![]() |
در اين سراي بي كسي كسي به در نمي زند
به دشت پرملال ما پرنده پر نمي زند |
درد عشقي كشيده ام كه مپرس
زجر هجري كشيده ام كه مپرس |
سحر با باد مي گفتم حديث آرزومندي
خطاب آمد كه واثق شو به الطاف خداوندي |
يك قصه بيش نيست غم عشق وين عجب
كز هر زبان مي شنوم نامكرر است |
تو مرا سوزی و من سوزم از این غم که مباد
بــاد بیرون برد از کـوی تــو خـاکستر مـن |
نفس نفس اگر از باد نشنوم بويت
زمان زمان چو گل از غم كنم گريبان چاك |
کلک تو بارک الله بر ملک و دين گشاده
صد چشمه آب حيوان از قطره سياهی |
یا رب مباد کز پا جانان من بیفتد
درد و بلای او کاش بر جان من بیفتد من چون ز پا بیفتم درمان درد من اوست درد آن بود که از پا درمان من بیفتد |
دل مي رود ز دستم صاحبدلان خدا را
دردا كه راز پنهان خواهد شد آشكارا |
از آن در ابروی خوبــان نظر پیوسته میدارم
که در ابروی هر مهرو نمی بینم جز ابرویش |
شب تنهاییم در قصد جان بود
خیالش لطف های بیکران کرد |
دیده بر بستم اگر از عارض نیکوی دوست عاشق خلق نکوی حضرت عشقیم، عشق |
قد خميده ما سهلت نمايد اما
بر چشم دشمنان تير از اين کمان توان زد |
دهقان سالخورده چه خوش گفت با پسر
كاي نور چشم من بجز كشته ندروي |
يک حرف صوفيانه بگويم اجازت است
ای نور ديده صلح به از جنگ و داوری |
یک عمر دویدیم به دنبال رسیدن
آخر نرسیدیم به پایان دویدن! |
نظر پاك تو اندرخ جانان ديدن
كه در آيينه نظر جز به صفا نتوان كرد |
دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس
که چنان زو شده ام بی سر و سامان که مپرس |
ده ها کویر لوت،در این خاک پا گرفت
تا آن که گوشه ای،ارسی آفریده شد |
دل از من برد وروي من نهان كرد
خدا را با كه اين بازي توان كرد |
دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود
تا دل شب سخن از سلسله موی تو بود |
دوست چو در چاه بود چه خوشست
دوست چو بالاست به بالا خوشست در بن دریا به تک آب تلخ در طلب گوهر رعنا خوشست |
تيمار غريبان اثر ذکر جميل است
جانا مگر اين قاعده در شهر شما نيست |
تو خط سرنوشتم بوده ای ،ای تو تلاقی
تلاش رفته و تکلیف آینده بمان با من |
نرگس طلبد شيوه چشم تو زهی چشم
مسکين خبرش از سر و در ديده حيا نيست |
تا بال و پرم بود ز دامم مرهاندي
امروز رهاندي كه مرا بال و پري نيست |
تا دم آخر،غزل پشت غزل،می نوشمت
ای شراب سبز!ای شعر،ای شکر در شوکران! |
نرســد دسـت من ســوخته بـر دامن یـــار
چه توان کرد که در عشوه و ناز است هنوز |
زان پرده میگشاید دل بند نازنیم تا در نظر نیاید زیبا نگار چینم دانی به عالم عشق بهر چه بینظیرم وقتی اگر ببینی معشوق بیقرینم |
من شکسته بد حال زندگی یابم
در آنزمان که به تیغ غمت شوم مقتول |
لاله ای دارم که آنرا نه چمن نه باغ دارد
لاله من این دل من کوه زاران زار دارد |
[IMG]http://*****************/Files/c692aeb8574f402d9661.jpg[/IMG] |
وان خشک چون آتش شود آتش چو جان هم خوش شود
آن این نباشد این شود این آن نباشد آن شود |
درین غوغا که کس کس را نپرسد
من از پیر مغان منت پذیرم |
ما ملامت را به جان جوییم در بازار عشق
کنج خلوت پارسایان سلامت جوی را |
آتش آن نیست که بر گریه او خندد شمع
آتش آن است که بر خرمن پروانه زدند |
درین مقام مجازی بجز پیاله مگیر
درین سراچه بازیچه غیر عشق مباز |
زان شاه که او را هوس طبل و علم نیست
دیوانه شدم بر سر دیوانه قلم نیست |
ترک مـا کردی بـرو همصحبت اغیـار باش
یار ما چون نیستی با هرکه خواهی یار باش |
شنيده ام سخني خوش كه پير كنعان گفت
فراق يار نه ان مي كند كه بتوان گفت |
اکنون ساعت 08:23 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)