![]() |
ارکیده ی وحشی من
ارکیده ی وحشی من از دل واژه قد بکش با تن من مقابل سیل شبانه سد بکش با اون نگاه شعله بار رو تن بایرم ببار حریم نور رو سر این شب نابلد بکش غنچه ی ارکیده ! گلبانوی خواب یک ترانه بر غروب من بتاب پیله ی دلواپسی رو پاره کن سر بزن تا این طلوع بی حجاب ارکیده ی وحشی من برس به داد این صدا تویی که سوسو می زنی تو شب این ترانه ها تویی که عطر مخملی ت قلبم رو جادو می کنه ببین ! کمین نشسته ام منتظر صدای پا غنچه ی ارکیده ! گلبانوی خواب یک ترانه بر غروب من بتاب پیله ی دلواپسی رو پاره کن سر بزن تا این طلوع بی حجاب منو ببین ! منو ببین ! تا قصه دیدنی بشه منو بخون تا شعر من شعر شندنی بشه تو مثل یک حادثه ای ‚ تو این ضیافت زلال بیا که این حادثه ام ‚ به جون خریدنی بشه غنچه ی ارکیده ! گلبانوی خواب یک ترانه بر غروب من بتاب پیله ی دلواپسی رو پاره کن سر بزن تا این طلوع بی حجاب |
اسیر قاب
لحظه تلخه ‚ ساعتا کوک چشما زخمی ‚ کیفا نکوک سایه ها رو تخت خورشید صورتا یه اینه مشکوک دلا بی دل ‚ دستا بی دست جاده ها کور کوچه بنبست توی این دخمه ی ابلیس باید از عطر تو شد مست مثل غنچه ی گل سرخی تو برف وقت ابراز علاقه مثه حرف وقت بارون مثه چتر و توی ظلمت یه چراغ پشت پلکان زمستون رمز بیداری باغ با تو روشن ‚ با تو نابم با تو هم اوج عقابم بی تو عکس آسمونم اسیر حصار قابم میشه با تو تا صدا رفت تا دل حاثه ها رفت میشه با عقیق عشقت به شکار اژدها رفت هم مثه دریا بزرگی هم مثه شبنم برگ هم مثه نم نم بارون هم جسارت تگرگ هم تبلور یه آواز ‚ همسکوت یه صدا تنها اما با همه درست مثه خود خدا |
دریا رفیقمون بود
بستر داغ ماسه بادبزن حصیری دریا پر از ستاره هزار تا راه شیری خزر دوباره داغه ‚ مثل تن تو بانو چن تا بهار گذشت از گم شدن تو بانو دریا رفیقمون بود ‚ تو او روزای روشن نه شب بود نه ظلمت ‚ دریا بود و تو و من دریا من رو صدا بزن تا گم بشم تو موج تو بذار از عمق گریه ها پل بزنم به اوج تو برای با تو بودن ‚ دل می زنم به دریا می رم تا عمق آبی ‚ آخر راه رویا تو آخرین ترانه ‚ منتظرت می مونم بازم مثه گذشته هم نفست می خونم دریا رفیقمون بود ‚ تو اون روزای روشن نه شب بود نه ظلمت ‚ دریا بود و تو و من دریا من رو صدا بزن تا گم بشم تو موج تو بذار از عمق گریه ها پل بزنم به اوج تو |
سرود های ناسرود
زیبای خفته ی غزل ! عزیز تن داده به خواب از این ظلام بی زوال ‚ بر سر واژه ها بتاب بزن به سیم عربده در این طلوع غمزده که مه لقای قصه ها به خواب مانیامده بی تو دوباره با توام ! همیشه دور و همنفس بیا به سمت این ساز سپید ‚ رنگ سر انگشت تو کو ؟ اینه تو نمی شود ‚ مشت تو کو ؟ مشت تو کو ؟ سرودهای ناسرود غزل ترانه ی تو بود چله نشین ترین منم به وعده های دیر و زود دوباره بی صدای پا بیا به جشن بوسه ها بزن ! بزن به ضرب ماه به رقص شهر من بیا من از تو سر نمیروم ‚ که سرزمین من تویی با تو به قله می رسم ‚ قله نشین منتویی بر تن این ساز سپید رنگ سر انگشت تو کو ؟ اینه نو نمی شود ‚ مشت تو کو ؟ مشت تو کو ؟ |
سپر هراس من
یه نفر بین دو اینه س که خودش رو دوس نداره دنبال یه اسم تازه س یه شکفتن دوباره یه نفر بین دو اینه س صورتش براش نقابه خنده هاش براش غریبه س غصه هاش صد تا کتابه نگاه کن ! طنین اینه نبض انعکاس من نیست پیرهن سرخ ترانه سپر هراس من نیست یه نفر بین دو اینه داره فریاد می زنه میگه جادوی شب رو کدوم ترانه میشکنه ؟ من رو از پیله رها کن ! اینه شکستنی نیست بگو به کویر سربی ‚ راه دریا بستنی نیست نمیشه جاده ی موج رو با ستون ماسه سد کرد باید این خاطره ها رو از پل ترانه رد کرد باید از ستاره پرسید رمز بیداری نور رو باید از ترانه پر کرد ‚ کوچه های سوت و کور رو یه نفر بین دو اینه داره فریاد می زنه میگه جادوی شب رو کدوم ترانه میشکنه ؟ |
چترم رو آتیش می زنم
از عقربه جلوترم ‚ اما به تو نمی رسم از این پرنده ها سرم تنها به تو نمی رسم تنها تویی که اونور مرز نفسهای منی تنها تویی که دم به دم به هق هقم سر می زنی بذار که از تو بگذرم مثل شهاب از دل شب بذار که از تو پر شم مثل یه حوض لب به لب وقتی دل رو به زوال وقتی آرزو محال تو بخون از سر آواز وقتی حتی لاله لال وقت بلوغ اینه س وقت غزلخونی نور من رو به فردا برسون از این شبای سوت و کور بذار که تر بشم از این ابر بزرگ بی قرار عزیز بارونی من ! رو سر لحظه هام ببار چترم رو آتیش می زنم ! حریص رگبار توام بذار من رو خط بزنن ! عاشق تکرار توام وقتی دل رو به زوال وقتی آرزو محال تو بخون از سر آواز وقتی حتی لاله لال |
مشق تاریخ
تاریخ رو که ورق زدم بغض هزارساله شکست از دل خکستر من جرقه های تازه جست تاریخ رو که ورق زدم دیدم چه قدر شادی کمه دیدم بهشت سبز ما گاهی مثه جهنمه خط و نشون کوروش رو دیدم روی سینه ی سنگ مناره های جمجمه سلاخی تیمور لنگ سایه ی اسکندر و مرگ چنگیز و قوم سربدار دروازه های باز شهر ‚ قاصدک شترسوار تو مشقای تاریخ ما ‚ هیچ دهه ی نابی نبود تو تقویمای کهنه مون یه برگ آفتابی نبود آسمون قصه ی ما همیشه خکستری بود حافظ خسته عشق رو تو سایه ی سرنیزه سرود گاهی ستاره ی غزل از قرق سایه گذشت اما با اون ستاره هم برگ سیاهی برنگشت شب دوباره به اسم روز ‚ رو بوم آسمون نشست همیشه یک نخورده مست ‚ اینه ی خورشید رو شکست همیشه اول طلوع ‚ خورشید قصه کشته شد تو این غروب کهنه سال ‚ تاریخ ما نوشته شد تو مشقای تاریخ ما ‚ هیچ دهه ی نابی نبود تو تقویمای کهنه مون یه برگ آفتابی نبود |
عروج بی علاج
سقف اتاق پایینمیاد یا من دارم بالا میرم ؟ یه عمر منتظر بودم حالا میرم ! حالا میرم میگن که پشت این نفس یه باغ سبز خوشگله قصه رو باور می کنم اگرچه خیلی مشکله دلم خوش که تو باغ نشستی پای یک درخت منتظر منی هنوز دختر ناز تیره بخت دلم خوش که لااقل تنهاییمون مال همه خنده هامون بغل بغل گریه هامون خیلی کمه خواب همیشگی من شروع بیداری تو بیا ! دلم خسته شد از خوابای تکراری تو با این خیالا تن میدم به این عروج لاعلاج اونجا ما فواره میشیم تو حوضی از بلور و عاج اما اگه چشمای تو منتظر مننباشه اگه دوباره سهم من گریه ی بی صدا باشه اون باغ سبز رو نمی خوام بی تو برام خیلی کمه بدون تو حتی بهشت برام مثه جهنمه اگه تو اونجا نباشی باز می رسم اول سطر اول سطر اسم تو ‚ دختر بابونه و عطر خواب همیشگی من شروع بیداری تو بیا ! دلم خسته شد از خوابای تکراری تو |
گرگ و میش
لابه لای استکان ها ‚ همیشه حرف ستاره س شب ما روز میشه اما روزمون شب دوباره س تو باید باشی و نیستی ‚ همپیاله ی همیشه بی تو روز و شب ندارم ‚ زندگیم تو گرگ و میشه تو اسیر قصه بودی زندگی برات قفس بود واسه تو دریا یه جرعه واسه من یه قطره بس بود حتی تو بازی رفتن تو جلوتری ستاره واسه این چشمای بسته شب و روز فرقی نداره بیا یک لحظه خیال کن ‚ قصه مون ورق نخورده فکر کن اون بادبادکا رو باد نابلد نبرده بیا یک نفس ‚ یه لحظه ‚ باز من رو ببر به دیروز بذار از تو گر بگیرم تو همون شعله ی تن سوز پشت این چشمای ابری توی ایینه تویی! تو این صدا رو از تو دارم نفس سینه توی ! تو حتی تو بازی رفتن تو جلوتری ستاره واسه این چشمای بسته شب و روز فرقی نداره |
طلسم خواب
تو رو دیدم ! تو رو دیدم توی پسکوچه ی خواب من سوار اسب ابلق تو پریزاد کتاب خونه مون یه قصر مرمر وسطش حوض بلور غول شب اسیر بطری ته اقیانوس دور دنیا مفتم نمی ارزه بدون طلسم خواب کاش من و تو قصه بودیم توی برگای کتاب توی خواب نگاه تو چه مهربونه خوب من واسه این دلم می خواد تو خواب بمونه خوب من توی خوابم تو رو دارم این برای من بسه توی رویا نفس ت با نفسم همنفسه دنیا مفتم نمی ارزه بدون طلسم خواب کاش من و تو قصه بودیم توی برگای کتاب |
اکنون ساعت 12:28 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)