![]() |
وقتی که عاشقم شدی پاییز بود و خنک بود تو آسمون آرزوت هزار تا بادبادک بود تنگ بلوری دلت درست مثل دل من کلی لبش پریده بود همش پره ترک بود وقتی که عاشقم شدی چیزی ازم نخواستی توقعت فقط یه کم نوازش و کمک بود چه روزا که با هم دیگه مسابقه می ذاشتیم که رو گل کدوممون قایق شاپرک بود ؟ تقویم که از روزا گذشت دلم یه جوری لرزید راستش دلم خونه ی تردید و هراس و شک بود دیگه نه از تو خبری بود ، نه از آرزوهات قحطی مژده و روزای خوش و قاصدک بود یادم میاد روزی رو که هوا گرفته بود و اشکای سرخ آسمون آروم و نم نمک بود تو در جواب پرسشم فقط همینو گفتی عاشقیمون یه بازی شاید ، یه الک دولک بود نه باورم نمی شه که تو اینو گفته باشی کسی که تا دیروز برام تو کل دنیا تک بود قصه ی با تو بودن و می شه فقط یه جور گفت کسی که رو زخمای قلب من مثل نمک بود...... نمی بخشمت.. |
به حرمت آن شاخه ی گل سرخ که لای دفتر ترانه هایم خشک شد ! به حرمت قدمهایی که با هم در آن کوچه ی همیشگی زدیم ! به حرمت بوسه هایمان ! نه ! تو حتی به التماس هایم هم اعتنا نکردی ! قصه به پایان رسید و من همچنان در خیال چشمان سیاه تو ام که ساده فریبم داد ! قصه به پایان رسید و من هنوز بی عشق تو از تمام رویا ها دلگیرم |
حالا كه دست هایت چتر نمی شوند حالا كه نگاهت ستاره نمی بارد حالا كه خانه ای برای ما شدن نداریم از كاغذ شعرهایم اتاقی می سازم تا آوار تنهایی بر سرت نریزد و آرامش خیالت ، خیس اشك هایم نشود |
ای باد صبا، به کوی آن یار گر بر گذری ز بنده یاد آر ور هیچ مجال گفت یابی پیغام من شکسته بگزار با یار بگوی کان شکسته این خسته جگر، غریب و غمخوار چون از تو ندید چارهٔ خویش بیچاره بماند بیتو ناچار خورشید رخت ندید روزی بینور بماند در شب تار |
باران می بارد
آری گذشت... گونه های خیسم را پاک می کنم و باران تمام تنم را هاشور می زند آمدی یک روزی مثل یک بارش باران ناخوانده بودی و مرا خیس نمود قطره باران نگاهت آن روز وای تنهایی من می دانی عشق دنیای قشنگی دارد زیر باران با عشق چتر معنای حقیری دارد توی شبها با عشق ماه در دامن توست آسمان لایق توست وای تنهایی من لحظه هایم خوش بود جای تو خالی بود... به کجا باید رفت بعد از آن خاطره ها؟ بعد از آن خاطره هایی که همه هستی من از آنهاست تو بگو آخر تو بگو به کجا باید رفت؟ من به هر جا که قدم بردارم من به هر جا که نظر می دوزم همه جا خنده توست همه جا خاطره دارم با تو تو بگو آخر تو بگو به کجا باید رفت؟؟؟ |
ای دوست....
ای دوست منم سرگشتهي حيرانت اي دوست کنم يک باره جان قربانت اي دوست تنـــي نـــاسـاز شـوق وصـل کـويت دهم سر بر سـر پيمانت اي دوست دلــي دارم در آتــش خـــانه کــــرده ميـــان شعـــله هـــا کـاشانه کـرده دلـــي دارم که از شــــوق وصـــالـت وجـــودم را ز غـــم ويـــــرانه کــرده مـــن آن آوارهي بشــکسـته حــالـم ز هجـــرانت بـــتـــــا رو بـــــر زوالـم منــم آن مـــرغ ســـرگــردان و تنهـا پريشــان گشته شد يکبـــاره حـالم سـحـر ســـر بـــر سـرسجاده کردم دعــــايي بهــــر آن دلـداده کـــــردم زحسرت ساغر چشمانم اي دوست لبـــانت يکســـره از بــــاده کــــردم دلا تــا کـــي اسيـــر يـــاد يـــــــاري ز هجــــر يــــار تـــا کــي داغـــداري بگــو تـــاکــي ز شــوق روي ليـــلي چـــو مجنـــون پـــريشــان روزگـاري پـــريشـــانم ، پــريشـــان روزگــــــارم مــن آن ســرگشته ي هجــر نگارم کنــــون عمـــريست بـا اميد وصـلت درون سينـــه آســـــايــش نــــدارم ز هجـــرت روز و شـب فــريـــاد دارم ز بيدادت دلـــي نـــــاشــــــاد دارم درون کوهــســـار سيـنـه ي خــــود هـــزاران کشـــته چـون فـرهاد دارم چـــــرا اي نــــازنيــنم بـــي وفـــايي دمـــا دم بــــا دل مـــن در جفــايـي چــــرا آشـفــته کــــردي روزگــــــارم عـــزيــزم دارد اين دل هـــم خدايي |
امروز چه دلتنگم ....
امروز چه دلتنگم مثل من که مثل من ، گم ترانه ، کمرنگم |
|
شقایق....
|
زندگی يه بازيه ....
زندگی يه بازيه زندگی يه بازيه كی از عمرش راضيه ابر گريونه دلم چشمه خونِ دلم نميتونم دلمو راضي كنم اين دل ديوونه رو راضی به اين بازی كنم يه بهونه براي بودن و موندن ندارم تو گلوم بغض غمه هوای خوندن ندارم همه جا سرد و سياه رو لبهام ناله و آه سر من بيسايهبون نگهم مونده به راه دست من غمگين و سرد تو گلوم يه گوله درد نه بهاري نه گـلي پاييزه پاييز زرد دلي كه دلدار نداره با زندگي كار نداره غريب اين ديارم يه آشنا ندارم سرم بي سايبونه دلم يه پارچه خونه غم تو دلم نشسته بال و پرم شكسته غريب اين ديارم يه آشنا ندارم سرم بي سايبونه دلم يه پارچه خونه همه جا سرد و سياه رو لبهام ناله و آه سر من بي سايبون نگهم مونده به راه دست من غمگين و سرد تو گلوم يه گوله درد نه بهاري نه گـلي پاييزه پاييز زرد دلي كه دلدار نداره با زندگي كار نداره غريب اين ديارم يه آشنا ندارم سرم بيسايبونه دلم يه پارچه خونه غم تو دلم نشسته بال و پرم شكسته غريب اين ديارم يه آشنا ندارم سرم بيسايبونه دلم يه پارچه خونه |
| اکنون ساعت 09:36 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)