![]() |
آشنایی نه غریب است که دلسوز من است
چون من از خویش برفتم دل بیگانه بسوخت |
تا عهد تو بربستم عهد همه بشکستم
بعد از تو روا باشد نقض همه پیمان ها |
امشب صدای تیشه از بیستون نیامد
شاید به خواب شیرین،فرهاد رفته باشد |
دل به دستم بود و میگشتم بگرد کوی دوست
بـیـــخبـر بـودم نمیــدانـم کـجـــا افـتــاده است |
تازيان را غم احوال گران باران نيست |
مستي بهانه كردم و چندان گريستم
تا كس نداندم كه گـــرفتــار كيــستم |
ميان عاشق و معشوق فرق بسيار است
چو يار ناز نمايد شما نياز کنيد |
دل به دلداران سپردن کارهر دلدار نيست
من به تو جان مي سپارم دل که قابل دار نيست! |
ترسم کز این چمن نبری آستین گل
کز گلشنش تحمل خاری نمیکنی |
یاری انــدر کس نمیـبـیـنـم یاران را چــه شد
دوستی کی اخر امد دوستداران را چه شد |
دلي دارم خريدار محبت |
تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف
مگر اسباب بزرگی همه آماده شود |
ترسم که شبی از غم جانکاه بمیرم
با آتش دل سوزم و با آه بمیرم در لحظه آخر که اجل خواست بمیرم ای کاش تورا دیده و آنگاه بمیرم |
حالا چیکار کنیم؟؟؟
د یا م؟؟؟ |
ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی
نروم جز به همان ره که توام راهنمایی |
يار مرا ، غار مرا ، عشق چگر خوار مرا
يار تويي ، غار تويي ، خواجه نگهدار مرا |
آی بیرنگ تر از آینه یک لحظه بایست |
ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وین راز سر به مهر به عالم ثمر شود |
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند |
در ازل ز پرتو حسنت ز تجلی دم زد
عشق آمد و آتش به همه عالم زد |
در رگت پنهان و پیدایت منم
گفت ای دیوانه لیلایت منم |
مرا عهدیسیت باجانان که تا جان در بدن دارم
هواداران کویش را چون جان خویشتن دارم |
من از بیگانگان دیگر ننالم که با من هرچه کرد آن آشنا کرد |
دست مرا بگیر و ببر شهر دیگری
مانند ماهیان که پی نهر دیگری… شیرین نکرد کام تو را این دیار اگر در جام من نریخت مگر زهر دیگری |
یک چشم من اندر غم دلدار گریست
چشم دگرم حسود بود و نگریست چون روز وصال شد او را بستم گفتم نگریستی نباید نگریست |
تاب بنفشه میدرد طره ی مشکسای تو
پرده ی غنچه میدرد خنده ی دلگشای تو |
واي چه خسته مي كند تنگي اين قفس مرا
پير شدم نكرد از اين رنج و شكنجه بس مرا |
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند بخارا را |
ای شاهد افلاکی در مستی و در پاکی
من چشم ترا مانم تو اشک مرا مانی |
یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتیم
در میان لاله و گل آشیانی داشتیم |
میانت را و مویت را اگر صد ره بپیمایی
میانت کمتر از مویی و مویت تا میان باشد |
مکن کاری که بر پا سنگت آیو
جهان با این فراخی تنگت آیو |
وصال او ز عمر جاودان به
خداوندا مرا آن ده که آن به |
همی رویم به شیراز با عنایت بخت
زهی رفیق که بختم به همرهی آورد |
دلم تا عشقباز آمد در او جز غم نمیبینم
دلی بی غم کجا جویم که در عالم نمیبینم |
مگرم چشم سیاه تو بیاموزد کار
ور نه مستوری و مستی همه کس نتوانند |
دل و دین و عقل و هوشم همه را به باد دادی
ز کدام باده ساقی به من خراب دادی |
یا رب مباد کز پا جانان من بیفتد
درد و بلای او کاش بر جان من بیفتد من چون ز پا بیفتم درمان درد من اوست درد آن بود که از پا درمان من بیفتد |
دل داده ام به یاری، شوخی کشی، نگاری
مجموعتن السجایا،محمومدتن الخصایا |
از جان طمع بریدن آسان بود و لکن
از دوستان جانی مشکل توان بریدن |
اکنون ساعت 10:48 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)