![]() |
هان ای شب شوم وحشت انگیز تا چند زنی به جانم آتش یا چشم مرا ز جای برکن یا پرده ز روی خود فرو کش |
بجوشید بجوشید که ما بحر شعاریم بجز عشق بجز عشق دگر کار نداریم دراین خاک دراین خاک دراین مزرعه پاک بجز مهر و بجزعشق دگر تخم نکاریم چو پستیم وچو مستیم ازان شاه که هستیم بیایید بیایید که تا دست براریم مپرسید مپرسید ز احوال حقیقت که ما باده پرستی نه پیمانه شماریم شما مست نگشتید و از آن باده نخوردید چه دانید چه دانید که ما در چه شکاریم گر پاسبان گوید که هی بر وی بریزم جام می دربان اگر دستم کشد من دست دربان بشکنم چرخ ار نگردد گرد دل از بیخ و اصلش بر کنم گردون اگر دونی کند گردون گردان بشکنم |
بی تو هرگز با تو عمرا !! :p:p |
من ترک عشق شاهد و ساغر نمیکنم صد بار توبه کردم و ديگر نمیکنم باغ بهشت و سايه طوبی و قصر و حور با خاک کوی دوست برابر نمیکنم تلقين و درس اهل نظر يک اشارت است گفتم کنايتی و مکرر نمیکنم هرگز نمیشود ز سر خود خبر مرا تا در ميان ميکده سر بر نمیکنم ناصح به طعن گفت که رو ترک عشق کن محتاج جنگ نيست برادر نمیکنم اين تقواام تمام که با شاهدان شهر ناز و کرشمه بر سر منبر نمیکنم حافظ جناب پير مغان جای دولت است من ترک خاک بوسی اين در نمیکنم |
گویند کسان بهشت با حور خوش است من میگویم که آب انگور خوش است این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار کآواز دهل شنیدن از دور خوش است {داش مشتی};) |
چی بگم از کجا بگم
دردمو با کیا بگم بهتره که دم نزنم حرفی از عشقم نزنم از عشقی که گم شد و رفت عاشق مردم شد و رفت عشقی که بی فروغ نبود برای من دروغ نبـــــــود... بغضِ نشسته تو گلوم وقتی نشستی رو به روم من از خودم چرا بگم می خوام از اون چشا بگم خیره تو چشم مست تو دست می دم به دست تو دل از زمونه می کَنم حرف دلم رو می زنم چه حالتی داره چشات نرگش بیماره چشات چشم تو خوابم می کنه مست و خرابم می کنه وقتی نشستی رو به من از عاشقی بگو به من بذار چشات دل ببره این جوری باشه بهتره چشات اگه پس نزنن چشمای سرسپرده مو میشه فراموش کنم خاطره های مرده مو چی بگم از کجا بگم دردمو با کیا بگم بهتره که دم نزنم حرفی از عشقم نزنم از عشقی که گم شد و رفت عاشق مردم شد و رفت عشقی که بی فروغ نبود برای من دروغ نبـــــــود... بغضِ نشسته تو گلوم وقتی نشستی رو به روم من از خودم چرا بگم می خوام از اون چشا بگم خیره تو چشم مست تو دست می دم به دست تو دل از زمونه می کَنم حرف دلم رو می زنم چه حالتی داره چشات نرگش بیماره چشات چشم تو خوابم می کنه مست و خرابم می کنه |
پریشان سایه ای آشفته آهم ز مغزم می تراود گیج و گمراه چو روح خواب گردی مات و مدهوش که بی سامان به ره افتد شبانگاه درون سینه ام دردیست خونبار که همچو گریه می گیرد گلویم غمی آشفته دردی گریه آلود نمیدانم چه میخواهم بگویم نمیدانم چه میخواهم بگویم |
كاش مي دانستم چيست: آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاريست...
|
در دا وحسرتا که عنانم ز دست رفت
دستم نمی رسد که بگیرم عنان دوست |
هر روز دلم به زیر باری دگر است
در دیدهی من ز هجر خاری دگر است من جهد همیکنم قضا میگوید بیرون ز کفایت تو کاری دگراست |
اکنون ساعت 02:15 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)