پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر و ادبیات (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=49)
-   -   حس عشق و عاشقانه ها (http://p30city.net/showthread.php?t=974)

behnam5555 04-22-2010 10:19 AM

فقط امروز زنده ام.
اگر این عبارت را باور کنیم چقدر زندگی مان تغییر خواهد پذیرفت.
هنوز باورمان نیست که یکبار فرصت زیستن داریم.
انگار این زندگی تمرینی است برای تولد دوباره و زیستنی از سرآغاز....

behnam5555 04-22-2010 10:21 AM


البته
چه میتوان کرد در جایی که روزي مرگی در جریان است و همه به سویی میروند،

ناخواسته و ناتوان از چرخشی هر چند کوچک
اگر فرصتی هست، .
برای یاد گرفتن، دوست داشتن، خندیدن، ابراز عشق کردن، گشتن، نوشتن و
آن را از دست نده
آری فقط امروز زنده ام. می دانم که می دانی

چرو 04-22-2010 11:54 AM


باید فراموشت کنم

چندیست تمرین می کنم

من می توانم ! می شود !

آرام تلقین می کنم

حالم ، نه ، اصلا خوب نیست ....

تا بعد، بهتر می شود ....

فکری برای این دلِ آرام غمگین می کنم

من می پذیرم رفته ای

و بر نمی گردی همین !

خود را برای درک این ، صد بار تحسین می کنم

کم کم ز یادم می روی

این روزگار و رسم اوست !

این جمله را با تلخی اش ، صد بار تضمین می کنم ...


مجنونم و دلزده از لیلیا

خیلی دلم گرفته از خیلیا ......

چرو 04-22-2010 11:54 AM


آرزوي محال
همه چيزش
به پژمردگي خنده ي لهيده اش بود !
روي لبهايش ، بي قراري مي كرد
كه نيمه شب ، حلقه بر در مي كوفت
از آبهاي سرد پنهان برآمده ...
از بخت بد ، اين بار ، بي ملاحظه
لاله ي سرخ جوانيش
پيش چشم همه مي سوخت !
رنگ نشاط داشت يا نداشت
- بهانه اش چه بود !
- مي گفت : طبق مقررات نمي خنديم
- چند فصل آنطرفتر
دود غم ، تا عمق ادراكش ، پيش رفته بود !
و با خود مي گفت : شمعها ، لابد از دو سر مي سوزند
اين هم ، بهانه اش بود !
بدست اين سالهاي طاعوني ...
كه لنگر انداخته است
به چله نشيني همه ي ما ...
اين روزهاي سياه و خاكستري
به اين سادگي
روشن نمي شوند !؟

چرو 04-22-2010 11:55 AM


من در این دهکده عشق تو را می خوانم*
*
وز پس آیینهها نام تو را می بینم
*
*
در دلم عشق تو را می کارم
*
*
در سرم بوی تو را میفهمم
*
*
در نگاهم خم ابروی تو را می نگرم
*
*
در گلویم بغض تو را میشکنم
*
*
من در این دهکده عشق تو را می خوانم ...*

آريانا 04-24-2010 05:47 PM

جان ِمنی جان ِمنی جانِ من
آن ِمنی آنِ منی آنِ من

شاه منی لایق سودای من
قند منی لایق دندان من

نور منی باش در این چشم من
چشم من و چشمه حیوان من

گل چو تو را دید به سوسن بگفت
سرو من آمد به گلستان من

از دو پراکنده تو چونی بگو
زلف تو حال پریشان من

ای رسن زلف تو پابند من
چاه زنخدان تو زندان من

دست فشان مست کجا می‌روی
پیش من آ ای گل خندان من



topic_sun 04-24-2010 06:25 PM

آن هنگام که در قلبتان احساس عاطفه وعشق نمی کنید به بدترین نوع بیماری قلبی دچار شده اید.

آريانا 04-30-2010 08:47 PM

دگرباره بشوریدم بدان سانم به جان تو
که هر بندی که بربندی بدرانم به جان تو

چو چرخم من چو ماهم من چو شمعم من ز تاب تو
همه عقلم همه عشقم همه جانم به جان تو

نشاط من ز کار تو خمار من ز خار تو
به هر سو رو بگردانی بگردانم به جان تو

غلط گفتم غلط گفتن در این حالت عجب نبود !
که این دم جام را از می نمی‌دانم به جان تو

من آن دیوانه بندم که دیوان را همی‌بندم
من دیوانه دیوان را سلیمانم به جان تو

به غیر عشق هر صورت که آن سر برزند از دل
ز صحن دل همین ساعت برون رانم به جان تو


بیا ای او که رفتی تو که چیزی کو رود آید
نه تو آنی به جان من نه من آنم به جان تو

ایا منکر درون جان مکن انکارها پنهان
که سر سرنوشتت را فروخوانم به جان تو

ز عشق شمس تبریزی ز بیداری و شبخیزی
مثال ذره‌ای گردان پریشانم به جان تو

Hiwa 05-01-2010 12:03 AM

سردی وجودت را با غم من به دور ریزو به شانه هایم تکیه کن!

می دانم از پاییز بیزاری اما من پاییز نیستم که آرزوهایت را به تاراج برم!
با من ازدردهایت بگو، می خواهم تو را بفهمم،
می خواهم تو شوم تا دیگرفراموشم نکنی...

behnam5555 05-01-2010 12:18 PM

عاشقت خواهم ماند
بی آنکه بدانی ..
دوست خواهم داشت
بی آنکه بگويم ..
درد دل خواهم گفت
بی هيچ کلامی ..
گوش خواهم داد
بی هيچ سخنی ..
در آغوشت خواهم گريست
بی آنکه حس کنی ..
در تو ذوب خواهم شد
بی هيچ حرارتی ..
اينگونه شايد احساسم نميرد ..



اکنون ساعت 01:32 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)