![]() |
یک چشم من اندر غم دلدار گریست چشم دگرم حسود بود و نگریست چون روز وصال آمد او را بستم گفتم نگریستی نباید نگریست |
تشويش وقت پير مغان ميدهند باز
اين سالکان نگر که چه با پير ميکنند |
دل ز غم یک پرده خون شد، پرده پوشی تا به کی؟
جان ز تن با ناله بیرون شد، خموشی تا به کی؟ |
یکی قطره باران ز ابری چکید
خجل شد چو پهنای دریا بدید که جایی که دریاست من کیستم گر او هست حقا که من نیستم |
مرا و سرو چمن را به خاک راه نشاند
زمانه تا قصب نرگس قباي تو بست |
تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق // هر دم آید غمی از نو به مبارکبادم
می خورد خون دلم مردمک دیده سزاست // که چرا دل به جگر گوشه مردم دادم پاک کن چهره حافظ به سر زلف زاشک // ور نه این سیل دمادم ببرد بنیادم |
مشتاقي و مهجوري دور از تو چنانم کرد
کز دست بخواهد شد پاياب شکيبايي |
یاقوت مگر پیش ِ لب ِ لعل تو دم زد
کز رشک چو من جلوه دهد خون، جگری را |
اشتباهي هست لفظي در بيان
ليک خود کو آسمان تا ريسمان |
نظري به دوستان كن كه هزار بار از آن به
كه تحيتي نويسي و هديتي فرستي |
یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم
دولت صحبت آن مونس جان ما را بس |
سر زلفش که از آه هواداران کم آشفتي
ز آهم دوش بود آشفته وبسيار آشفته |
هواخواه توام جانا و میدانم که میدانی
که هم نادیده میبینی و هم ننوشته میخوانی ملامتگو چه دریابد میان عاشق و معشوق نبیند چشم نابینا خصوص اسرار پنهانی |
يارم به بازار آمدست چالاک و هشيار آمدست ورنه ببازارم چه کار ويرا طلب کار آمدم ... |
ما را ز خيال تو چه پرواي شراب است
خم گو سر خود گير که خمخانه خراب است |
تو بگردان دور ، تا ما مَردوار
دور گردون زیر پای آریم، پست |
تا به گيسوي تو دست ناسزايان کم رسد
هر دلي از حلقهاي در ذکر يارب يارب است |
تو مسافری روان کن ، سفری بر آسمان کن
تو بجنب پاره پاره ، که خدا دهد رهایی ... |
يار دلدار من ار قلب بدين سان شکند
ببرد زود به جانداري خود پادشهش |
شب ما روز نگردد ر مه باختری
تا چو خورشید به خاور نزنیم اختر سرخ |
خرقه زهد مرا آب خرابات ببرد
خانه عقل مرا آتش ميخانه بسوخت |
تا بدین آتش نسوزی تو یقین صافی نهای خواه گو دیوانه خوانی خواه گویی بیهدهاست |
تسلیم تو سعدی نتواند که نباشد
گر سر بنهد ور ننهد دست تو بالاست |
تاب بنفشه می دهد طره ی مشک سای تو
پرده ی غنچه می درد خنده ی دلگشای تو |
و گر به رهگذري يک دم از وفاداري
چو گرد در پي اش افتم چو باد بگريزد |
دردا كه نبودش به جز از كينه ثمر هيچ
تخمي كه ز مهر تو به دل كاشته بوديم |
مرا گویی که رایی من چه دانم
مرا گویی که رایی من چه دانم
چنین مجنون چرایی من چه دانم مرا گویی بدین زاری که هستی به عشقم چون برآیی من چه دانم |
مبتلا گشتم در اين بند و بلا
کوشش آن حق گزاران ياد باد |
دست باطل قفل غم زد بر زبان مرغ حقگو
ور نه این مرغ خوش الحان صد هزار آواز دارد |
در هجر تو گر چشم مرا آب روان است
گو خون جگر ريز که معذور نماندست |
ترسم که خانه ات شود ای محتشم خراب
از سیل ِ اشکِ دیده ی گریانِ کارگر |
رواست گر من از اين غصه خون بگريم، خون
سزاست گر من از اين غصه، زار گريم، زار |
روا مدار خدایا که در حریم وصال
رقیب محرم و حرمان نصیب من باشد |
دوباره نامه من شهر بي وفا شده است
چه خلوت است در اين روزها اداره پست! |
ترک افسانه بگو حافظ و مي نوش دمي
که نخفتيم شب و شمع به افسانه بسوخت |
تاب بنفشه ميدهد طره مشك ساي تو
پرده غنچه ميدرد خنده دل گشاي تو |
وفا مجوي ز دشمن كه پرتوي ندهد
چو شمع صومعه افرزوي از چراغ كنشت |
تیغ تقدیر که بد در کف صیاد اجل
تو گرفتی و به آن غمزه پر فن دادی محتشم دیر نکردی به وی اظهار نیاز نیک رفتی که مرا زود به گشتن دادی البته من بلدش نبودم سرچ كردم ولي بد نبود نوشتمش |
شما کرد هستید
|
دوست عزيز به سايت ما خوش اومديد اينجا فقط براي مشاعره هست سوالي داريد با نامه خصوصي اونرو پيگيري كنين جواب سوالتون هم "بله" هست
جواب شعر بالا رو هم خودم ميدم ديگه: یاد باد آن روزگاران یاد باد روز وصل دوستداران یاد باد کامم از تلخی غم چون زهر گشت بانگ نوش شادخواران یاد باد |
اکنون ساعت 12:16 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)