پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   مشاعره سنتی (http://p30city.net/showthread.php?t=807)

k@vir 06-21-2008 03:40 PM

ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی
این ره که تو میروی به ترکستان است

NeGin 06-21-2008 03:50 PM

تازیان را غم احوال گران باران نیست
پارسایان مددی تا خوش و آسان بروم

k@vir 06-21-2008 03:57 PM

مددی گر به چراغی نکند آتش طور
چاره تيره شب وادی ايمن چه کنم
حافظا خلد برين خانه موروث من است
اندر اين منزل ويرانه نشيمن چه کنم

دانه کولانه 06-21-2008 05:50 PM

ما را به جهان، خوشتر از این یک دم نیست

کز نیک و بد، اندیشه و از کس، غم نیست

SonBol 06-21-2008 10:03 PM

تا معطر كنم از لطف نسيم تو مشام
شمـــه ای از نفخات نفــس يار بيـــار

k@vir 06-21-2008 10:56 PM

رای دل اگر چه بی سر و سامان تر از تو نیست
چون سایه سر رها کن و سامان نگاه دار


SonBol 06-21-2008 11:17 PM

روزی مرا هم اعتباری بود اما
امروز میفهمم که بی تو هیچ بودم

k@vir 06-21-2008 11:22 PM

ما را غم خزان و نشاط بهار نیست
آسوده همچو خار به صحرا نشسته ایم

SonBol 06-21-2008 11:29 PM

من سالها با بودن تو زنده بودم
با رفتنت من هم دگر از یاد رفتم

دانه کولانه 06-22-2008 01:37 AM

من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک
چرخ بر هم زنم ار جز به مرادم گردد

haj_amir 06-22-2008 03:37 AM

در وصف خوبي تو صاحب لسان معني
بسيار گفت ليکن ناورد در بيانت

kalantar48 06-22-2008 09:17 AM


تا مدرسه و مناره ویران نشود
اسباب قلندری بسامان نشود
تا ایمان کفر و کفر ایمان نشود
یک بندهء حق به حق مسلمان نشود


k@vir 06-22-2008 04:36 PM

در سینه ها مان این محرم های کوچک
غم هایمان اندازه ی صحرا بزرگند
ما را نمی فهمند ادم های کوچک !

NeGin 06-22-2008 07:35 PM

کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد
یک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد

haj_amir 06-23-2008 04:10 AM

دل نيست عقده‌اي که گشايد به زور فکر
بيهوده سر به جيب تامل کشيده‌ايم

kalantar48 06-23-2008 10:04 AM


من از برای مصلحت در حبس دنيا مانده ام
حبس از كجا من از كجا مال كه را دزديده ام


NeGin 06-23-2008 06:21 PM

می مخور با همه کس تا نخورم خون جگر
سر مکش تا نکشد سر به فلک فریادم

haj_amir 06-24-2008 04:37 AM

مانعش غلغل چنگ است و شکرخواب صبوح
ور نه گر بشنود آه سحرم بازآيد

kalantar48 06-24-2008 10:37 AM


در این بساط ، من آن آدم سیه‌کارم
که فکر دانه برآورد از بهشت مرا


k@vir 06-24-2008 02:02 PM

آشنائي كهنه چون گرديد، بي لذت بُوَد

كوزه‌ي نو، يك دو روزي سرد سازد آب را

NeGin 06-24-2008 02:43 PM

آسمان بار امانت نتوانست کشید
قرعه کار به نام من دیوانه زدند

haj_amir 06-25-2008 03:37 AM

دلت به وصل گل اي بلبل صبا خوش باد
که در چمن همه گلبانگ عاشقانه توست

k@vir 06-25-2008 01:29 PM

تو را برای وفا دوست می دارم
وگرنه دلبر پیمان شکن فراوان است

haj_amir 06-25-2008 09:36 PM

تو را که هر چه مراد است در جهان داري
چه غم ز حال ضعيفان ناتوان داري

k@vir 06-25-2008 11:11 PM

یار مرا غار مرا عشق جگر خوار مرا
یار تویی غار تویی خواجه نگهدار مرا

haj_amir 06-26-2008 03:14 AM

اي پري غم نيست گر مثل منت ديوانه ايست
هر گلي را بلبلي هر شمع را پروانه ايست

kalantar48 06-26-2008 05:52 AM


تا فضل و عقل بينی بی‌معرفت نشينی
يک نکته‌ات بگويم خود را مبين که رستی

در آستان جانان از آسمان مينديش
کز اوج سربلندی افتی به خاک پستی


haj_amir 06-26-2008 06:47 PM

يا رب اين شمع دل افروز ز کاشانه کيست
جان ما سوخت بپرسيد که جانانه کيست

k@vir 06-26-2008 09:05 PM

تا زهره و مه در آسمان گشت پديد
بهتر ز مي ناب كسي هيچ نديد
من در عجبم ز ميفروشان كايشان
به زانكه فروشند چه خواهند خريد

haj_amir 06-27-2008 03:45 AM

دهر معلول از علاجش خسته‌ي عيسي طبيب
خلق عالم در پناهش گله موسي شبان

kalantar48 06-27-2008 11:11 AM


نیست غیر از گوشه‌ء دل در جهان آب و گل
گوشه‌ء امنی که یک ساعت بیاساید کسی


Hamed 06-27-2008 09:53 PM

يار مردان خدا باش که در کشتي نوح
هست خاکي که به آبي نخرد طوفان را

k@vir 06-27-2008 11:48 PM

از همه سوي جهان جلوه‌ي او مي‌بينم
جلوه‌ي اوست جهان کز همه سو مي‌بينم

haj_amir 06-28-2008 03:37 AM

مژدگاني بده اي خلوتي نافه گشاي
که ز صحراي ختن آهوي مشکين آمد

kalantar48 06-28-2008 05:17 AM

دربهاران ، پوست بر تن ، پرده‌ء بیگانگی است
یا بسوازن ، یا به می ده ، جبه و دستار را
از همان راهی که آمد گل ، مسافر می‌شود
باغبان بیهوده می‌بندد در گلزار را ...


k@vir 06-28-2008 11:38 PM

از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
زنهار از این بیابان وین راه بی​نهایت
ای آفتاب خوبان می​جوشد اندرونم
یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت

دانه کولانه 06-29-2008 01:40 AM

تو مگر بر لب آبی به هوس بنشینی
ور نه هر فتنه که بینی همه از خود بینی

haj_amir 06-29-2008 02:40 AM

ياد باد آن که ز ما وقت سفر ياد نکرد
به وداعي دل غمديده ما شاد نکرد

kalantar48 06-29-2008 07:28 AM


دیدم اهریمن شب در شب کشتن خویش
آنقدر می زده بود تا اهورا شده بود
رفته بودم به برش پیرهن پاره کنم
یوسف از فرط جنون چون زلیخا شده بود


k@vir 06-29-2008 03:03 PM

دل به کنج قفس از حسرت پروازم سوخت
گو هم‌آواز چمن کم دهد آواز به من
شهريارا به غزل عشق نگنجد بگذار
شرح اين قصه‌ي جانسوز دهد ساز به من


اکنون ساعت 02:32 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)