![]() |
تا کی تو بامنی به چنین تند مذهبی؟
تاکی تو با منی به چنین تلخ مسلکی؟ |
یا رب آن شاه وش ماه رخ زهره جبین در یکتای که و گوهر یکدانه کیست |
تا خار غم عشقت آویخته در دامن
کوته نظری باشد رفتن به گلستانها |
آنکس که بدست جام دارد سلطانی جم مدام دارد |
دانی که چرا کعبه ی حق گشته سیه پوش؟ زیرا که خدا نیز عزادار حسین است! |
تا ابد بوی محبت بمشامش نرسد هرکه خاک در میخانه برخسار نرفت |
تا عهد تو بربستم عهد همه بشکستم
بعد از تو روا باشد نقض همه پیمانها |
به به اقا امید گل...
دیر اومدی دارم میرم... اگر از بهر دل زاهد خودبین بستند دل قوی دار که از بهر خدا بگشایند |
در چمن باد بهاری ز کنار گل و سرو بهواداری آن عارض و قامت برخاست |
تو کز مکارم اخلاق عالمی دگری
وفای عهد من از خاطرت به درنرود |
در اوج ناز و نعمتی ای پادشاه حسن
یارب مباد تا به قیامت زوال تو |
وقتی دل سودایی میرفت به بستانها
بی خویشتنم کردی بوی گل و ریحانها گه نعره زدی بلبل گه جامه دریدی گل با یاد تو افتادم از یاد برفت آنها |
الا یا ایها الساقی برون بر حسرت دل ها
که جامت حل نماید یکسره اسرار مشکل ها |
از پای فتادیم چو آمد غم هجران
در درد بمردیم چو از دست دوا رفت |
تو نیم دیگر من بودی و ندانستی
چه داغها که به این نیم دیگرت دادند |
دلی کو عاشق رویت نباشد
همیشه غرقه در خون جگر باد |
در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع
شب نشین کوی سربازان و رندانم چوشمع |
عشوه ای از لب شیرین تو دل خواست به جان
به شکر خنده لبت گفت مزادی طلبیم |
ما صلاح خویشتن در بینوایی دیدهایم
هر کسی گو مصلحت بینند کار خویش را |
الا یا ایها الساقی ز می پر ساز جامم را
که از جانم فرو ریزد هوای ننگ و نامم را |
از جرعه تو خاک زمین درو لعل یافت
بیچاره ما که پیش تو از خاک کمتریم |
ما از تو به غیر از تو نداریم تمنا
حلوا به کسی ده که محبت نچشیدست |
تو آنی که از یک مگس رنجه ای که اینک سالارو سرپنجه ای
|
یاد باد آنکه ز ما وقت سحر یاد نکرد
به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد |
دور از رخ تو دم به دم از گوشه ی چشمم
سیلاب سرشک آمد و طوفان بلا رفت |
ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی
این ره که تو می روی به ترکستان است. |
تو کز مکارم اخلاق عالمی دگری
وفای عهد من از خاطرت به درنرود |
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندران نیمه شب اب حیاتم دادند |
دایم گل این بستان شاداب نمی کند دریاب ضعیفان را در وقت توانایی |
یا رب این آینه حسن چه جوهر دارد
که در او آه مرا قوت تاثیر نبود |
در کوی نیکنامی ما را گذز ندادند
گر تو نمی پسندی تغییر ده قضا را |
ای نور چشم مستان در عین انتظارم
چنگ حزین و جامی بنواز یا بگردان |
نرگسش عربده جوی و لبش افسوس کنان نیمه شب دوش به بالین من آمد و بنشست |
تا تو را جای شد ای سرو روان در دل من
هیچ کس را من نپسندم که به جای تو بود |
دل اگر دلداده شد،جارو کش آن کارگاهی ست
که رییسش عشق باشد،همدلی نایب رییسش |
شاهد عهد شباب آمده بودش به خواب
باز به پیرانه سر عاشق و دیوانه شد |
دوش وقت سحر از قصه نجاتم دادند
وندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند |
داشتم دلقی و صد عیب مرا میپوشید
خرقه رهن می و مطرب شد و زنار بماند |
در بهار از من مرنج ای باغبان گاهی اگر
یاد از بی برگی فصل خزان آرم ترا |
افسوس که شد دلبر و دردیده گریان
تحریر خیال خط او نقش بر آبست |
اکنون ساعت 05:28 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)