پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   مشاعره سنتی (http://p30city.net/showthread.php?t=807)

natanaeil 05-24-2010 12:02 AM

از غم دوست دراین میکده فریاد کشم
دادرس نیست که از هجر رخش داد کشم

raha_10 05-24-2010 08:11 AM

مژده دادند که بر ما گذری خواهی کرد
نیت خیر مگردان که مبارک فالیست

topic_sun 05-24-2010 01:28 PM

تا مرا عشق تو تعلیم سخن گفتن کرد
خلق را ورد زبان مدحت و تحسین من است

SHeRvin 05-24-2010 02:35 PM

تو که از کوچـۀ معشـوقۀ ما میگذری

بر حذر باش که سر میشکند دیوارش

فرانک 05-24-2010 03:43 PM

شراب خورده و خوی کرده میروی به چمن
که آب روی تو آتش در ارغوان انداخت

Omid7 05-24-2010 04:44 PM

تا اشارات نظر نامه رسان من و توست
نشود فاش كسي آنچه ميان من و توست

فرانک 05-24-2010 08:10 PM

تویی که خوبتری ز آفتاب و شکر خدا
که نیستم ز تو در روی آفتاب خجل

Omid7 05-24-2010 08:24 PM

لازمه عاشقيست رفتن و ديدن ز دور
ورنه ز نزديك هم فرصت ديدار هست

topic_sun 05-25-2010 10:28 AM

ما نه رندان ریاییم و حریفان نفاق
آنکه او عالم سر ست بدین حال گواست

raha_10 05-25-2010 10:31 AM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط Omid7 (پست 153373)
تا اشارات نظر نامه رسان من و توست
نشود فاش كسي آنچه ميان من و توست

http://www.p30city.net/showthread.php?t=15498&page=7

نقل قول:

نوشته اصلی توسط jacoooob (پست 153343)
تو که از کوچـۀ معشـوقۀ ما میگذری

بر حذر باش که سر میشکند دیوارش

ای که از کوچه ی معشوقه ی ما می گذری
...
--------------------
تو به من خندیدی و ندانستی که من به چه دلهره از باغچه ی همسایه سیب را دزدیدم
این شعر قبل از پست تاپیک جان می باشد و به دلیل ویرایش جا به جا شده است.

فرانک 05-25-2010 08:55 PM

تا چه بازی رخ نماید بیدقی خواهیم راند
عرصه شطرنج رندان را مجال شاه نیست

topic_sun 05-25-2010 09:10 PM

تعبیر رفت یار سفر کرده می رسد
ای کاج هرچه زودتر از در درآمدی

آناهیتا الهه آبها 05-25-2010 09:18 PM

یا رب آن نوگل خندان که سپردی به منش
می سپارم به تو از شر حسود چمنش

Omid7 05-26-2010 01:35 AM

شور شراب عشق تو آن نفسم رود ز سر
كاين سر پرهوس شود خاك در سراي تو

topic_sun 05-26-2010 08:37 AM

وای از آن روزی که از من چشم هایت را بگیری
بی نگاه تو،دلم می ماند ودیوارهایش

raha_10 05-26-2010 11:37 AM

شرم از آن چشم سیه بادش و مژگان دراز
هر که دل بردن او دید و در انکار منست

topic_sun 05-26-2010 11:44 AM

تا دم،غزل پشت غزل،می نوشمت
ای شراب سبز!ای شعر،ای شکر در شوکران!

Omid7 05-26-2010 02:32 PM

نرســد دسـت من ســوخته بـر دامن یـــار
چه توان کرد که در عشوه و ناز است هنوز

natanaeil 05-26-2010 03:39 PM

ز دست دیده و دل هردو فریاد
که هرچه دیده بیند دل کند یاد

SHeRvin 05-26-2010 03:56 PM

دلـنِشان شد سُخنم تا تـو قبولش کردی
آری آری سخـن ِعـشــق نشـانی دارد

natanaeil 05-26-2010 04:11 PM

دلم رمیده ی لولی وشیست شورانگیز
دروغ وعده و قتال وضع و رنگ آمیز

raha_10 05-26-2010 04:34 PM

زان باده که در میکده ی عشق فروشند
ما را دو سه ساغر بده و گو رمضان باش

topic_sun 05-26-2010 07:11 PM

شاهدان در جلوه و من شرمسار کیسه ام
بار عشق و مفلسی صعب است می باید کشید

Omid7 05-26-2010 07:30 PM

در دادگاه عشقش ، محكوم حكم مرگم
شايد كه بي گناهي ، تنها گناه من بود

saniz 05-26-2010 07:41 PM

در چمن باد بهاری ز کنار گل و سرو

به هواداری آن عارض و قامت برخاست

Omid7 05-26-2010 07:49 PM

تا خار غم عشقت آويخته در دامن
كوته نظري باشد رفتن به گلستان ها

MAHDI 05-26-2010 09:01 PM

اگر چه لطف شمس الدین تبریزی گذر دارد
ز باد و آب و خاک و نار جان هر چهار آمد

Omid7 05-26-2010 10:23 PM

در ازل پرتو حسنت ز تجلي دم زد
عشق پيدا شد و آتش به همه عالم زد

MAHDI 05-26-2010 10:30 PM

در آن بحری که خضرانند ماهی
در او جاوید ماهی جاودان آب


Omid7 05-26-2010 10:43 PM

بارها گفته ام و بار دگر مي گويم
كه من دلشده اين ره نه به خود مي پويم

MAHDI 05-26-2010 10:50 PM

مرا عهدیست با شادی که شادی آن من باشد
مرا قولیست با جانان که جانان جان من باشد

Omid7 05-26-2010 10:53 PM

در ره منزل ليلي كه خطرهاست در آن
شرط اول قدم ان است كه مجنون باشي

MAHDI 05-26-2010 10:55 PM

یک لحظه ات پر می دهد یک لحظه لنگر می دهد
یک لحظه صحبت می کند یک لحظه شامت می کند


Omid7 05-26-2010 11:03 PM

در زير كتابت همه كس نام نويسند
من گمشده عشق توام نام ندارم

MAHDI 05-26-2010 11:07 PM

مستی سلامت می کند پنهان پیامت می کند
آن کو دلش را برده ای جان هم غلامت می کند

Omid7 05-26-2010 11:10 PM

در طريق عشقبازي امن و آسايش بلاست
ريش باد آن دل كه با درد تو خواهد مرهمي

MAHDI 05-26-2010 11:15 PM

یک سو رو از گرداب تن پیش از دم غرقه شدن
زیرا بقا و خرمی زان سوی شش سویی بود


فرانک 05-26-2010 11:25 PM

دانم سر آرد غصه را رنگین بر آرد قصه را
این آه خون افشان که من هر صبح و شامی میزنم

MAHDI 05-26-2010 11:27 PM

ما شب روی آموخته صد پاسبان را سوخته
رخ ها چو گل افروخته کان بیذق ما شاه شد


natanaeil 05-26-2010 11:30 PM

دوش بر یاد حریفان به خرابات شدم
خم می دیدم خون در دل و پا درگل بود


اکنون ساعت 10:42 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)