پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   متن ترانه های لحظات دلتنگی ما (http://p30city.net/showthread.php?t=1173)

sheida.m 10-29-2009 04:40 PM

تو امتداد سرنوشت
کی بود که از تو می نوشت
زندگی من و تو رو
با غم و غصه می سرشت
با این همه گناه و درد
کی میره آخرش بهشت
ببین ببین که دست من
هرجا رسید از تو نوشت
میون جاده ها هنوز
گرد مسافرا به جاست
تو شهر تو غریبه ام
غریبه ای که بی صداست
نفس می خوام نفس می خوام
تورو یه هم نفس می خوام
تو شب انتظار تو
برای دل قفس می خوام

sheida.m 10-30-2009 12:56 AM

دوباره من و آسمان و خیال تو
و حرفهای نا گفته
وقتی باشی یا نباشی و از دلم دور باشی
همان بهتر که حرفهایم مجال تولد نیابند
همان بهتر که سکوت بین ما بهانه ای باشد برای نرسیدن
نبودنت عاشقانه تر است !
نبودنت عاشقانه تر است !

dear59 10-30-2009 01:03 PM

قلبمو تقدیم کردم ....نفهمید... بی ریاترینم
اشک ریختم ....نفهمید....پر احساس ترینم
از خوشبختی گفتم...نفهمید..... ساده ترینم

behnam5555 11-04-2009 07:33 PM

بارگه‌ی خه‌م...
 
بارگه‌ی خه‌م



بارگه‌ی خه‌م


رحلُ الهَمّ


کوله بار غم


شعر از: احمد محمد


ترانه از : ناصر رزازی



بارگه‌ی خه‌مم هه‌ڵگرت و هاتمه‌وه‌ بۆ شاره‌که‌م

حملتُ رحلَ همّی و رجعتُ إلی بلادی

کوله بار غمم را برداشته و سوی دیار خود آمدم

هاتم به‌ره‌و دییاری شه‌نگی که‌س و کاره‌که‌م

جئتُ إلی بلادِ آبائی الخَضِرة

دیار سرسبز و خرم پدرانم

بۆ باوه‌شی به‌ سۆزی دایکه‌ دڵ سووتاوه‌که‌م

إلی حضنِ ملیئٍ بالإحساسِ حضنِ أمی اللی جریح الفؤاد

سوی آغوش گرم و پرسوز مادر داغدیده­ام

تاکوو بزانێ چه‌نده‌ به‌ سۆیه‌ ئازاره‌که‌م

کی تعرفَ ما أحرقَ آلامی للفؤادِ

تا مادر بداند چقدر درد من کشنده است

هاتووم وه‌کوو شه‌ماڵێک چڵ و گه‌ڵا بدوێنم

جئت کریحِ الشَّمال لِکی أتحدثَ النباتَ و الورقَ

آمده­ام تا چون باد شمالی با گل و گیاه سخن بگویم

پاییزی غه‌رێبی دڵ به‌ جارێک هه‌ڵوارێنم

و أتخلصُ من خریفِ القلب بالمَرّة

و یکباره برگ­های زرد پاییز غربت دل را فروریزم

که‌ من نمه‌ی باران بم، ئێوه‌ش ئاوێنه‌ی باخمن

إن کنتُ وابلا فأنتم مرآة حدیقتی

اگر من نم نم باران باشم شماهم آینۀ باغچۀ من هستید

هه‌رچه‌نده‌ لێتان دوور بم هه‌نسک و ئاهی ناخمن

ومهما أکونُ بعیداً منکم فأنتم نشیجی و آهی

اگرچه از شما دورهم باشم ولی بازم هق­هق و آه درون من هستید

دڵم پرسه‌ خانه‌یه‌ سه‌رم به‌فری زستانه‌

قلبی مخبأ الهموم و رأسی کثلج الشتاء بسبب الآلام

قلبم آرمگه غمهاست وسرم چون برف از درد سپید گشته

هه‌میشه‌ خه‌م له‌ چاوما باڵاترین میوانه

دوماً الهمُّ هوَ الضیفُ الافضلُ فی عینیَّ

غم همیشه والاترین مهمان چشامه

وه‌ک باڵنده‌ی لانه‌واز ته‌ره‌و بێ ناونیشانم

کالطیر المطرود من عشّه أنا تارک عشی مجهولاً

مثل پرندۀ رانده شده از لانه، من نیز از کاشان خویش بی نام ونشان رانده شده­ام

چه‌ن شیرینه‌ که‌ ده‌ڵێم من خه‌ڵکی کوردستانم

کم أحلَی إذ أقولُ أنا کُردستانی

چقدر شیرین است آنگاه که می گویم من اهل کردستانم

{پپوله}{پپوله}

دانه کولانه 11-04-2009 11:22 PM

مرسی بهنام


بۆ باوه‌شی به‌ سۆزی دایکه‌ دڵ سووتاوه‌که‌م
بو باوشی بسوزی دایکه دل سوتاوکم... (تا بچه ها راحت تر بتونن بخوننش)
همیشه از این یه مصرعش خیلی خوشم میومده...



SonBol 11-07-2009 10:21 AM

هرچی آرزوی خوب مال تو

هر چی که خاطره داریم مال من

اون روزای عاشقونه مال تو

این شبای بیقراری مال من

منمو حسرت بی تو ما شدن

تویی و بدون من رها شدن

آخرغربت دنیاست مگه نه؟

اول دوراهی آشنا شدن

تو نگاه آخر تو...!!!

آسمون خونه نشین بود

می تو نستم با تو باشم دل تو شکسته بودن

مثل سایه مثل رویا همه ی قصه همین بود

اما بیدارم و بی تو...

مثل تو تنهای تنها!!!

SonBol 11-07-2009 10:42 AM

یه تنها، یه عاشق،
یه فانوس شکسته،

یه مرداب تو پاییز،

یه صحرا خاک خسته،

نمی خوام بمونم باورم دنیا سیاه،

هنوزم غریبه غرورم بی پناه،

شب عشق، شب درد،

شب تنهایی مرد،شب بغص،

شب کوچ، شب ثوربی،

شب سرد، شب خاموش بی روزنه،

شب مرگ هم آوایی،

شب سنگی، شب آواز تنهایی،

شبی که لحظه های بی تو بودن نفس گیره،

سیاهی بی عبوره،

سکوتم آخرین فریاد عشق خیالت آخرین سنگ صبوره،

هنوزم بغض بارونی چشمات می تونه واسه دل تنگیم بباره.

Hiwa 11-07-2009 12:05 PM

من هنوز تو گفتن دوستت دارم وا موندم
همه گفتن همه رفتن،

اما من با یه دنیا آرزو جا موندم
چه روزایی که غروب شد،

اما باز من در آرزوی فردا موندم

"هايده"

ساقي 11-11-2009 08:21 PM

آه ساقي..
تو را من ديوانه ميدانم
سرگشته و حيران،
سراپا غرق درد،
افسرده مي بينم..
دلت را سرد،
زبانت را بسته ميبينم
بگو از درد و غمهايت
بگو از درد و دلهايت..
ولي نه !
صبر کن !!
کدامين دوست را تو
محرم خلوتگاه خود داني!!
حريم آن دل ديوانه پنداري!!
آه ساقي ..
تورا من آشفته ميبينم
سراپا غرق درد ،
تنها در اين ويرانه ميبينم...
بيا ساقي...
تو هم مانند من
پريشان خاطر و خسته
پي آن کنج خلوت
در پس ، پستوي پر آشوب دل
راه گم کرده ميگردي ..
بيا ساقي
بيا بنشين بپهلويم
تورا من تنهاترين آشنا
با دل گمگشته ميبينم
بيا ساقي
بيا بنشين
بيا...


..
{پپوله}
..

دانه کولانه 11-11-2009 09:20 PM

ساقی شعر از خودت که نبود ؟
نبینیم ساقیم اره ..
ساقی ساقی ای ساقی بده می دریا دریا ...
دوباره امشب مستم کن که بشم دور از دنیا ..
.
حالا ساقی هم بخواد دست از ساقیگری برداره که واویلا اون بیچاره های میخونه چیکار کنن ؟


اکنون ساعت 11:39 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)