![]() |
مـــا نـدانیــم که دلـبسـتۀ اوئیـم همــه
مست و سرگشتۀ آن روی نکوئیم همه |
هرچه جز بار غمت بر دل مسکین منست
برود از دل من وز دل من آن نرود |
درخت دوستی بنشان که کام دل ببار آرد
نهال دشمنی برکـَن که رنج بی شمار آرد |
دل برگرفته بودم ازايام گل ولي
كاري بكرد همت پاكان روزه دار:53: |
روز و شب فکر من اینست و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم(خیلی تکراریه...؟:d) |
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
دو سه روزی قفسی ساخته اند از بدنم |
مردم دیده ز لطف رخ او در رخ او
عکس خود دید گمان کرد که مشکین خالیست |
تو نيم ديگر من بودي و ندانستي
چه داغها كه به اين نيم ديگرت دادند |
دل در هوس تو چون ربابست رباب
هر پاره ز سوز تو کبابست کباب |
بهر امتحان اي دوست گر طلب كني جان را
آنچنان برافشانم كز طلب خجل ماني |
یک لحظه نهان شود ز صورت آن چیز
یک لحظه ز لامکان زند بر صورت |
تاکی به تمنای وصال تو یگانه,
اشکم شود،از هر مژه چون سیل روانه |
هر که به ما می رسد به طریقی دل ما می شکند
بیگانه جدا دوست جدا می شکند بیگانه اگر می شکند حرفی نیست از دوست بپرسید که چرا می شکند |
در دایره مینا نقطه ی تسلیمیم
لطف انچه تو فرمایی ره آنکه تو بنمایی |
یا رب بوقت گل گنه بنده عفو کن
وین ماجرا به سرو لب جویبار ببخش |
شب تارک و سنگستان ومن مست
سبو از دست من افتاد ونشکست نکه دارنده اش نیکو نگه داشت وگرنه صد سبو نفتاده بشکست |
تازیان را غم احوال گرانباران نیست
پارسایان مددی تا خوش وآسان بروم |
مرا هم راه و همراهست یارم
که روی او مرا ایمان و دین شد |
در نمازم خم ابرزی تو دریادآمد
حالتی رفت که محراب به فریادآمد |
در خرمن صد عاقل زاهد زند آتش
آن داغ كه ما بر دل ديوانه نهاديم |
مست است یار و یاد حریفان نمیکمند
ذکرش بخیر ساقی مسکین نواز من |
ناز پرورد تنعم نبرد راه به دوست
عاشقي شيوه رندان بلاكش باشد |
دی گفت طبیب از سر حسرت چو مرا دید
هیهات که رنج تو زقانون شفا رفت :53: |
تا مرا عشق تو تعلیم سخن گفتن کرد
خلق را ورد زبان مدحت و تحسین منست |
تو را كه هر چه مراد است در جهان داري
چه غم زحال ضعيفان ناتوان داري:53: |
يك نان به دو روزاگر بود حاصل مرد
از كوزه شكسته اي دمي آبي سرد مامور كم از خودي چرا بايد بود يا خدمت چون خودي چرا بايد كرد |
دل ضعیفم از آن می کشد بطرف چمن
که جان ز مرگ به بیماری صبا ببرد |
در اين سراي بي كسي كسي به در نمي زند
به دشت پرملال ما پرنده پر نمي زند |
در شهری که مردمانش عصا از کور میدزدند
من از خوش باوری آنجا محبت آرزو کردم |
من از آن سياه دارم به غم تو روز روشن
كه تو ماهي و تعلق به شب سياه داري |
یاد باد آنکه نگارم چو کمر بر بستی
در رکابش مه نو پیک جهان پیما بود |
در عين گوشه گيري بودم چو چشم مستت
واكنون شدم به مستان چون ابروي تو مايل |
لطف خدا بیشتر از جرم ماست
نکته سر بسته چه دانی خموش |
شاهد سرمدي تويي وين دل سالخورد من
عشق هزارساله را بر تو گواه مي كند |
درين غوغا كه كس كس را نپرسد
من از پير مغان منت پذيرم |
من از روييدن خار سر ديوار دانستم
كه ناكس كس نميگردد بدين بالا نشيني ها |
ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست
منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست ... |
تو با خدای خود انداز و کار دل خوش دار
که رحم اگر نکند مدٌعی خدا بکند |
در طریقت هر چه پیش سالک آید خیر اوست
در صراط مستقیم ای دل کسی گمراه نیست |
تو شمع انجمنی یک زبان و یکدل شو
خیال و کوشش پروانه بین و خندان باش |
اکنون ساعت 07:11 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)