![]() |
بپيچيدم از جنگ و فرزند روي
گرامي دو ديده سپردم بدوي |
ز دد تيزدندانتر از شير نيست
که اندر دلش بيم شمشير نيست |
بدو گفت گرسيوز اي شهريار
مگير اينچنين کار پرمايه خوار |
بدين داستان زد يکي رهنمون
که بادي که از خانه آيد برون |
وگر سوي درگاه خوانمش باز
بجويم سخن تا چه دارد به راز |
سپاهي که شاهي ببيند چنوي
بدان بخشش و راي و آن ماهروي |
سبکسار مردم نه والا بود
و گرچه به تن سروبالا بود |
نيازست ما را به ديدار تو
بدان پرهنر جان بيدار تو |
به روز سديگر برون رفت شاه
ابا لشکر و ساز نخچيرگاه بزرگان ايران ز بهر شکار به درگاه رفتند سيصد سوار |
بيامد شهنشاه زين سان به دشت
همي تاجش از مشتري برگذشت هرانکس که بودند نخچيرجوي سوي آب دريا نهادند روي |
اکنون ساعت 08:31 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)