![]() |
|
اس ام اس عاشقانه
توتنها دعای قشنگ منی خدا می شود مستجابت کند |
اسمس عاشقانه
هوای دو نفره داشتن، نه ابر میخواهد نه باران نه یک بعد ازظهر پائیزی…. کافیست حــواسمان به هم باشد ! . . بگذار همه ی زندگی ام گره ی کور بخورد دستهای “تــــــــــو” که باشد ملالی نیست… با نگاه “تـــــــــــو” گره از همه چیز باز میشود حتی از دل گره خورده من! . . . می خندی، قندهای عالم در دلم آب می شود لبخند شیرینت پایان روزگار تلخ من است… . . . وقتی عاشقش شدم که دیدم …. هیچوقت دلمو نشکست … هیچوقت بهم نه نگفت… همیشه در جواب بچه بازیهام …خندید و گفت: عاشقه همین کاراتم . . . برای یک ثانیه عاشقم باش ، من باتری ساعتم را در می آورم . . . هروقت تونستی به کسی آرامش ببخشی بدون عشقت واقعیه ! وگرنه دوست داشتنی که آرامش معشوقو بگیره خودخواهیه ! . . . برایم تعریف کن ، هرگز فراموش نشدن چه حالی دارد ؟ . . . عشق ، اگر عشق باشد ، ناممکن ترین ها را امکان می بخشد ، تنها برکه ای ست که می توانی در آن غرق شوی و اما نفس بکشی . . . برعکس پول هایم زندگیم گوشه دارد ، همانجا که همیشه تنها مینشینم ! . . . چه زیباست خیالی که تو را از آن همه فاصله می آورد به کلبه ی تنهایی ام . . . نقش یک درخت خشک را در زندگی بازی میکنم ، نمیدانم که باید چشم انتظار بهار باشم یا هیزم شکن پیر . . . آسان تر نگاهم کن ! دلم تا عشق بیشتر نمی داند ! . . . همه چیز با تو شروع شد اما هیچ چیز با تو تمام نمی شود ، حتی همین دلتنگیهای من ! . . . چند وقتیست هرچه می گردم هیچ حرفی بهتر از سکوت پیدا نمی کنم ، نگاهم اما گاهی حرف می زند گاهی فریاد می کشد و من همیشه به دنبال کسی می گردم که بفهمد یک نگاه خسته چه می خواهد بگوید . . . گیرم که از حصار کوتاه دلم ساده می پری ، با دیوار بلند خیالم چه می کنی ؟ . . . تنهایی ات را از تو گرفتم ، در خنده هایم شریکت کردم ، نگفته بودی بازرگان عشقی ، من از کجا می دانستم سود من تنهاییست . . . دوست داشتن را نه می نویسند نه میگویند ، ثابت می کنند . . . کاش بدانی ، قهر میکنم تا دستم را محکمتر بگیری و بلندتر بگویی : بمان ، نه اینکه شانه بالا بیندازی و آرام بگویی : هر طور راحتی . . . چقدر صدای تیک تاک ساعت دلخراش است وقتی تو “یک ثانیه” هم در کنارم نیستی . . . آغوشت ، علم را زیر سوال می برد ! آنقدر آرامم می کند که هیچ مسکنی جایش را نمی گیرد . . . خودتان را در قلب هیچ آدمی نچپانید ، جا نمی شوید ، چروک می شوید فقط ! . . . در خاطری که “تویی” ، دیگران فراموشند ، بگذار در گوشت بگویم “میخواهمت” ، این خلاصه ی تمام حرفهای عاشقانه ی دنیاست . . . سرکش بودم به حیله رامم کردی / ای افسونگر ، چه پخته خامم کردی خوش چرخاندی کمند گیسویت را / در تاریکی اسیر دامم کردی . . . آغوشی باش و مرا به اندازه ی تمام اشتباهاتم بغل کن ، بدون آنکه حرفی میانمان رد و بدل شود ، فقط نگاه باشد و نفس ، زندگی آنقدرها دوام نمی آورد ، همین حالا هم دیر است |
اسمس عاشقانه
بیستون کنده شده و عشق به جایی نرسید ، دیگر از تیشه فرهاد بدم می آید ! … دل کندن اگر آسان بود ، فرهاد بجای بیستون دل نمیکند! :: :: عمیق ترین درد زندگی مردن نیست ، بلکه ناتمام ماندن قشنگترین داستان زندگی است که مجبور میشی آخرش را با جدایی به سرانجام برسانی :: :: دیشب از دلتنگیت بغضی گلویم را شکست … گربه ای شد بر فراز آرزوهایم نشست … من نگاهت را کشیدم روی تاریخ غزل … تا بماند یادی از روزی که بر قلبم نشست :: :: حکایت من ، حکایت کسی است که عاشق دریا بود اما قایق نداشت ، دل باخته سفر بود اما همسفر نداشت ، حکایت کسی است که زخم داشت و ننالید ، مثل پرنده ای که دلش هوای آسمان داشت و دربند صیاد بود :: :: سراپا اگر زرد و پژمرده ایم … ولی دل به پاییز نسپرده ایم … چو گلدان خالی لب پنجره … پر از خاطرات ترک خورده ایم :: :: اگر تنهاترین تنها شوم ، بازهم خدا هست :: :: هرکه با ما دوست باشد سرور و سالار ماست … یاد او درمان ما و قلب او در قلب ماست …. :: :: یه وقتایی حس آخرین بیسکویت مونده تو بسته ساقه طلایی رو دارم ؛ شکسته و تنها ! :: :: نگاهت را به درگاه خدا کن … خدا را با وجود خود صدا کن … در آن حالت که دستانت بلند است … غنیمت دان و ما را هم دعا کن :: :: چه زیباست ، هنگامی که در اوج نشاط و بی نیازی هستی ، دست به دعا برداری :: :: وقتی به اون چیزی که آرزوت بود رسیدی ، تازه میفهمی که آرزوش بیشتر از داشتنشه :: :: هفت شهر عشق ؛ شهر اول : نگاه و دلربائی ، شهر دوم : دیدار و آشنایی ، شهر سوم: روزهای شیرین و طلایی ، شهر چهارم : بهانه و فکر جدایی ، شهر پنجم : بیوفایی ، شهر ششم : دوری و بی اعتنایی ، شهر هفتم : اشک و آه و تنهایی :: :: نگران فردا نباش ، خدای دیروز و امروزت فردا هم هست. فردایت قشنگ :: :: آنجاییکه باد نمی وزد ، آدمها دو دسته میشوند : آنهایی که بادبادکشان را جمع میکنند ، و آنهایی که می دوند تا بادبادکشان بالا بماند :: :: با معرفت ترین شخصیت تو زندگیت کیه ؟ الف ) من ، ب) الف ج) الف و ب د) همه موارد! :: :: لالا لالا بخواب دنیا خسیسه … واسه کمتر کسی خوب مینویسه … یکی لبهاش همیشه غرق خنده است … یکی پلکاش تو خوابم خیس خیسه … یکی جز ” یاد تو ” هیچی نداره ! :: :: سفر نکن خورشیدکم ، ترک نکن منو نرو … نبودنت مرگ منه راهی این سفر نشو … نذار که عشق منو تو اینجا به آخر برسه … مرگ تو و مرگ من از رفتن تو سر برسه … :: :: تابوتم فردا از کوچه ات میگذرد ، چشم مپوشان ، این مرده همان است که بیمار تو بود ! :: :: دیگر نمیگویم گشتم نبود ، نگرد نیست! بگذار صادقانه بگویم؛ گشتم ! اتفاقا بود، فقط مال من نبود. بگذار دیگری بگردد ، لابد مال اوست …. :: :: بغض هایم را به آسمان سپرده ام ، خدا بخیر کند باران امشب را …. :: :: بگین یه آرزو دارم ، داشتن اون همین و بس … بگین اگه پیشم نیاد ، دیگه تموم میشه نفس … خیلی چیزا بهش بگین ، بگین روزای آخره … نفس ندارم به خدا ، زود میمیره این دیوونه ! :: :: توی آسمون دنیا هرکسی ستاره دارد … چرا وقتی نوبت ماست آسمون جایی ندارد ! :: :: آدمکای شهرما، بازیگرای قابلند … وقتی بشه یواشکی رو قلب هم پا میزارن … قصه روزگار اینه ، به هیچ کسی وفا نکن … روی دلای آدما ، هرگز حسابی وا نکن :: :: “دنیا” را بغل گرفتیم گفتند : امن است هیچ کاری با ما ندارد. خوابمان برد ، بیدار شدیم ، دیدیم آبستن تمام دردهایش شده ایم …. :: :: سکوت میکنم ! نه اینکه دردی نیست ، گلویی نمانده برای فریاد …. :: :: هر آنچه خواستیم نیامد به دست … چو بیگانه بودیم به دنیای پست … پی آب بودیم کوزه به دست … چو آب یافتیم کوزه شکست! :: :: باورم شد پاک بودن ذلت است … عاشقی سوزاندن حیثیت است … باورم شد دوستی ها لحظه ای است … بی وفایی قسمتی از زندگی است … عاشقی چیزی برای هدیه نیست … طرح دریا و غروب و گریه نیست … عاشقی یک کلبه ویرانه نیست … صحبت از شمع و گل و پروانه نیست :: :: ای غریبه ؛ من یه برگ پاییزی زیر پاهایت نیستم ، یا یه قاب عکس خالی ، من همانم که یه روز عاشقانه فریاد زدی دوستت دارم! :: :: هر لحظه لبم ترانه غم آموخت … هر لحظه دلم درس شکستن آموخت … پروانه ترین عاشق تاریخ منم … اما شده ام اسیر شمعی که نسوخت ! :: :: ماهیان روی خاک ، ماهیان روی آب … وقت مردن ساحل و دریا چه فرقی میکند … یاد شیرین تو بر من زندگی را تلخ کرد … تلخ و شیرین جهان بی تو چه فرقی میکند ؟ :: :: بی وفایی کن وفایت میکنند … با وفا باشی خیانت میکنند … مهربانی گرچه آیین خوشی است … مهربان باشی رهایت میکنند ….. :: :: در اندرون من خسته دل ندانم کیست …. که من خموشم و او در فغان و در غوغاست :: :: وفای اشک را نازم که در شبهای تنهایی ، گشاید بغض هایی را که پنهان در گلو دارم :: :: سیاهی شبو دوست دارم ، آخه همرنگ روزگارمه …. :: :: آن کس که دوست داشتم آدم باگذشتی بود ….. از من هم گذشت! :: :: کسی را خون دل دادم که با من آشنا گردد ، ندانستم که کس خون میخورد خونخوار میگردد :: :: خدایا میوه کدام درخت باغت را گاز بزنم تا از زمین رانده شوم ؟! :: :: به چه میخندی ؟ به مفهوم غم انگیز جدایی؟ به چه چیز ؟ به شکست دل من یا که به پیروزی خویش؟ به چه میخندی تو؟ به نگاهم که چه مستانه تو را باور کرد ؟ یا به افسونگری چشمانت که مرا سوخت و خاکستر کرد؟ به چه میخندی تو؟ به دل ساده ی من میخندی که دگر تا به ابد نیز به فکر خود نیست؟ راست میگویی خنده دار است بخند! :: :: خسته ام از این زندان که نامش زندگیست … پس قشنگیهای دنیا مال کیست ؟ … باختم در عشق اما باختن تقدیر نیست … ساختم بادرد تنهایی ، مگر تقدیر چیست؟ |
اسمس عاشقانه
|
اس ام اس عاشقانه
نه دست هایت توى جیبم است نه سرت روى سینه ام در این گرانى شب هایى که باران تمامِ ستاره ها را از آسمان شسته است نمى شود دِل به آسمان زد و براى آرزوهایت شهاب چید! کمى برایم آغوش قرض مى دهى!؟ مى خواهم ناز ات را بخرم اما دل و جیب ام عجیب خالى ست! :: :: به چـشـمـهـایـت بگــو نـگـاهـم نـکـنـنـد بـگـو وقـتـی خـیـره ات مـی شـوم سرشـان بـه کـار خـودشـان بـاشـد … ! نـه کـه فـکـر کـنـی خـجـالـت مـی کـشـم هـا نـه ! حـواسـم نـیـسـت عـاشـقـت مـی شـوم . . :: :: هــزار بـار آمـدم خطــت بزنم از قلبم خود خودت را یــادت را اسمــت را امــا فقط قلبــم پر شد از خط خطی های عاشقانـه ! :: :: ” دل ” اتفاقی ترین اشتباه دنیاست ! بسته میشود آنجا که نباید کنده میشود از جایی که نباید . . . :: :: در من کوچه هاییست که با تو… سفر هاییست که با تو… روزهایست که باتو… شبهاییست که با تو… عاشقانه هاییست که باتو… نگشته ام نرفته ام سر نکرده ام آرام نیافته ام نگفته ام می بینی چقدر با تو کار دارم؟ زودتر بیا! :: :: از تـــو “شـراب” انــداخــتـه ایـن شعـــر ! نمــی تـــوانـــم بـــنـویــسمـت … بـس کــه مــــرا گـــرفــتـه ای … :: :: زمین کَج است…! اما من هنوز هم خوش رقصی می کنم به سازِ تو…! :: :: می شود کمی بخندی به حوض آب ؟ میخواهم عکس بگیرم یادگاری از روی ماه … :: :: دوستی با تو برایم بوی ریحان می دهد بی تو اما باغ ریحان بوی زندان می دهد :: :: چیز دیگری نمی خواهم، شاید فقط سهمم را! از آغوش تو که روزها به جنونم می کشد شبها شاعر…! :: :: با تو خواهم بود هرکجا که باشی و ذهنت را سرشار از امید خواهم کرد و دیگر هیچ گاه غم به سراغت نخواهد آمد حتی اگر الان بعد از ظهر دلگیر جمعه باشد… :: :: خوابــــهایم بوی تن تـــو را می دهـــد نکنـــد آن دور تــر هــا نیمــه شب ، در آغوشم می گیـــری ! :: :: جهانـــــــ جدیدم را دوســـــــت دارم مـــــــن…زمـــــــین…تــــــ و کجای قانــــــون طبیعـــــــت سخنی از ” مرکزیتــــــــــــــ” نداشتن چشمانت به میان آمده …! من و زمین هر دو گرد تو می گردیم منظومه شمســــــی بهانه اســـــــت….! :: :: دلم میخواهد عاشق باشد عقلم میخواهد عاقل باشد این میگوید زود باش آن میگوید دور باش احساسم این روزها دوشیفت کار میکند و حقوقش را از من میگیرد . . . :: :: میخواهم ساده اعتراف کنم… میخواهم ساده فریاد بزنم… دلم میخواهد ذره ذره ی وجود سرتا پا آرامشت را… در بلندای لحظه های خسته از دلتنگی ام هجی کنم… ساده میگویم… گوش کن … ! ع … ا … ش … ق … م … ! نگاه کن … ! آنچه را که در سادگی نگاهم پیداست… نیازی به انکار نیست … ! :: :: همه بر سر زبانند و تو در میان جانی … :: :: آبشار نگاهت مه شرجی گرفته انگار بخار می شوم تر … خیس خیس از آب خیس تر :: :: عاشقانه به خواب میروم تا برایم زنده شوی… باز هم گلی به گوشۀ جمالت… که گاهی در خواب… به من سر می زنی… خیالت کافی ست… برای پرورش رویاهای عاشقانه ام… ! :: :: ” منـی ” کـه کنـارش ” تـو ” نباشـی ” تـومـنی ” نـمـی ارزد …! :: :: به حساب حسودی ام نگذار که هرجا ۲ نفر هستند و من تنها دلتنگ می شوم … هوای داشتن تو تنها هوای من است برای زنده بودن :: :: جمعه ها زمین ساکن و ساکت است و به شانه بالا انداختن های خورشید فکر می کند، من هم به تو :: :: همه میگویند چشمانش رنگارنگ است اما من میگویم چشمانش عسلیست نه برای رنگش برای اینکه شیرین ترین لحظاتم در چشمان او خاطره شده اند . . . :: :: مـــــــــــیان این همــــــــه “اگـــر” تــــو چـــــــــــقدر “بایدی” :: :: تـــــــو صـــــادقانـــه دروغ بـــگــو مـــن عــــاشقانـــه کـــاری خواهم کــرد “مـــــاه” همیشــه پشــت ابــر بمــاند ! :: :: مى خواهم گره بخورم در تو ! آنقدر سخت که با دندان بازم کنى :: :: عشق خیالی من ، خودت نیستی ولی هنوز عشق خیالیت در رگهایم جریان دارد و قلبم میتپد با عشقی که تو در رگهای من جا گذاشتی :: :: مثل ستاره تو قشنگی، اما تنها فرقی که داری، اون ها زیادن تو تکى! :: :: صبحی که شروعش با توست ، خورشید دیگر اضافیست ! :: :: سکوتت را دوست دارم تو در سکوت، معنایِ دیگری داری، معنای خوب آرامش . . . :: :: گاهــــی … به دلت شک کن ع ش ق شایــــد یک شــــایعه باشد ! :: :: به چشم هایت بگو… انقدر برای دلَم رجز نخوانند … من اهل جنگ نیستم …. شاعرم! خیلی که بخواهم گرد و خاک کنم… شعری می نویسم آنوقت اگر توانستی… مرا در آغوش نگیر … :: :: برایم مثل بهار می مانی آمدنت را همیشه تحویل می گیرم … :: :: این شـــــــعرها را باید گذاشــت درکــــوزه و آب شـان را خــــورد وقتی هنـــوزعرضــــه ندارند تــــو را عــاشــــق کننــــد ! :: :: آنلاین که می شوی انگشتانم بـه لکنت می افتند . . . ! :: :: هزاران دستـــــــ هم به سویم دراز شود ! پــــــــس خواهم زد… تنــــــــــها … تمنای دستان تـــــــــــو را دارم … :: :: همهی کلمات معنای تو را میدهند مثل گلها که همه بوی تو را پراکندهاند . . . |
اسمس عاشقانه
ضربه آخر را خدایم زد! آن زمانکه برای رفتنت استخاره کردی و خوب آمد… :: :: دلتنگم…دلتنگ آنروزها که نمیدانم محبت هایش توهم من بود یا ترحم او..؟؟ :: :: مرگ انسان زمانی ست که نه شب بهانه ای برای خوابیدن دارد و نه صبح دلیلی برای بیدار شدن ! :: :: ب خدا بگویید:زمستانش هم سرد نبود… جمع کتد تکرار فصل هایش را!!! من در نابستانش هم از بی وفایی دندان ب دندان ساییدم… :: :: گاهی دلم انقدر از زمین میگیرد که میخواهم تا سقف آسمان پرواز کنم و رویش دراز بکشم . . . ! آرام و آسوده . . . مثل ماهی حوضمان که چند روزیست روی آب است . . . :: :: ﺁﻧﻜﻪ ﺩﺳﺘﺶ ﺭﺍﺍﻳﻨﻘﺪﺭ ﻣﺤﻜﻢ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﻱ ﺩﻳﺮﻭﺯ ﻋﺎﺷﻖ ﻣﻦ ﺑﻮﺩ…. ﺩﺳﺘﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﺧﺴﺘﻪ ﻧﻜﻦ ﻣﺤﻜﻢ ﻳﺎ ﺁﺭﺍﻡ… ﻓﺮﺩﺍ ﺗﻮ ﻫﻢ ﺗﻨﻬﺎﻳﻲ… :: :: بـه زخـم هـایم مـی نـگری ؟ درد نـدارد دیـگر روزی کـه رفـتی مـرگ تـمام دردهـایم را بـا خـودش بـرد مـرده ها درد نـمی کـشند …! از تـو خـواهشـی دارم بـرنـگرد دیـگر زنـده ام نـکن !… :: :: بـه خــــدا گفـــتـه ام زحـــمـت نـکشـد ! نه نــــیـازی بـه زلـــزلـه هست ! نه نــــیـازی بـه ســــــونــامـی ! همـین کـه تـــو نــیستـی … همـین کـه تـــو نـــمی خـــنــدی … بــــلاهـــای ِ بــــزرگــی انـــد … که جــــهـانـــــم را … بــــا خــــاک … یـکی کــــرده انـــــد :: :: من یک دخترم! مرا پریشانی موهــــــآیت نـــــه !!! مرا تـــه ریـــش خستـــه ات دیوانـــه میکند…!!! :: :: دیدی ای حافظ که کنعان دلم بیمارشد عاقبت کوه امیدم کاه شد گفته بودی یوسف گم گشته با آید ولی یوسف من تا قیامت همنشین چاه شد… :: :: زمان میگذرد خاطرات رنگ میبازند احساسات تغییر میکنند ادمها میروند اما اما دلها هرگز از یاد نخواهند برد! بهانه ها.. رفتن ها… و جدایی ها را… . :: :: عادت چه طعم تلخی است وقتی آن را با عشق اشتباه بگیری! برای دوباره آمدنش دعا نکن،میدونم سخته اما دیگه دعا نکن! شاید وقتی اومد همونی نباشه که رفته بود. :: :: همیشه هستی و هیچ وقت نیستی! نمی دانم محو بودنت شدم یا دلتنگ نبودنت… :: :: این روزها همه به من دلتنگی هدیه میدهند… لطفأ آتش بس اعلام کنید! به خدا تمام شد دلم… :: :: ای کاش خوشبختی هم مثل مرگ حق بود. :: :: صـدای زندگی را میشنـوم… همــه جــا… فـرا می خـــوانـد مــا را… تــــو را! بـرای در آغــوش کشیــــدن معـشـوقت… مـــرا! بــرای در آغـوش کشیــدن زانــوی غـــم… :: :: دلم برای کسی تنگ است که گمان میکردم می آید … می ماند … و به تنهاییم پایان میدهد! آمد … رفت … و به زندگی ام پایان داد …. :: :: ببین رفیق!!! “درد”،همه جوره “درده”…. چه از پشت بهم خنجر بزنی… چه دلمو بذاری زیر پات…. “درد”داااااره بفهم لدفن…. :: :: هرجا که دلت میخواهد برو… هی فلانی! دیگر هوای برگرداندنت را ندارم… هرجا که دلت میخواهد برو… فقط آرزو میکنم وقتی دوباره هوای من به سرت زد، آنقدر آسمان دلت بگیرد که با هزار شب گریه چشمانت، باز هم آرام نگیری… و اما من… بر نمیگردم که هیچ! عطر تنم را هم از کوچه های پشت سرم جمع میکنم، که نتوانی لم دهی روی مبل های راحتی،با خاطراتم قدم بزنی! :: :: چـِـﮧ سـَـخــتــهــ ؛ وقـــتــْے لازمِه به یه کَسے فَقط بِگے : دلــَـم تـــنــگهـــ ! امـــّـــا . . . هـــیــچــکــَـس نــبــاشـِـهـــ … :: :: ی وقتایی جواب همه دلتنگیات و نگرانیات میشه ی جمله ک میکوبند تو صورتت… “بهم گیر نده،حوصله ندارم” :: :: هنوز هم مرا به جان تو قسم میدهند میبینی فقط من نیستم که رفتنت را باور نکرده ام :: :: وقتی دستانت در دست من نباشد دست را میبازم حتی اگر تمام حکم های دل در دست من باشد.. :: :: فـاجـــعـه اینجـاست کـه چشــم هایم دیـگر ، بـا مـن و بغــض هایـم نـمی سـازنـد !! :: :: خــدایا کـمـی بـیـا جـلـوتـر مـی خـواهـم در گوشت چـیـزی بـگـویم …! ایـن یـک اعـتـراف اسـت … مـن بـی او دوام نـمی آورم حـتـی تـا صـبح فــردا !… :: :: سـختـه… بـه جـایی بـرسی کـه دیـگه نـه هیـچ اومـدنی آرومـت کنـه ، نـه هیـچ رفتـنی نابـودت … :: :: آره منم دلم واسش تنگ میشه. واسه گرفتن دستاش واسه بوسیدناش … ولی نفس میکشم و با یادش زندم… :: :: خدایامرادربرابر بعضی ازدوستانم حفظ کن خودم ازعهده ی تمامی دشمنانم برمی آیم :: :: ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﻣﯿﺘﺮﺳﻢ ؛ ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﮑﻬﺎﯼ ﻣﺎﺩﺭﻡ …..! :: :: پا به پایم که نیامدی… دست به دستم که ندادی… سر به سرم نگذار که قولش را به بیابان داده ام…! :: :: خدایا . . . این سرنوشتی که برام بافتی،قسمت یقش یخورده تنکه،قربون دستت شلش کن، دارم خفه میشم از دل تنگی.. :: :: گاهی نمیدانم ازاین همه دلتنگی چه کنم؟؟؟ دلتنگ که باشی،هرجابروی، هرکاری کنی…بازهم نمیتوانی دلتنگی ات رامداوا کنی…..دلتنگی را،،دلتنگ کرده مداوامیکند…… |
مهربانی
تو همان مهربانی هستی!!!
یا مهربانی همان توست؟نمی دانم اما بی شک میدانم با هم نسبت نزدیکی دارید. عزیزم نوشته هات خیلی زیباست.:53::53::53: |
آرام،آرام |
اسمس عاشقانه
سلام ، از سرد خونه مزاحم میشم ! |
اکنون ساعت 08:04 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)