پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   مشاعره سنتی (http://p30city.net/showthread.php?t=807)

Omid7 04-15-2010 04:57 PM

در بهار از من مرنج اي باغبان گاهي اگر
ياد از بي برگي فصل خزان آرم ترا

sheida.m 04-15-2010 05:05 PM

از پی آن گل نورسته دل ما یا رب
خود کجا شد که ندیدیم درین چندگهش
{پپوله}

Omid7 04-15-2010 05:12 PM

شور شراب عشق تو آن نفسم رود ز سر
کاین سر پرهوس شود خاک در سرای تو

فرانک 04-15-2010 08:12 PM

وگر رسم فنا خواهی که از عالم براندازی
برافشان تا فرو ریزد هزاران جان ز هر مویت

Omid7 04-15-2010 08:32 PM

تو نیم دیگر من بودی و ندانستی
چه داغها که به این نیم دیگرت دادند

Setare 04-15-2010 09:17 PM

دوستت دارم و دانم که تویی دشمن جانم
ازچه با دشمن جانم شده ام دوست ندانم!

Omid7 04-15-2010 10:26 PM

ما را به دعا كاش فراموش نسازند
رندان سحرخيز كه صاحب نظرانند

ساقي 04-15-2010 10:29 PM

دیری است تا سودای تو، بگرفت هفت اندام دل
تا جان به عشقت بنده شد، زین بندگی تابنده شد



...

Omid7 04-15-2010 10:33 PM

دلم تا عشقباز آمد در او جز غم نمي بينم
دلي بي غم كجا جويم كه در عالم نمي بينم

ساقي 04-15-2010 10:40 PM

من هم‌نفس شمعم زیرا که لب و چشمم
بر فرقت جان گرید بر گریه‌ی تن خندد

دانه کولانه 04-15-2010 10:45 PM

در غم تو از بس که زار و نزارم
با هلال و یک مو تفاوت ندارم

Omid7 04-15-2010 10:46 PM

ملامتگوی بیحاصل نداند درد سعدی را
مگر وقتی که در کویی به رویی مبتلا ماند

دانه کولانه 04-15-2010 10:49 PM

دلا بسوز که سوز تو کارها بکند
نياز نيم شبی دفع صد بلا بکند
عتاب يار پری چهره عاشقانه بکش
که يک کرشمه تلافی صد جفا بکند
ز ملک تا ملکوتش حجاب بردارند
هر آن که خدمت جام جهان نما بکند
طبيب عشق مسيحادم است و مشفق ليک
چو درد در تو نبيند که را دوا بکند
تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار
که رحم اگر نکند مدعی خدا بکند
ز بخت خفته ملولم بود که بيداری
به وقت فاتحه صبح يک دعا بکند
بسوخت حافظ و بويی به زلف يار نبرد
مگر دلالت اين دولتش صبا بکند

ساقي 04-15-2010 10:49 PM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط دانه کولانه (پست 145009)
در غم تو از بس که زار و نزارم
با هلال و یک مو تفاوت ندارم



ماه نو چو بر چشم مردم نیاید
هر کسش به انگشت خود می نماید

Omid7 04-15-2010 10:51 PM

دل من ز تابناکی به شراب ناب ماند
نکند سیاهکاری که به آفتاب ماند
نه ز پای می نشیند نه قرار می پذیرد
دل آتشین من بین که به موج آب ماند

ساقي 04-15-2010 10:59 PM

دانی که چه خواهم من دلسوخته از تو
خواهم که نخواهم، دگرم هیچ نظر نیست
عطار چنان غرق غمت شد که دلش را
یک دم دل دل نیست زمانی سر سر نیست

Omid7 04-15-2010 11:22 PM

تا عهد تو بربستم عهد همه بشكستم
بعد از تو روا باشد نقض همه پيمانها

رزیتا 04-15-2010 11:38 PM

اینش سزا نبود دل حق گذار من
کز غمگسار خود سخن ناسزا شنید

SHeRvin 04-16-2010 11:56 AM

دوستی نیست متـاعی که فراموش شود

آشنایی نه چراغی است که خاموش شود

ساقي 04-16-2010 02:08 PM

دلم رمیده شد و غافلم من درویش
که آن شکاری سرگشته را چه آمد پیش
چو بید بر سر ایمان خویش می‌لرزم
که دل به دست کمان‌ابرویی است کافرکیش

salem 04-16-2010 03:14 PM

شهر ياران بود و خاك مهربانان اين ديار
مهرباني كي سر امد شهرياران را جه شد

SHeRvin 04-16-2010 06:55 PM

دیـر اسـت کــه دلـدار پیـامی نفـرستاد
ننــوشـت سـلامی و کـلامـی نفـرسـتاد

ساقي 04-16-2010 06:59 PM

در قعر جان مستم دردی پدید آمد
کان درد بندیان را دایم کلید آمد
چندان درین بیابان رفتم که گم شدستم
هرگز کسی ندیدم کانجا پدید آمد

SHeRvin 04-16-2010 07:01 PM

درخت دوستی بنشان که کام دل ببار آرد
نهال دشمنی برکن که رنج بی شمار آرد

ساقي 04-16-2010 07:04 PM

دلی کز عشق عین درد گردد
ز دردش در جهان مرهم نماند
اگر یگ ذره از اندوه نایافت
به عالم برنهی عالم نماند

SHeRvin 04-16-2010 07:09 PM

دلم جز مهر مه رویان طریقی بر نمیگیرد
ز هر در میدهـم پندش ولیکن در نمیگیرد

ساقي 04-16-2010 07:13 PM

دلی کز عشق جانان دردمند است
همو داند که قدر عشق چند است
دلا گر عاشقی از عشق بگذر
که تا مشغول عشقی عشق بند است

SHeRvin 04-16-2010 07:24 PM

تا کي غم آن خورم که دارم يا نه
وين عمر به خوشدلي گذارم يا نه
پرکن قدح باده که معلومم نيست
کاين دم که فرو برم برآرم يا نه

خیام

آیلین 04-16-2010 07:29 PM

آیلین
 
خداوندا تو می دانی !
که انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است چه رنجی می کشد آنکس که انسان است واز احساس سر شار است!{داش مشتی}


{قیژه}




اينجا جاي مشاعره است خانم آيلين

salem 04-16-2010 07:29 PM

تا دل به مهرت داده ام
در بند تو افتاده ا م
جون در نماز استاده ام
كويي به محراب اندري

آیلین 04-16-2010 07:34 PM

آیلین
 
:cool:دوست داشتن تنها چیزیه که نو بتی نیست پس خارج از نوبت دوست دارم!


اينجا جاي مشاعره است خانم آيلين

SHeRvin 04-16-2010 07:41 PM

عنوان تاپیک: مشاعره سنتی

یـاد یـاران قدیـمم نرود از دل تنـگ


چون هوای چمن از یاد اسیران قفس

ساقي 04-16-2010 07:52 PM

سود ممکن نیست در بازار عشق
پس اساسی بر زیان خواهم نهاد
گر قدم از خویش برخواهم گرفت
از زمین بر آسمان خواهم نهاد
مرغ عرشم سیر گشتم از قفس
روی سوی آشیان خواهم نهاد


SHeRvin 04-16-2010 07:58 PM

دوست میدارم من این نالیدن جانسوز را
تا به هـر نـحـوی که باشد بگـذرانم روز را

ساقي 04-16-2010 08:05 PM

اکنون که گل سعادتت پربار است
دست تو ز جام می چرا بيکار است
می‌خور که زمانه دشمنی غدار است
دريافتن روز چنين دشوار است


SHeRvin 04-16-2010 08:11 PM

تا تواني رفع غم از خاطري غمناک کن

در جهان گرياندن آسان است اشکي پاک کن

مجتب 04-16-2010 08:34 PM

نه عمر خضر بماند نه ملک اسکندر

نزاع بر سر دنیی دون مکن درویش

SHeRvin 04-16-2010 08:46 PM

شـب را سحــر کــردم و چشـمم نـخـوابیـد

افـسـوس کـه مــاهـم شـد و آن مهــر نیـامـد

Omid7 04-16-2010 09:32 PM

دلم بردی و جان بر کار داری
تو خود جای دگر بازار داری
نباشد عاشقت هرگز چو من کس
اگر چه عاشق بسیار داری

رزیتا 04-16-2010 09:52 PM

یک حرف صوفیانه بگویم اجازت است
ای نور دیده صلح به از جنگ و داوری


اکنون ساعت 08:22 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)