![]() |
دارم از لطف ازل جنت فردوس طمع
گرچه دربانی میخانه فراوان کردم |
میگریم و مرادم از این سیل اشکبار
تخم محبت است که در دل بکارمت |
تو کز سرای طبیعت نمی روی بیرون
کجا به کوی طریقت گذر توانی کرد |
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کان جا
سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت |
تا بال و پرم بود ز دامم مرهاندي
امروز رهاندي كه مرا بال و پري نيست |
تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق
هر دم آید غمی از نو به مبارک بادم |
میل رفتن مکن ای دوست دمی با ما باش
بر لب جوی طرب جوی و به کف ساغر گیر |
رسید باد صبا غنچه در هواداری
ز خود برون شد و بر خود درید پیراهن |
نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد. |
ندارم دستت از دامن بجزدر خاک و آندم هم
که بر خاکم روان گردی بگیرد دامنت گردم |
مشو حافظ ز کید زلفش ایمن
که دل برد و کنون در بند دینست |
تیمار غریبان سبب ذکر جمیل است
جانا مگر این قاعده در شهر شما نیست؟ |
تو پنداری که بدگو رفت و جان برد
حسابش با کرام الکاتبینست |
تو شمع انجمنی یک زبان و یک دل شو
خیال و کوشش پروانه بین و خندان باش |
شکر خدا که از مدد بخت کار ساز
بر حسب آرزوست همه کار و بار دوست |
تا سحر چشم یار چه بازی کند که باز
بنیاد بر کرشمه جادو نهادهایم |
من که باشم در آن حرم که صبا
پرده دار حریم حرمت اوست |
تا خار غم عشقت آویخته در دامن
کوته نظری باشد رفتن به گلستانها |
از آن پس نمیرم که من زنده ام که تخم سخن را پراکنده ام |
ماهم این هفته برون رفت وبه چشـمم سالیست
حال هجران تو چه دانی که چه مشکل حالیست |
تو و طوبی و ما و قامت یار
فکر هرکس بقدر همت اوست |
تو که کیمیا فروشی نظری به قلب ما کن
که بضاعتی نداریم و فکنده ایم دامی |
یا رب آن شاه وش ماه رخ زهره جبین
در یکتای که و گوهر یکدانه کیست |
تا پیش بخت باز روم تهنیت کنان
کو مژده ای ز مقدم عید وصال تو |
وای چه خسته می کند تنگی این قفس مرا
پیر شدم نکرد از این رنج و شکنجه بس مرا |
ای صبا نکهتی از خاک ره یار بیار
ببر اندوه دل و مژده دلدار بیار |
رفیق خیل خیالیم و همنشین شکیب
قرین آتش هجران و هم قران فراق |
قسم به حشمت و جاه و جلال شاه شجاع
که نیست با کسم از بهر مال و جاه نزاع |
عجب علمیست علم هیات عشق
که چرخ هشتمش هفتم ز مینست |
تو کز سرای طبیعت نمیروی بیرون
کجا به کوی طریقت گذر توانی کرد |
دی گفت طبیب از سر حسرت چو مروارید
هیهات که رنج تو ز قانون شفا رفت |
تو کز محنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی |
یارب مگیرش ار چه دل چون کبوترم
افکند و کشت و عزت صید حرم نداشت |
تا عاشقان به بوی نسیمش دهند جان
بگشود نافهای و در آرزو ببست |
تا ابد بوی محبت بمشامش نرسد
هرکه خاک در میخانه برخسار نرفت |
تندرستان را نباشد درد ریش
جز به همدردی نگویم درد خویش |
شانه هایت را برای با تو بودن دوست دارم
بی تو بودن را برای با تو بودن دوست دارم |
ما و می و زاهدان و تقوا
تا یار سر کدام دارد |
در اين سراي بي كسي كسي به در نمي زند
به دشت پرملال ما پرنده پر نمي زند |
دیدی که یار جز سر جور و جفا نداشت
بشکست عهدو ز غم ما هیچ غم نداشت |
اکنون ساعت 08:23 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)