![]() |
دوبيتي
بر ما در وصل بسته میدارد دوست دل را به فراق خسته میدارد دوست منبعد من و شکستگی در دوست چون دوست دل شکسته میدارد دوست ابو سعيد ابوالخير |
نقش خوبت در میان جان ما آتش و شور افکند وانگه چه شور آتشی کردی و گویی صبر کن من ندانم صبر کردن در تنور مولانا |
زیر شمشیر غمش رقص کنان باید رفت کان که شد کشته او نیک سرانجام افتاد حضرت حافظ |
ای دل به کوی عشق گذاری نمی کنی اسباب جمع داری و کاری نمی کنی حافظ |
دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد به زیر آن درختی رو که او گل های تر دارد خداوندگار روم |
شاه ِ ما از خواب و بیداری برون در میان جان ما دامن کشان حضرت مولانا |
ندای غیب به جان تو میرسد پیوست که پای در نه و کوتاه کن ز دنیی دست عطار نيشابوري |
جلوهای کرد رخت , دید مَلِک , عشق نداشت عین آتش شد از این غیرت و بر آدم زد |
شب برود بیا به گه , تا شنوی حدیث شه شب همه شب مثال ِ مه , تا به سحر مشین ز پا {پپوله} حضرت مولانا |
سکوتم را تو خود معنا کن ای دوست برایش پاسخی پیدا کن ای دوست .. .. . |
دلم فرياد مي خواهد ولي در انزواي خويش چه بي آزار با ديوار ، نجوا مي كنم هر شب .. |
روي او
هر دو عالم یک فروغ روی اوست گفتمت پیدا و پنهان نیز هم {پپوله} |
|
خمش خمش که اشارات عشق معکوسست نهان شوند معانی ز گفتن بسیار |
می بده تا دهمت آگهی از سر قضا که به روی که شدم عاشق و از بوی که مست ... |
از زبان معشوق تو بر آنک خلق مست تو شوند از مرد و زن من بر آنک مست و حیرانت کنم نیکو شنو |
گفــت که : با بال و پری ، من پر و بالت ندهم در هوس بال و پرش بی پر و پرکنده شدم ..... مولانا جلال الدین محمد بلخی پدر عرفان جهان |
تک بیت....
1-من از روییدن خار لب دیوار دانستم
که ناکس کس نمی گردد بدین بالا نشینی ها...... 2-خاک پای آن تهی دستم که چون ابر بهار بر سر عالم فشاند هرچه پیدا میکند..... 3-چون بسی ابلیس آدم روی هست پس به هر دستی نباید داد دست..... 4-آخر از ناراستی با دور گردون ساختیم بس که کج بود،از کمان بیرون نیامد تیر ما.... |
تو سؤال و حاجتی , دلبر جواب هر سؤال چون جواب آید , فنا گردد سؤال اندر جواب مولانا |
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود ز هرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است ... حضرت حافظ |
رندی دیدم نشسته بر خنگ زمین نه کفر و نه اسلام و نه دنیا و نه دین نی حق نه حقیقت نه شریعت نه یقین اندر دو جهان کرا بود زهرهٔ این مولانا |
رباعي
از کفر و ز اسلام برون صحرائیست ما را به میان آن فضا سودائیست عارف چو بدان رسید سر را بنهد نه کفر و نه اسلام و نه آنجا جائیست مولانا |
مرا تا عشق تعلیم سخن کرد حدیثم نکته هر محفلی بود |
پس از شکستن این پل،پل غزل،آیا
خطوط رابطه ها نیز بسته خواهد شد؟ |
آفاق را گردیدهام مهر بتان ورزیدهام بسیار خوبان دیدهام اما تو چیز دیگری |
صورتگر نقاش چین رو صورت یارم ببین یا صورتی بر کش چنین یا ترک کن صورتگــــری .. . |
من مست آن میخانهام در دام آن دردانهام در هیچ دامی پر خود ننهاده چون مرغان گرو |
هر که دل بر نیستی خود نهاد در حریم هستی، او تنها شود |
به هر غزل که ستایم تو را ز پرده شعر دلم ز پرده ستاید هزار چندانت |
در خواب ناز بودم شبی
دیدم کسی در میزند در را گشودم روی او دیدم غم است در میزند ای دوستان بی وفا از غم بیاموزید وفا غم با همه بیگانگی هرشب به من سر میزند |
خنده میبینی ولی از گریه ی دل غافلی
خانه ی ما اندرون ابر است و بیرون آفتاب |
خدایا تلخکامی های دنیا بس دل ما را
پس از مردن ز چشم یار شیرین کن گل ما را |
خال مشکین لب نوشین بر سیمین خط سبز
آنچه اسباب نکویست مهیاست تو را نازنینا به گل و سنبل و سرو و مه و مهر ناز کن ناز که دست از همه بالاست تو را |
تک بيتي
عاشقانی کز نسیم دوست جان میپرورند جمله وقت سوختن چون عود اندر مجمرند |
دلم بی عشق تو یک دم نماند چه میگویم که جانم هم نماند چو با زلفت نهم صد کار برهم یکی چون زلف تو بر هم نماند ... |
عزم آن دارم که امشب نیم مست پای کوبان کوزهی دردی به دست سر به بازار قلندر در نهم پس به یک ساعت ببازم هرچه هست {پپوله}:){پپوله} |
از حادثه لرزند به خود قصر نشینان ما خانه به دوشان غم سیلاب نداریم. |
من مستم و دل خراب جان تشنه و ساغر آب برخیز و بده شراب بنشین و بزن رباب ... |
در آینه بدیدم نقش خیال فانی گفتم چیی تو گفتا من زنگ زندگانی ... |
جان به پیشش در سجود از خاک ره بُد بیشتر عقل دیوانه شده نعره زنان که مرحبا |
اکنون ساعت 01:52 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)