![]() |
دانم سر آرد غصه را رنگین بر آرد قصه را این آه خون افشان که من هر صبح و شامی می زنم |
مي سوزم از فراقت روي از جفا بگردان
هجران بلاي ما شد يا رب بلا بگردان |
ندانم از چه سبب رنگ آشنایی نیست
سهی قدان سیه چشم ماه سیما را |
اگر بر جاي من غيري گزيند دوست حاكم اوست
حرامم باد اگر من جان به جاي دوست بگزينم |
ما در این پرتگه چه میکردیم
مرکب آز گر عنانی داشت |
تویی كه بر سر خوبان كشوری چون تاج سزد اگر همه دلبران دهندت باج |
جان بی جمال جانان میل جهان ندارد
هرکس که این ندارد گویی کان ندارد |
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به میخانه زدند |
دامن مفشان از من خاکی که پس از من
زین در نتواند که برد باد غبارم |
من اسیرم در کف مهر و وفای خویشتن
ورنه او سنگین دل نامهربانی بیش نیست |
نقل قول:
هر کس که این ندارد حقا که آن ندارد تا کی به تمنای وصال تو یگانه اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه |
هر که ما را یاد کرد ایزد مر او را یار باد
هر که ما را خوار کرد از عمر برخوردار باد هر که اندر راه ما خواری فکند از دشمنی هر گلی کز باغ وصل بشکفد بی خار باد |
در کارگه کوزه گری بودم دوش
دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش هر یک به زبان حال با من گفتند کو کوزه گر و کوزه خرو کوزه فروش خیام |
شنیدم که چو ن قوی زیبا بمیرد
فریبنده زاد و فریبا بمیرد |
درد تاریکیست درد خواستن
رفتن و بیهوده از خود کاستن سر نهادن بر سیه دل سینه ها سینه آلودن به چرک کینه ها در نوازش ، نیش ماران یافتن زهر در لبخند یاران یافتن فروغ |
نمی رود همه شب چشم نرگس اندر خواب ............. زبس که بلبل شوریده دل فغان دارد
|
دادیم به یک جلوه ی رویت دل و دین را تسلیم تو کردیم هم ان را و هم این را... |
از آتش سودایت دارم من و دارد دل
داغی که نمی بینی دردی که نمی دانی |
یاد بگذشته به دل ماند و دریغ
نیست یاری که مرا یاد کند دیده ام خیره به ره ماند و نداد نامه ای تا دل من شاد کند |
دل من ز تابناکی به شراب ناب ماند
نکند سیاهکاری که به آفتاب ماند نه ز پای می نشیند نه قرار می پذیرد دل آتشین من بین که به موج آب ماند |
درین سرای بی کسی کسی به در نمی زند
به دشت پُر ملالِ ما پرنده پَر نمی زند یکی ز شب گرفتگان چراغ بر نمی کُند کسی به کوچه سارِ شب درِ سحر نمی زند |
دلا دایم گدای کوی او باش
به حکم آنکه دولت جاودان به |
هر جا که می رسیم تو با ما چه میکنی
خندید نخ که ما همه جا با تو همرهیم |
مرا سر نهان گر شود زير سنگ از آن به كه نامم بر آيد به ننگ
|
گل شکفته خداحافظ اگرچه لحظه دیدارت
شروع وسوسه ای در من به نام دیدن و چیدن بود |
در پشت چارچرخه فرسوده ای / كسی
خطی نوشته بود: "من گشته ام نبود ! تو دیگر نگرد نیست!"... |
تا به کنار بودی ام بود به جا قرار دل
رقتی و رفت راحت از خاطر آرمیده ام |
من نمی خواهم
سايه ام را لحظه ای از خود جدا سازم من نمی خواهم او بلغزد دور از من روی معبرها يا بيفتد خسته و سنگين زير پای رهگذرها |
ای شاهد افلاکی در مستی و در پاکی
من چشم ترا مانم تو اشک مرا مانی |
یاد بگذشته به دل ماند و دریغ
نیست یاری که مرا یاد کند دیده ام خیره به ره ماند و نداد نامه ای تا دل من شاد کند |
در بیابان فنا گم شدن آخر تا کی
ره بپرسیم مگر پی به مهمات بریم |
منوش از دهر جز پیمانه عشق ............ میاور یاد جز افسانه عشق
دلی کوبابتی عشق نورز د .............. مخوانش دل که او چیزی نیرزد |
در بهار از من مرنج ای باغبان گاهی اگر
یاد از بی برگی فصل خزان آرم ترا |
اگه عشق منی چرا با دیگرونی..............میخوای بری برو چرا دل میسوزونی
ولی یروز میای که دیگه خیلی دیره.........یکی دیگه تو قلبم جای تورو میگیره |
هر دم از این باغ بری می رسد
تازه تر از تازه تری می رسد |
در کوی نیکنامی،ما را گذر ندادند
گر تو نمی پسندی،تعغییر کن قضا را |
ای که می پرسی نشان عشق چیست
عشق چیزی جز ظهور مهر نیست |
تنش درست ودلش شاد باد وخاطر خوش
که دست دادش ویاری نا توانی داد |
تا به کنار بودیم بود به جا قرار دل
رفتی و رفت راحت از خاطر آرمیده ام |
من مرغ لاهوتی بدم دیدی که ناسوتی شدم دامش ندیدم ناگهان در وی گرفتار آمدم |
اکنون ساعت 04:40 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)