![]() |
سه دختر بر او نشسته چو عاج
هاده به سربر ز پيروزه تاج به رخ چون بهار و به بالا بلند به ابرو کمان و به گيسو کمند |
دوات و قلم خواست وچيني حرير
بفرمود تا پيش او شد دبير |
همان نيز دختر کزان مادرست
که پاکست وپيوستهي قيصرست |
تو چيزي که گفتي درنگي مساز
که بودن درين شارستان شد دراز |
چو بشنيد قيصر گرفت آفرين
بدان نامداران با راي و دين |
کيومرث شد بر جهان کدخداي
نخستين به کوه اندرون ساخت جاي |
به رشک اندر آهرمن بدسگال
همي راي زد تا بباليد بال |
دوتا ميشدندي بر تخت او از آن بر شده فره و بخت او |
چو يک بهره از تيره شب در گذشت
شباهنگ بر چرخ گردان بگشت سخن گفتن آمد نهفته به راز در خوابگه نرم کردند باز |
چنين داد پاسخ که تهمينهام
تو گويي که از غم به دو نيمهام |
اکنون ساعت 05:49 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)