![]() |
|
مسجد صدها بار آمدم و بر در خانهات كوفتم و تو نبودی! پس كجایی خدای من ... پس كجایی؟! هیچ كس اینقدر خانهاش را ترك نمیكند ، هیچ كس! برای دیدنت كجا بیایم ... عجله دارم!! چرا به خانه نمی آیی!؟ رفتهای كدام توفان را آرام كنی؟ شعلههای كدامین دوزخ را فرونشانی!؟ به گاه احتضار ، كدام مریضت را دلخوشی بدهی؟! بر گور كدامین بنده شهیدت ، زار زار گریه كنی؟! كجایی خدای من!! در كدامین مهد كودك نور در چشم تاریكی می ریزی؟! عروسك را به آغوش كودكی برمیگردانی؟ جیبهای پروانه را پر از شهد میكنی؟! صدها بار آمدم و آنجا نیستی ... چرا اینقدر خانهات را ترك میكنی؟ بندهگانت به تو خیانت میكنند ... ای خدا! آنها از بلندگوی مساجد خطاب به ما بی گناهان فریاد میزنند: خدایا ... جگرشان را بسوزان! خدایا ... كودكشان را یتیم كن! خدایا... زنانشان را بیوه کن دیگر خانهات را ترك نكن خدای من... آنها از خانهی تو به زیبایی یورش میبرند دست و پنجهی هنر را به خون می آلایند بال ترانه را میشكنند شكفتن غنچه را تهدید میكنند با مهر و امضای تو كشتن چشمه را حلال میكنند نارنجك به دست كودكان میدهند پستان زنان تازه زا را لبریز از زهر میكنند زود خودت را برسان ! بندهگان متعفنت میخواهند تو را از چشم ما بیندازند كودكانمان را تحریک میکنند كه سنگسارت كنند آنها به ما میگویند: خدا ترسناك است ... نه چیز دیگر خدا قاتل است ... نه چیز دیگر خدا دوزخ است ... نه چیز دیگر بازگرد سجاده غرق خون است ... در محراب مرگ كارگذاشتهاند... در میان هر دو ورق از قران، شمشیری خونین! در میان هر دو كلمه از قران، یك مین! در میان هر دو حرف قران، سری بریده! دیر است!! قباد جلی زاده |
برزخ مبخشای مبخشایم مرا مبخش چندان كه دستم بر گنبد پستان زنان حلقه زده است نیم آنقدر به قصد دعا از هم بازشان نکرده ام مبخشای مبخشایم مرا مبخش چندان كه در مقابل رقصی عریان به سجده رفتهام نیم آنقدر به ركوع بر سجاده نیافتاده ام مبخشای مبخشایم مرا مبخش چندان كه در گردابهای گرم اندام زن شنا كردهام نیم آنقدر به قصد وضو آستین بالا نزدهام مبخشای مبخشایم مرا مبخش كه سینهام مزرعهای باشد از زلف زنان دیوانهای كه لحظهای با من همخوابه شدند و تار مویی از آنها بهجا ماند مرا مبخش مبخشایم مبخشای روحم خیس خیس از "عورت" زن دستم با دانه انارهای گناه ، سرخ یك چشمم چلچراغ پستان و چشم دیگرم رگباری از شراب دهانم باغچهای شعر حرام و نفسم گروهی پروانهی فاحشه خدایا با چه رویی جرعهیی "سلسبیل" و نسیم برگی از "طوبی" و وصال پستان فرشتهای را از تو تمنا كنم كه من هنوز سرمستم از بوی شرابی از "عنکاوه" و نجوای برگی از "توی ملك" و نوك پستان آدمیزادی به دربانان درگه "ریان" چه بگویم كه من هنوز كودك محلهى سیب باشم و دلم مشرف بر كوچهای از بوسه مبخشای مبخشایم مرا مبخش که انگشتانم به راه چیدن خوشههای انگور و دست چین در ارتفاعات پستان . . . فرو ریخت دیگر انگشتی برای "شهادت" نمانده است یا رحمان و یا رحیم یا منان و یا كریم همچنانكه خون كور را لبریز از لبخند چراغ میكنی همچنانكه سنگ را در توفان دل غرق میكنی همچنانكه آهو و برگ به صحرا میبخشی دوشی از آتشم ببخشای پنجرهای از هدایتم بده انگشتی از نورم عطا كن مرا ببخش مرا ببخش مرا ببخش! قباد جلی زاده پی نوشت : عنكاوه: شهرکی مسیحی نشین در حومه شهر اربیل پایتخت حکومت کردستان. از انجا که شهر اربیل بافتی مذهبی دار، مردم برای خریدن و یا نوشیدن مشروب به عنکاوه میروند. در این شهرک مشروب فروشیها و بار و میخانه های فراوانی وجود دارد. توی ملک : از محله های قدیمی شهر سلیمانیه که حیاط خانه هایش پر از درختان توت میباشد. دخترانش به زیبایی شهره اند. ریان : نام منطقه ای شهادت : بخشی از نماز که در آن انگشت سبابه دست راست را بلند میکنند |
ترجمه یکی از آهنگهای دکتر شوان پرور |
بارگه ی خه م |
((واران)) باران واران که ی تیه یدن؟ باران کی می ایی؟ ها له کو مالد؟ خانه تو کجاست؟ له کو پیه نه وکه ید کجا پهن میکنی؟ هم شو والد پیراهن توریت را که ی بوودن واران؟ باران کی می شود؟ له یره بوواری در اینجا بباری باوشی له خوه شی یک بغل پراز شادی ئه رامان باری برایمان بیاوری ئوری هاته وجی ابری از راه رسید ده یدن نم وناز با ناز باران میریزد گرمه هر تیه یدو رعد وبرق می اید که یدن یه قه واز یقه ان را باز میکند بووخاک واران بوی خاک باران خورده کوچه گرده ور کوچه را پر میکند ته قه ی ده سی تید صدای دستش می اید ها له پشت ده ر پشت در است هه لس هه لاکه بلند شووبجنب بچوه پیری یه و به پیشوازش برو بنوره واران به باران نگاه کن دایه م ریواره همیشه رهگذر است زه نگیانه به ش که ید مروارید تقسیم میکند سوو تا ئیواره صبح تا غروب بایه چو واران باید مثل باران بواریم له سه ر با تمام وجود ببارم نه جوور که یکوور نه اینکه مانند درخت کیکو بومن بی سه مه ر بی ثمر باشیم شاعر: کیومرث بلده مجموعه شعر :هه ساره گی خوم |
هه ر كوردم |
متن ترانه های آواز اساطیر شهرام ناظری (شاهنامه کردی) |
|
|
اکنون ساعت 06:51 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)