![]() |
قصهي عشق من و تو قصهي عشق من و تو قصهي ماه و پلنگه بذا قصهمو بخونم آخر قصه قشنگه ماهبانو، بين ابرا، رو حرير شب نشسته اما اين پلنگ عاشق بدجوري دلش شكسته روي قله، زير مهتاب، چشم به آسمون ميدوزه ماه براش يه شبچراغه كه تو آسمون ميسوزه ماه بانو، بين ابرا، عشوه ميريزه، ميخنده اما آسمون بيرحم راه عاشق رو ميبنده بين اين پلنگ و اون ماه فاصله يه آسمونه اما اين پلنگ عاشق، نميدونه، نميدونه عاقبت پلنگ عاشق ميپّره ماهو بگيره از بالاي كوه ميافته دست خالي و ميميره توي دره استخوناي پلنگاي شهيده هر كدوم يه شب مهتاب سمت آسمون پريده ماهبانو تو دل شب مث يه گولّه آتيشه با خودش ميگه خدايا تو بگو آخه چي ميشه منو يه پلنگ عاشق دستاي همو بگيريم رو حرير شب بخوابيم صُب كه شد با هم بميريم |
زندگی کن و لبخند بزن به خاطر آنهایی که با لبخندت زندگی میکنن،از نفست آرامش میگیرن و به امیدت زنده ن ...
|
سلام بر دل هایی که در کلاس انتظار غیبت نکردند . . . ! |
در این دنیا که حتی ابر نمیگرید به حال ما / همه از من گریزانند ، تو هم بگذر از این تنها |
جا برای گنجشک زیاد است ولی / به درختان خیابان تو عادت دارم . . . |
در این زمانه که شرط حیات نیرنگ است / دلم برای رفیقان بی ریا تنگ است . . .
|
دلم ز نازکی خود شکست در غم عشق / وگرنه از تو نیاید که دل شکن باشی . . .
|
باز امشب غزلی کنج دلم زندانی است |
زندگی غمکده ای بیش نبود / بهر ما جز غم و تشویش نبودبه کدام خاطره اش خوش باشم / که کدام خاطره اش نیش نبود . . .. |
روزگاری جاده ای بودم غرق تردد ، جاده ای که از رفت و آمد لحظه ای خالی نمیشد من که بسیار غریبان را به آبادی رساندم ، عاقبت خود ماندم و ویرانه و تنهائی خود . . . |
اکنون ساعت 12:52 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)