![]() |
به محمود گفت اين حکايت کسي
بپيچيد از انديشه بر خود بسي |
نخست موعظه پير صحبت اين حرف است |
بود مردمي کيش و آيين ما نگيرد خرد ُخرده بر دين ما بياريم باز آب رفته بجوي مگر زان بيابيم باز آبروي فردوسي |
تهمتِ ديوانگي بيخود به مجنون بستهاند جز نشان پاي ما، در كوچهي زنجير نيست |
همه خفتند به غیر از من و پروانه و شمع قصه ی ما دو سه دیوانه دراز است هنوز |
من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید |
دلا بی من چه می کردی تو در کوی حبیب من الهی خون شوی ای دل، تو هم گشتی رقیب من |
توبه کردم که نبوسم لب ساقی و کنون میگزم لب که چرا گوش به نادان کردم |
سر آنگه به بالين نهد هوشمند که خوابش به قهر آورد در کمند |
ياری اندر کس نمیبينيم ياران را چه شد دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد |
ساقيا برخيز و درده جام را
خاک بر سر کن غم ايام را |
در گوشـــه ی کاشـــانه بســـی سوختـــم اما آن شمــع نبــــودم که به کاشـــــــانه بمیرم ... |
روزگاریست که سودای بتان دین من است غم این کار نشاط دل غمگین من است |
شهـریاری که ندادند شب مردمانش چگونه به صبح میرسد=== گورگـن گمنـامیـست که دل به دفن دانـایی بستـه است
مردمـان من امـانـت آسـماننـد بر ایـن خـاک تلـخ=== مردمـان من خان و مان من اند. کوروش بزرگ |
گر سیر نشد تو را دل از ما یک لحظه مباش غافل از ما |
چنین که برده شراب لبت ز دست مرا مگر به دامن محشر برند مست مرا :) بسطامي |
مرا بیزار کرد از اهل دولت، دیدن دربان به یک دیدن، ز صد نادیدنی آزاد گردیدم صائب تبریزی |
گر دل دهم و از سر جان برخیزم جان بازم و از هر دو جهان برخیزم مولانا |
اوّل قرارنبود که بسوزند عاشقان آتش به جان شمع فند که این بنا نهاد |
فتوی پیر مغان دارم و قولیست قدیم
فتوی پیر مغان دارم و قولیست قدیم که حرام است می آن جا که نه یار است ندیم چاک خواهم زدن این دلق ریایی چه کنم روح را صحبت ناجنس عذابیست الیم حافظ |
لاله بوی می نوشین بشنید از دم صبح داغ دل بود به امید دوا باز آمد حافظ |
اگه زندگیم در یه کاسه آب خلاصه می شد آن را بدرقه راهت میکردم |
جانا، ز عشق رویت جانم رسید بر لب تا کی ز آرزویت بیچاره زار باشد؟ عراقی |
تیری که زدی بر دلم از غمزه خطا رفت تا باز چه اندیشه کند رأی صوابت |
چشمه چشم مرا ای گل خندان دریاب که به امید تو خوش آب روانی دارد ... در ره عشق نشد کس به یقین محرم راز هر کسی بر حسب فکر گمانی دارد ... با خرابات نشینان ز کرامات ملاف هر سخن وقتی و هر نکته مکانی دارد حافظ |
رواق منزل چشم من آشيانه توست
كرم نما و فرود آ كه خانه خانه توست |
خنک آن قماربازی که بباخت هرچه بودش بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر ... |
بسى روز از غمت شب شد بسى شب روز من بى تو بسر بردم غمین ز آن روزها ناشاد از این شب ها ... چنین كز دوریت هر شب در آب و آتشم دانم كه خاك هستیم آخر رود بر باد از این شب ها مشتاق اصفهانی |
ای که انشاءِ عطارد صفت شوکت توست عقل کل چاکر طغراکش دیوان تو باد |
در پاي كتابت همگان نام نوشتند من گمشده ي عشق توام نام ندارم |
رسم زلف تو مگر زخمه تن کرده فلک که دل اينگونه پريشان بجهان آمده است |
دل گفت فروکش کنم این شهر به بویش
بیچاره ندانست که یارش سفری بود |
نه دل دامن دلستان ميکشد
که مهرش گريبان جان ميکشد |
جان خوش است اما نمی خواهم که جان گویم تو را خواهم از جان خوشتری یابم که آن گویم تو را ... |
گر جان رود برون نرود مهرت از دلم
از جان خویش دوستر ای دوست دارمت |
تا تو نگاه می کنی کار من آه کردن است ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است |
گرت كسي بپرســــــتد ملامتــش نكنم من تو هم در آينه بنگر كه خويشتن بپرستي سعدي |
دل بهاری ات به سبزه گره بزن ای یار:53:
|
جهانیان همه گر تشنگان خون من اند چه باک زان همه دشمن چو دوستدار تویی سیمین بهبهانی |
قسم بر عاشقان پاک با ایمان قسم بر اسبهای خسته در میدان تو را در بهترین اوقات آوردم قسم بر عصر روشن، تکیه کن بر من قسم بر روز، هنگامی که عالم را بگیرد نور قسم بر اختران روشن اما دور رهایت من نخواهم کرد برای درک آغوشم، شروع کن، یک قدم با تو تمام گامهای مانده اش با من |
اکنون ساعت 03:56 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)