![]() |
یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض
پادشاهی کامران بود از گدایی عار داشت |
تا شدم حلقه به گوش در ميخانه عشق
هر دم آيد غمی از نو به مبارک بادم |
ما زنده به عشقیم فنا را نشناسیم
شایسته دردیم دوا را نشناسیم |
من از بیگانگان هرگز ننالم
که با ما هر چه کرد آن آشنا کرد |
دلم که گوهر اسرار حسن و عشق در اوست |
یا رب به وقت گل گنه بنده عفو کن
وین ماجرا به سرو لب جویبار بخش |
شکر ایزد که ز تاراج خزان رخنه نیافت
بوستان سمن و سرود گل و شمشادست |
تاکی اندر دام وصل آرم تذروی خوش خرام
در کمینم وانتظار وقت فرصت میکنم |
من و شمع صبحگاهی سزد ار به هم بگرييم
که بسوختيم و از ما بت ما فراغ دارد |
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
وندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند |
در صومعه زاهد و در خلوت صوفی جز گوشه ابروی تو محراب دعا نيست |
تا ز یادم برده ای از یاد عالم رفته ام
هیچ کس جز غم نمی پرسد فراموش ترا |
از بهر خدا زلف مپيرای که ما را |
تا من وتو کنار هم هستیم،این شگفتی همشه با آن هاست
حق به مردم بده که میبینند،چون،شب وآفتاب را با هم! |
من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق
چار تکبیر زدم یکسره بر هرچه که هست |
تکیه بر تقوی و دانش در طریقت کافریست
راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش |
شراب تلخ می خواهم که مرد افکن بود زورش
که تا یک دم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش |
شاهد شیرین من برده دل و دین من
برد دل و دین من شاهد شیرین من |
نالم به دل چو نای من اندر حصار نای
پستی گرفت همت من زین بلند جای |
يار مردان خدا باش كه در كشتي نوح
هست خاكي كه به آبي نخرد طوفان را |
احوال شیخ و قاضی و شرب الیهودشان
کردم سوال صبحدم از پیر میفروش |
شراب خواستم و عمرم شرنگ ريخت به كام من
فريبكار دغل پيشه بهانه اش نشنيدن بود |
دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید |
دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما
چیست یاران طریقت بعد از این تدبیر ما |
از آنرو هست یاران را صفاها با می لعلش
که غیر از راستی نقشی در آن جوهر نمیگیرد |
دلم جز مهر مهرویان طریقی بر نمی گیرد
ز هر در می دهم پندش ولکن بر نمی گیرد |
در کار خانه ای که ره عقل و فضل نیست
فهم ضعیف رای فضولی چرا کند |
دولت فقر خدایا به من ارزانی دار کین کرامت سبب حشمت و تمکین منست |
تا ابد بوی محبت به مشامش نرسد
هرکه خاک در میخانه به رخساره نرفت |
تا آدمی به غربت در خاک خو کند
با هر پرنده ای،قفسی آفریده شد! |
دیدار شد میسر و بوس و کنار هم
از بخت شکر دارم و از روزگار هم |
ما نه رندان ریاییم و حریفان نفاق
آن که او عالم سر است بدین حال گواست |
تا مگر جرعه نشاند لب جانان بر من
سالها شد که منم بر در میخانه مقیم |
مرا رخسار او باید چه سود از ماه و پروینم
چو شام زلف او خواهم چه سود از شام و شامانم... |
من نخواهم کرد ترک لعل یار و جام می
زاهدان معذور داریدم که اینم مذهب است |
ما ملک عافیت نه به لشکر گرفته ایم
ما تخت سلطنت نه به بازو نهاده ایم |
مرگ آیینه ست و حسنت در آیینه در آمد
آیینه بر بگوید خوش منظرست مردن |
نیست در بازار عالم خوشدلی ور زانکه هست
شیوه رندی و خوشباشی عیاران خوش است |
تو عمر خواه و صبوری که چرخ شعبده باز
هزار بازی از این طرفه تر بر انگیزد... |
داده ام باز نظر را به تد زوی پرواز
باز خواند مگرش نقش و شکاری بکند |
اکنون ساعت 08:24 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)