پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   مشاعره سنتی (http://p30city.net/showthread.php?t=807)

Omid7 03-07-2010 08:46 PM

تا عهد ت بربستم عهد همه بشکستم
بعد از تو روا باشد نقض همه پیمانها

رزیتا 03-07-2010 10:38 PM

الا ای هم نشین دل که یارانت برفت از یاد
مباد آندم مرا روزی که بی یاد تو بنشینم

Omid7 03-07-2010 10:57 PM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط رزیتا2 (پست 134606)
الا ای هم نشین دل که یارانت برفت از یاد
مباد آندم مرا روزی که بی یاد تو بنشینم

مرا روزی مباد آندم که بی یاد تو بنشینم ;)
-------------------------------------------------

مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم
هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم

مجتب 03-07-2010 11:55 PM

مطربا پرده بگردان و بزن راه عراق

که بدین راه بشد یار و ز ما یاد نکرد

رزیتا 03-08-2010 01:39 AM

در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود
کاین شاهد بازاری و آن پرده نشین باشد

amir ahmadi 03-08-2010 01:53 AM

دانی که ما بند هواییم ای دوست
سر تا به قدم کفرو خطائیم ای دوست

topic_sun 03-08-2010 07:49 AM

تا نفسهای تو در تاریکی شب، گرم وجاری ست
میشود شب را تحمل کردبا مردارهایش

فرگل 03-08-2010 08:27 AM

شهره شهر مشو تا ننهم سر در کوه
شور شيرين منما تا نکنی فرهادم

topic_sun 03-08-2010 08:33 AM

میتوانم سر خود را به تو بسپارم،از این باکی نیست
می توانی تو به من نیز دلت را بسپاری یانه؟

Omid7 03-08-2010 09:12 AM

هر کو شراب فرقت روزی چشیده باشد
داند که سخت باشد قطع امیدواران

raha_10 03-08-2010 09:47 AM

نرگسش عربده جوی و لبش افسوس کنان
نیمه شب دوش به بالین من آمد و بنشست

Omid7 03-08-2010 09:57 AM

تا خار غم عشقت آویخته در دامن
کوته نظری باشد رفتن به گلستانها

raha_10 03-08-2010 10:00 AM

الا ای پیر فرزانه مکن عیبم ز میخانه
که من در ترک پیمانه دلی پیمان شکن دارم

فرگل 03-08-2010 10:01 AM

اي دل ار سيل فنا بنياد هستي بر كند
چون تو را نوحست كشتي بان ز طوفان غم مخور

Omid7 03-08-2010 10:06 AM

راز ایــن داغ نـه در سـجـده ی طـولانـی مــاسـت
بوسه ی اوست كه چون مهر به پیشانی ماست

فرگل 03-08-2010 10:10 AM

تا چند همچو شمع زبان آوری کنی
پروانه مراد رسيد ای محب خموش

Omid7 03-08-2010 10:14 AM

شمشير کشيدي و بخونم ننشاندي
افسوس که آغاز تو انجام ندارد

topic_sun 03-08-2010 12:37 PM

دوست میدارمت آن قدر که تشبادی وحش
دوست دارد که آغوش کشد صحرا را

Setare 03-08-2010 12:41 PM

از من گریز تا تو هم در بلا نیفتی
بگزین ره سلامت ترک ره بلا کن

فرانک 03-08-2010 01:54 PM

ناصحم گفت که جز غم چه هنر دارد عشق
برو ای خواجه عاقل هنری بهتر از این

topic_sun 03-08-2010 02:06 PM

نقل است تو مسؤل کل ثبت نام عاشقان هستی
ای کاش من هم نام کمرنگی به کنج دفترت باشم

topic_sun 03-08-2010 02:07 PM

نقل است تو مسؤل کل ثبت نام عاشقان هستی
ای کاش من هم نام کمرنگی به کنج دفترت باشم

فرانک 03-08-2010 02:31 PM

من اگر نیکم اگر بد تو برو خود را باش
هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت

topic_sun 03-08-2010 02:40 PM

تا سحر گر زد وصد مثنوی کهنه گریست
تا سحر گل زدو ده ها غزل تازه سرود

فرانک 03-08-2010 04:06 PM

دلا یاران سه نوعند ار بدانی
زبانیند و جانیند و نانی

Omid7 03-08-2010 04:17 PM

یکرنگی و بوی تازه از عشق بگیر
پرسوزترین گدازه از عشق بگیر
در هر نفسی که می تپی ای دل من
یادت نرود اجازه از عشق بگیر

Hamed 03-08-2010 05:33 PM

راز درون پرده ز رندان مست مپرس
کاین حال نیست زاهد عالی مقام را ...

رزیتا 03-08-2010 05:43 PM

از دم صبح ازل تا آخر شام ابد
دوستی و مهر بر یک عهد و یک میثاق بود

Omid7 03-08-2010 06:03 PM

درخت دوستس بنشان که کام دل به بار آرد
نهال دشمنی برکن که رنج بی شمار آرد

مجتب 03-08-2010 06:35 PM

در شمار ار چه نیاورد کسی حافظ را

شکر کان محنت بی​حد و شمار آخر شد

Omid7 03-08-2010 06:41 PM

دلم تا عشقباز آمد در او جز غم نمی‌بینم
دلی بی غم کجا جویم که در عالم نمی‌بینم

مجتب 03-08-2010 07:08 PM

من از بیگانگان دیگر ننالم

که با من هر چه کرد آن آشنا کرد

Omid7 03-08-2010 07:16 PM

دمی با همدمی خرم ز جانم بر نمی‌آید
دمم با جان برآید چون که یک همدم نمی‌بینم

Setare 03-08-2010 08:41 PM

می خور به شعر بنده که زیبی دگر دهد
جام مرصع تو بدین در شاهوار...

ساقي 03-08-2010 09:43 PM

رفتیم اگر ملول شدی از نشست ما
فرمای خدمتی که برآید ز دست ما


سعدی

رزیتا 03-08-2010 10:37 PM

این همه عکس می و نقش نگارین که نمود
یک فروغ رخ ساقیست که در جام افتاد

مجتب 03-08-2010 10:45 PM

دیده بخت به افسانه او شد در خواب

کو نسیمی ز عنایت که کند بیدارم

رزیتا 03-09-2010 01:31 AM

منم آن شاعر ساحر که به افسون سخن
از نی کلک همه قند و شکر می بازم

Omid7 03-09-2010 08:43 AM

مرا رازیست اندر دل به خون دیده پرورده
ولیکن با که گویم راز چون محرم نمی‌بینم

raha_10 03-09-2010 08:49 AM

میرفت خیال تو زچشم من و می گفت
هیهات از این گوشه که معمور نماندهست


اکنون ساعت 11:07 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)