![]() |
دی می شدو گقتم صنما عهد به جای آر گفتا غلطی خواجه در این عهد وفا نیست! |
تشنه بادیه راهم بزلالی دریاب
بامیدی که درین ره بخدا میداری |
یا رب این نودولتان را با خر خودشان نشان
کاین همه ناز از غلام ترک و استر میکنند |
دل میرود زذستم صاحبدلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهذ شد آشکارا |
این خرد خام به میخانه بر
تا می لعل آوردش خون به جوش |
این چه عیب است کزان عیب خلل خواهد بود
ور بود نیز چه شد مردم بی عیب کجاست |
شبی که تند و توفانی،به طبل موج کوبیدی
دلی می خواست دریای،که باشد مرد میدانت |
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزرده گزند مباد |
در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم
لطف آنچه تو اندیشی حکم انچه تو فرمایی |
یا بخت من طریق مروت فروگذاشت
یا او به شاهراه طریقت گذر نکرد |
در مقامی که که به یاد لب او می نوشند
سفله آن است که باشد خبر از خویشتنش |
شکفته شد گل حمرا و گشت بلبل مست
صلای سرخوشی ای صوفیان باده پرست |
در مذهب ما باده حلالست ولیکن بی روی تو ای سرو گلاندام حرامست |
تو مرا در دردها بودی دوا
من نمی خواهم که باشی بینوا |
اي غايب از نظر به خدا مي سپارمت
جانم بسوختي و بدل دوست دارمت |
تو را من چشم در راهم شبا هنگام که می گیرد در شاخ تلاجن شاخه ها رنگ سیاهی |
یاران من ازکوچه و مهتاب سرودند
آن روز که از پنجره گفتن قدغن بود |
:41:
درپرده ی سوزوساز هم می خنديم با داغ درونگداز هم می خنديم چون لاله ی نوشکفته ای درباران از گريه پريم وباز هم می خنديم! |
هم خونم و هم شیرم هم طفلم و هم پیرم
هم چاکر و هم میرم هم اینم و هم آنم... |
مانند صبحی تازه بر دل می نشیند
در جان نهال روشنایی مینشاند |
در جرم توبه کردن بودیم تا به گردن
از توبه های کرده این بار توبه کردم... |
مقام عیش میسر نمیشود بیرنج
بلی به حکم بلا بستهاند عهد الست |
توانا بود هر که دانا بود
زدانش دل پیر برنا بود |
دلم گرفته ای دوست، هوای گریه با من
گر از قفس گریزم کجا روم کجا من |
نگاری چابکی شنگی کله دار
ظریفی مهوشی ترکی قبا پوش |
شد جهان یکسر به کام می کشان وعاشقان
تا که عکس چهر ماهت را به جام انداختی |
شبی باید به پا خیزم،شبی،شاید همین امشب
همین طوری هدرشد عمر من در بایدو شاید |
دل نعره می زند که بکش خویش را ز عشق
ور جمله جان نگردی دل را بحل مکن.... |
نرگس ار لاف زد از شیوه چشم تو مرنج
نروند اهل نظر از پی نابینائی |
يوسف گم گشته باز آيد به كنعان غم مخور |
راه دل عشاق زد آن چشم خماری
پیداست ازین شیوه که مستست شراب |
بي همگان به سر شود بي تو بسر نمي شود |
دم از سیر این دیر دیرینه زن
صلائی بشاهان پیشینه زن |
نه بسته ام به کس دل نه بسته کس به من دل
چو تخت پاره بر موج رها رها رها من |
نازنینتر ز قدت در چمن ناز نرست
خوشتر از نقش تو در عالم تصویر نبود |
دگرش چو بازبینی غم دل مگوی سعدی
که شب وصال کوتاه و سخن دراز باشد |
دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای
فرشته است به دو دست دعا نگه دارد |
در من،همیشه رفتن وماندن برابرند
عمری تلف شدم سر این نا برابری! |
یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب
کز هر زبان که میشنوم نامکرر است |
تاج شاهی طلبی گوهر ذاتی بنمای
ور خود از تخمه جمشید و فریدون باشی |
اکنون ساعت 08:24 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)