغ |
در همین لحظه ی غمناک به جا |
زیر پای من |
تکان قایق ذهن تو را تکانی داد |
یک روز |
تا ته پاییز |
... |
مسافر از اتوبوس |
تردید من برگ نگاه |
باران نور
که از شبکه ی دهلیز بی پایان فرو میریخت روی دیوار کاشی گلی را میشست. مار سیاه ساقه ی این گل در رقص نرم و لطیفی زنده بود. گفتی جوهر سوزان رقص. در گلوی این مار سیاه چکیده بود. گل کاشی زنده بود در دنیایی رازدار، سهراب |
| اکنون ساعت 04:36 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)