![]() |
کار جنون ما به تماشا کشیده است
یعنی تو هم بیا که تماشای ما کنی |
دلم نشسته به خون است از کلامی تلخ
چه چاره غیر جنون است؟ چند جامی تلخ |
چو عاشق می شدم گفتم که بردم گوهر مقصود
ندانستم که این دریا چه موج خون فشان دارد |
گر به نزهتگه ارواح برد بوی تو باد
عقل و جان گوهر هستی به نثار افشانند |
جان ز تو جوش می کند دل ز تو نوش میکند
عقل خروش می کند بی تو بسر نمی شود |
دل چو ز درد درد تو مست و خراب میشود
عمر وداع می کند عقل خروش می زند. |
ای غایب چشم و حاضر دل چونی؟
وی شاخ گل شکفته در گل چونی؟ یک بار نگویی به رفیقان وداع کاخر تو در آن اول منزل چونی؟ |
گل شکفته خداحافظ اگرچه لحظه دیدارت
شروع وسوسه ای در من به نام دیدن و چیدن بود |
هش دار که گر وسوسه عقل کنی گوش
آدم صفت از روضه رضوان به درآیی |
عقل گوید شش جهت حد است و بیرون راه نیست
عشق گوید راه هست و من رفته ام بارها |
اکنون ساعت 11:51 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)