پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   وصف حال خودتان با زبان شعر (http://p30city.net/showthread.php?t=3983)

مهدی 08-15-2010 10:58 PM


بشنو این نی چون شکایت می‌کند
از جداییها حکایت می‌کند
کز نیستان تا مرا ببریده‌اند
در نفیرم مرد و زن نالیده‌اند
سینه خواهم شرحه شرحه از فراق
تا بگویم شرح درد اشتیاق

هر کسی کو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش
من به هر جمعیتی نالان شدم
جفت بدحالان و خوش‌حالان شدم
هرکسی از ظن خود شد یار من
از درون من نجست اسرار من

سر من از نالهٔ من دور نیست
لیک چشم و گوش را آن نور نیست
تن ز جان و جان ز تن مستور نیست
لیک کس را دید جان دستور نیست
آتشست این بانگ نای و نیست باد
هر که این آتش ندارد نیست باد

آتش عشقست کاندر نی فتاد
جوشش عشقست کاندر می فتاد
نی حریف هرکه از یاری برید
پرده‌هااش پرده‌های ما درید
همچو نی زهری و تریاقی کی دید
همچو نی دمساز و مشتاقی کی دید
نی حدیث راه پر خون می‌کند
قصه‌های عشق مجنون می‌کند
محرم این هوش جز بیهوش نیست
مر زبان را مشتری جز گوش نیست
در غم ما روزها بیگاه شد
روزها با سوزها همراه شد

روزها گر رفت گو رو باک نیست
تو بمان ای آنک چون تو پاک نیست
هر که جز ماهی ز آبش سیر شد
هرکه بی روزیست روزش دیر شد
در نیابد حال پخته هیچ خام
پس سخن کوتاه باید والسلام

بند بگسل باش آزاد ای پسر
چند باشی بند سیم و بند زر
گر بریزی بحر را در کوزه‌ای
چند گنجد قسمت یک روزه‌ای
کوزهٔ چشم حریصان پر نشد
تا صدف قانع نشد پر در نشد
هر که را جامه ز عشقی چاک شد
او ز حرص و عیب کلی پاک شد
شاد باش ای عشق خوش سودای ما
ای طبیب جمله علتهای ما
ای دوای نخوت و ناموس ما
ای تو افلاطون و جالینوس ما
جسم خاک از عشق بر افلاک شد
کوه در رقص آمد و چالاک شد
عشق جان طور آمد عاشقا
طور مست و خر موسی صاعقا
با لب دمساز خود گر جفتمی
همچو نی من گفتنیها گفتمی

هر که او از هم‌زبانی شد جدا
بی زبان شد گرچه دارد صد نوا
چونک گل رفت و گلستان درگذشت
نشنوی زان پس ز بلبل سر گذشت
جمله معشوقست و عاشق پرده‌ای
زنده معشوقست و عاشق مرده‌ای
چون نباشد عشق را پروای او
او چو مرغی ماند بی‌پر وای او
من چگونه هوش دارم پیش و پس
چون نباشد نور یارم پیش و پس
عشق خواهد کین سخن بیرون بود
آینه غماز نبود چون بود
آینت دانی چرا غماز نیست
زانک زنگار از رخش ممتاز نیست



مولوی » مثنوی معنوی » دفتر اول



dear59 08-25-2010 09:01 PM


اصلا به من چه مربوط که این عقربه های تنبل این ساعت

گویا بار سنگینی بر دوش دارند؟؟

نمی گذرند تا شاید دلم آرام گیرد

به من چه که چشمانم دیگر برای تر شدن منتظر بهانه هم

نمی مانند؟ !

آری...به گمانم حالم خوب باشد

اما نمی دانم چرا تا این را می گویم

چشمانم تر می شوند

deltang 08-25-2010 09:07 PM

ازم نخواه با تو بمونم تو هیچی از من نمیدونی

اگه بگم راز دلم رو تو هم کنارم نمیمیونی

Omid7 09-08-2010 06:34 AM

من زنده بودم اما انگار مرده بودم
از بس که روزها را با شب شمرده بودم

یک عمر دور و تنها، تنها بجرم این که
او سرسپرده می خواست، من دل سپرده بودم

یک عمر می شد آری در ذره ای بگنجم
از بس که خویشتن را در خود فشرده بودم

در آن هوای دلگیر وقتی غروب می شد
گویی بجای خورشید من زخم خورده بودم

وقتی غروب می شد وقتی غروب می شد
کاش آن غروب ها را از یاد برده بودم

T I N A 09-12-2010 02:53 PM

ای من/ بی نام تو/ حتی/ یک لحظه احتمال ندارم/ من/ بی نام ناگزیر تو ... میمیرم

SonBol 09-19-2010 09:55 AM

سردی نگاه و بشکن...فاصله سزای ما نیست...تو بمون واسه

همیشه...این جدایی حقما نیست


بودن تو آرزومه...حتی واسه یه لحظه...میمیرم بی تو


خوندن من یه بهانس...یه سرود عاشقانس...من برات ترانه میگم

تابدونی که باهاتم


توخودت دلیل بودنم بی تو شب سحر نمیشه


میمیرم بی تو

من عشقت رو به همه دنیا نمیدم...حتی یادت رو به کوه و دریا

نمیدم...با تو می مونم واسه همیشه


اگه دنیا بخواد من وتو تنها بمونیم واست میمیرم جواب دنیارومیدم


با تو میمونم واسه همیشه




خاطرات تورو چه خوب چه بد هک میکنم...توی تنهاییام فقط به تو

فکر میکنم...


با تومیمونم واسه همیشه


من عشقت رو به همه دنیا نمیدم...حتی یادت رو به کوه و دریا

نمیدم...با تو می مونم واسه همیشه


اگه دنیا بخواد من وتو تنها بمونیم واست میمیرم جواب دنیارومیدم




با تو میمونم واسه همیشه

shaghayegh N 09-19-2010 11:22 AM

باز من و بارون و غم و خاطره هامونو بي كسي
باز شده آرزوم كه بگي بهم ميرسيم
اسم من داره نم نم ار توي خاطر تو ميره
من ميخواستم با تو باشم عزيزم حيف ديگه خيلي ديره
بي تو روزام رنگ شب شد بي تو قلبم جون به لب شد
ميخوام اينجوري نميرم بيا با تو جون ميگيرم
باز دوباره عكس تو،تو دستمه،دلخوشي اين دل خستمه
كاش بدوني من چه دلتنگتم اي كاش فكر من باشي نازنينم يكم
بي تو روزام رنگ شب شد بي تو قلبم جون به لب شد
ميخوام اينجوري نميرم بيا با تو جون ميگيرم

ایلناز 09-22-2010 11:25 AM

حرفهای ما هنوز ناتمام...
تا نگاه می کنی:
وقت رفتن است
بازهم همان حکایت همیشگی !
پیش از آنکه با خبر شوی
لحظه ی عظیمت تو ناگزیر می شود
آی...
ناگهان
چقدر زود
دیر می شود!

SonBol 09-22-2010 01:25 PM

حال که تنها شده ام می روی
واله و رسوا شده ام می روی
حال که غیر از تو ندارم کسی
این‌همه تنها شده ام می روی
حال که چون پیکر سوزان شمع
شعله سراپا شده ام می روی
حال که در بزم خراباتیان
همدم صهبا شده‌ام می روی
حال که در وادی عشق و جنون
لاله‌ی صحرا شده ام می روی
حال که نادیده خریدار آن
گوهر یکتا شده‌ام می روی
حال که در بحر تماشای تو
غرق تماشا شده‌ام می روی
این‌همه رسوا تو مرا خواستی
حال که رسوا شده‌ام می روی

رزیتا 09-22-2010 03:13 PM

همیشه ی پاییز کجاست؟

آنجا
درختی دارم برگریز
کز شبان
ستاره ها را می گرید و
ازروزان
خورشید را

همیشه در پاییز
درختی دارم.

ایلناز 09-22-2010 03:27 PM

روزگارم بد نیست.
تكه نانی دارم ، خرده هوشی ، سر سوزن ذوقی .
مادری دارم ، بهتر از برگ درخت .
دوستانی ، بهتر از آب روان .


و خدایی كه در این نزدیكی است :
لای این شب بوها ، پای آن كاج بلند.
روی آگاهی آب ، روی قانون گیاه .


من مسلمانم .
قبله ام یك گل سرخ .
جانمازم چشمه ، مهرم نور .
دشت سجاده ی من .
من وضو با تپش پنجره ها می گیرم.
در نمازم جریان دارد ماه ، جریان دارد طیف .
سنگ از پشت نمازم پیداست :
همه ذرات نمازم متبلور شده است .
من نمازم را وقتی می خوانم
كه اذانش را باد ، گفته باشد سر گلدسته ی سرو.
من نمازم را ، پی « تكبیرة الاحرام » علف می خوانم،
پی « قد قامت » موج .


رزیتا 09-23-2010 12:45 AM

زندگی بر خلاف ارزوهام گذشت........چرا؟؟؟؟!!!!!

من کتک خورده ترین حنجره ام

من کتک خورده ترین حنجره ام با صدای پاره پاره توی باد
ذله از سکوت سایه های شب ، دل شکار حرفای یکه زیاد
من کتک خورده ترین حنجره ام! خسته از ترانه های بی امید
پا به زنجیر یه خواب یائسه !خط قرمز روی کاغذ سفید
من نفس مرده ترین حنجره ام! بی نشون وسر به مهرم مثل راز
کولی تر از ترانه بی پرده مثل فریاد
همسفره جنونم ! پا بند شام آخر
یاغی ترین ستاره در این شب شناور
تنها تر از سکوتم روشن تر از ستاره
از غربتی رسیدم تا غربتی دوباره

Omid7 09-23-2010 03:03 AM

روزگارم همه اش تلخ نبودت شده است
شب و روزم همه در ذکر و سجودت شده است

گفته بودم که مرو از بر من ای صنمم
زینکه این خانه دگر گرم وجودت شده است

به دلم غصه زیاد است چه گویم ز غمت
کار این سینه دگر مدح و سرودت شده است

دوست دارم همه جا عشق تو را جار زنم
وای زان روز که قفلی به گلویت شده است !

عاشقت گشتم و سوزم ز فراقت گل من
دیده مشتاق تو و دیدن رویت شده است

لمس موی تو دگر گرچه خیالی عبث است
دست دلتنگ تو و شانه به مویت شده است

خانه ام پر شده از غم ، همه ی زندگیم
حسرتم بار دگر بویش بویت شده است

انتظارت بکشم تا به ابد همنفسم
آی و بنگر که دلم زخم نبودت شده است

dear59 09-23-2010 06:35 AM

در امتداد قوس این فنجان حقیر

شهری سوخته

رخ می نماید ...

کلون دری زنگ زده چه تلخ

به صدا در می آید !

.

.

.

فالم رانوشیدم

تلخ تلخ

مجالی نیست

مپرس

شیرین یاتلخ؟!

من

به فاصله یک آه !

در حسرت یک لبخند !

نوشیدم

تلخ تلخ

تمام زندگی ام را

لاجرعه ...!



رزیتا 09-23-2010 02:04 PM

دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای
فرشته ات به دو دست دعا نگه دارد

dear59 09-24-2010 06:23 PM

دلم گرفته، ای دوست! هوایِ گریه با من؛
گر از قفس گریزم، کجا رَوَم، کجا، من؟
کجا رَوَم؟ که راهی به گلشنی ندانم،
که دیده بَرگشودم به کنجِ تنگنا، من.
نه بَسته ام به کس دل، نه بسته کس به من نیز:
چوتخته پاره بَر موج، رَها، رَها، رَها، من.
زِِ من هَر آن که او دور، چو دل به سینه نزدیک؛
به من هَر آن که نزدیک، ازو جدا، جدا، من!
نه چشمِ دل به سوئی،نه باده در سبوئی
که تر کنم گلوئی به یادِ آشنا، من.
زِ بودنم چه اَفزود؟نبودنم چه کاهد؟
که گویدم به پاسخ که زنده ام چرا من؟
ستاره ها نهفتم درآسمانِ اَبری ...
دلم گرفته، ای دوست! هوای گریه با من

رزیتا 09-25-2010 01:54 AM

پاییز این فصل زیبای سال با غربتش آمده است
امروز برگی به زمین افتاد و هرگز به شاخه بر نگشت
وقتی دستهای زرد برگ به امید یافتن پناهگاهی
در آسمان خواب شاخه را می دید، درخت مرده بود
برگ به زمین نمی افتد ، به زمین می نشیند
و این مرگ تنها پایان یک آغاز است
آری شروع راه پاییز است

مهبا 09-25-2010 10:18 AM

من از این فاصله ها دلگیرم ، بی تو چه غریبانه شبی می میرم

سالیست که می خواهم از این جا بروم ،ولی انگار با قلب زمین زنجیرم

مثل این است که من با همه ی هق هق خود،روی سجاده احساس تو جان می گیرم

ساعت گریه و غم هیچ نمی خوابد و من در الفبای زمان خسته این تقدیرم

shokofe 09-25-2010 11:22 AM

رنج اندوه کدامین خواهش
نقش لبخند لبم را برده ؟؟؟
نغمه زرد کدامین پاییز ...
غنچه قلب مرا پژمرده ؟؟؟؟

کاش میدانستی .... به چه می اندیشم ؟
که چنین مبهوتم ....
من فقط جرعه ای از مهر تو را نوشیدم !!!
با تو ای ترجمه عشق "خدا" را دیدم !!!

کاش میدانستی ... به چه می اندیشم !!!
کاش میدانستی!!!!
کاش ...




dear59 09-25-2010 08:31 PM

با من امشب چیزی از رفتن نگو،
نه نگو،
از این سفر با من نگو،
من به پایان می رسم از کوچ تو
با من از آغاز این مردن نگو.
...


djandy 09-26-2010 01:59 PM

همه رفتن کسی دورو برم نیست **** چنین بی کس شدن در باورم نیست
همه رفتن کسی با ما نمــونـدش **** کــسی خـــط دل مــا رو نـــخــونــدش
هـــمــه رفــتن ولــی این دل ما رو **** همون که فکر نمی کردیم سوزونـدش

ایلناز 09-26-2010 02:39 PM

من سال‌های سال مُردم
تا اینكه یك دم زندگی كردم

تو می‌توانی
یك ذره
یك مثقال
مثل من بمیری؟

ایلناز 09-26-2010 02:41 PM

دوباره مثل تو آیا؟ دوباره مثل تو هرگز
دوباره مثل تو حاشا، دوباره مثل تو هرگز
دوباره مثل تو دیروز، دوباره مثل تو امروز
دوباره مثل تو فردا؟ دوباره مثل تو هرگز
دوباره مثل من؟ آری، چه بی‌شمار و فراوان
دوباره مثل تو اما ... دوباره مثل تو هرگز
کجاست آینه زادی که در کتاب نگاهش
هزار آینه زیبا دوباره مثل تو، هرگز
دوباره مثل تو روشن، دوباره مثل تو آبی
نخیر حضرت دریا! دوباره مثل تو هرگز!



alidehban 09-26-2010 03:33 PM

شعر من....
 
جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را ....... نجستم زندگانی را و گم کردم جوانی را...

رزیتا 09-27-2010 03:30 AM

محتسب شیخ شد و فسق خود از یاد ببرد
قصه ماست که در هر سر بازار بماند

shokofe 09-30-2010 12:15 PM

خوش بسوز از غمش ای شمع که اینک من نیز
هم بدین کار کمر بسته وبرخاسته ام

خش 09-30-2010 11:54 PM

من دلم می خواهد خانه ای داشته باشم پر دوست. بر درش برگ گلی می کوبم . کنج هر دیوارش دوستانم بنشینند ارام گل بگو وگل بشنو. هر کسی می خواهد وارد خانه پر عشق و صفامان گردد یک سبد بوی گل سرخ به ما هدیه کند. شرط وارد گشتن شستشوی دلهاست شرط ان داشتن یک دل بی رنگ و ریاست.......

shokofe 10-01-2010 01:48 PM

می‌دانی از چه دلم شكست؟
از اين‌كه وقتى مي‌رفتى باران می‌بارید

رزیتا 10-01-2010 06:49 PM

من همان روز ز فرهاد طمع ببریدم
که عنان دل شیدا به لب شیرین داد

خش 10-02-2010 12:39 AM

چشمی دارم همه پر از دیدن دوست با دیده مرا خوش است چون دوست در اوست از دیده و دوست فرق کردن نتوان یا اوست درون دیده یا دیده خود اوست

مهبا 10-02-2010 11:26 AM

من در این جا مانده ام خاموش

بر جا ایستاده سرد

وز دو چشم خسته اشک یاس می ریزم به دامان

جاده خالی زیر باران!

dear59 10-02-2010 11:30 AM

باشد...
نام ِ مرا
از همه جا پاک کن!
اسمم را
از همه جا خط بزن!
وجودم را
نادیده بگیر،
و بر توانایی خود
و ناتوانی من لبخند بزن!
اما...
قبول کن،
مرا از یاد نبُرده ای!
قبول کن،
ذهنت را به تمامی اشغال کرده ام!
تا زمانی که سعی در فراموشیم داری
فراموشم نکرده ای
حالا...
باز هم سعی کن!
نام من چند جایی
مانده باقی هنوز!
قلم به دست گیر و خط بزن!
پاک کن بردار و پاک کن!
چه باک!
دلت را دارم
و
تمامی وسعت ذهنت را...

yad 10-16-2010 05:11 PM

:65:
بی مهر رخت روز مرا نور نمانده ست
وز عمر مرا جزشب دیجور نمانده ست

هنگام وداع تو زبس گریه که کردم
دور از رخ تو چشم مرا نور نمانده ست

می رفت خیال تو زچشم من و می گفت
هیهات از این گوشه که معمور نمانده ست

وصل تو اجل را ز سرم دور همی داشت
از دولت هجر تو کنون دور نمانده ست

:53:

رزیتا 10-17-2010 12:12 AM

چون من گدای بی نشان مشکل بود یاری چنان
سلطان کجا عیبش نهان با رند بازاری کند

shokofe 10-17-2010 08:09 AM

جهان به کام من اکنون شود که دور زمان
مرا به بندگی خواجه جهان انداخت

yad 10-17-2010 11:26 PM

زبان خامه نداند سر بیان فراق
وگرنه شرح دهم با تو داستان فراق

دریغ مدّت عمرم که برامید وصال
به سر رسید و نیامد به سر زمان فراق


رزیتا 10-18-2010 12:48 AM

این چه عیب است کزان عیب خلل خواهد بود
ور بود نیز چه شد مردم بی عیب کجاست

ساقي 10-25-2010 10:12 PM

من صورت وصل میتراشم شب و روز
با خاطر چون تیشه, مگر نجارم
بیگانه مگیرید مرا زین کویم
در کوی شما خانه‌ی خود می‌جویم

:)

SonBol 11-01-2010 10:18 AM

هي ..../!

پاييـــــــــز ..../!

ابرهايت را زودتر بفرست

شستن اين گرد غم

از دل من

چند پاييز

باران ميخواهد...!

shokofe 11-01-2010 12:12 PM

دل می سپارم
به رقص موزون بادبادک ها
و اوج می گیرم
همراهشان
تا بيکران لاجوردی آسمان.



اکنون ساعت 10:00 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)