![]() |
ناليدن بلبل ز نوآموزي عشق است
هرگز نشنيديم ز پروانه صدايي // ه |
هلالي شد تنم زين غم با طغراي مشكينش
كه باشد مه كه بنمايد زطاق آسمان ابرو ب |
با کاروان بگویید از راه کعبه برگرد
ما یار را به مستی بیرون خانه دیدیم // ي |
يار من چون بخرامد به تماشاي چمن
برساند زمن اي پيك صبا پيغامي چ |
چه نماز باشد آن را که تو در خیال باشی
تو صنم نمی گذاری که مرا نماز باشد ب |
برق صداقت شبگر یه هاش پیدا بود
صبح از طلوع خنده ی رنگین کمانی اش //م |
نقل قول:
تا طبیبش به سر آریم و دوایی بکنیم ........................ من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی م |
بازم م؟
من بی تو، توی بی من،چه کسی غیر از عشق می رساند به هم این دو عطش تنها را؟ //ع |
حواسم نبود گلم
(روزگاریست سر به هوا شده ام مایه ی خنده ی علما شده ام:65:roha) عاشق و رندم و میخواره به آواز بلند وین همه منصب از آن حور پری وش دارم هر چی |
نقل قول:
|
هر نگاه تو،هوایی تازه تر از قبل دارد
حال من نو میشود هر لحظه با تکرارهایش //پ |
نقل قول:
به قول یکی از دوستان بی خیال باب:21::24: پیرانه سرم عشق جوانی به سر افتاد وان راز که در دل بنهفتم به در افتاد واو |
نقل قول:
********************* وقتی دل سودایی میرفت به بستانها بی خویشتنم کردی بوی گل و ریحانها گه نعره زدی بلبل گه جامه دریدی گل با یاد تو افتادم از یاد برفت آنها // ... |
پيراهنی از تار وفا دوخته بودم
چون تاب جفای تو نياورد كفن شد هر سنگ كه بر سينه زدم نقش تو بگرفت آنهم صنمی بهر پرستيدن من شد ت |
تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق
هر دم آید غمی از نو به مبارکبادم غ |
غم دل با تو نگویم که نداری غم دل
با کسی حال توان گفت که حالی دارد ب |
بي مهر رخت روز مرا نور نماندست
وز عمر مرا جز شب ديجور نماندست // ك |
كنون كه در چمن آمد گل از عدم به وجود
بنفشه در قدم او نهاد سر به سجود ي |
یا رب از ابر هدایت برسان بارانی
پیشتر زانکه چو گردی ز میان بر خیزم //ب |
با مدعي مگوييد اسرار عشق و مستي
تا بي خبر بميرد در درد خودپرستي //... |
....
زاهد خــام کـه انکـار مِـی و جــام کـُند پخته گردد چو نظر بر مـِی خام اندازد ی |
یا رب این آتش که در جان من است
سرد کن زان سان که کردی بر خلیل س |
سردم اما نه به قدری که تو می پنداری
من هم اندازه ی خود سوز و گدازی دارم //ش |
شب تاريك و سنگستان و مو مست
قدح از دست مو افتاد و نشكست نگه دارنده اش نيكو نگه داشت وگرنه صد قدح نفتاده بشكست (چ) |
چشم تو دریاست ،گاهی نرم،اما بیشتر تند
دل به دریا می زنم ،بی ترس از آزارهایش //ر |
راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست
آن جا جز اینکه جان بسپارند چاره نیست ن |
نه این زمان دل حافظ در آتش هوسست
که داغ دار ازل همچو لاله خودروست م |
مشق اول عشق بود و مشق دوم شد فراق
غير از اين درسي نگيرم غير درد اشتيـــــــاق // ... |
جانا بیار باده که ایام میرود
تلخی غم به لذت آن جام میرود س |
سحرم دولت بيدار به بالين آمد
گفت برخيز كه آن خسرو شيرين آمد // ش |
شکایتها همیکردی که بهمن برگ ریز آمد
کنون برخیز و گلشن بین که بهمن بر گریز آمد // ... |
رنج ما را كه توان برد به يك گوشه چشم
شرط انصاف نباشد كه مداوا نكني // د |
دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد
به زیر آن درختی رو که او گلهای تر دارد ک |
کاروانی که بود بدرقه اش لطف خدای
به تجمل بنشیند به جلالت برود // ب |
بی تو به سر می نشود با دگری مینشود
هر چه کنم عشق بیان بیجگری مینشود ا |
اي شاهد افلاكي در مستي و در پاكي
من چشم ترا مانم تو اشك مرا ماني // خ |
خدا گر زحکمت ببندد دری
به رحمت گشاید در دیگری ی |
طريق عشق بياموز از آب صافي دل
به راستي طلب آزادگي زسرو چمن ص |
صوفی ما که ز ورد سحری مست شدی
شامگاهش نگران باش که سرخوش باشد // م |
ما مست شدیم و دل جدا شد
از ما بگریخت تا کجا شد // ... |
اکنون ساعت 05:12 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)