- -
معرفی فیلم
(
http://p30city.net/showthread.php?t=28801)
| زکریا فتاحی |
09-21-2010 10:37 PM |
ورتر جوان - LE JEUNE WERTHER
سال تولید : ۱۹۹۲
کشور تولیدکننده : فرانسه
محصول : آلن سارد
کارگردان : ژاک دوییون
فیلمنامهنویس : ژاک دوییون
فیلمبردار : کریستوف پولاک
آهنگساز(موسیقی متن) : فیلیپ سارد
هنرپیشگان : اسماعیل ژوله منبهی، توما برهمون، سیمون کلاوییر، پییر مزرت، فی آناستازیا، میرن کاپلو و سانی لبراتی
نوع فیلم : رنگی، ۹۴ دقیقه
ـ پاریس. ̎اسماعیل̎ (منبهی) و گروهی از دوستانش که همگی حدوداً چهارده سالاند، برآشفته از خبر خودکشی یکی از دوستانشان، ̎گیوم̎ و اقناع نشده از توضیحات معلمان یا والدین دربارهٔ این حادثه، در پی کشف دلیل خودکشی بر میآیند. آنان در مییابند که ̎گیوم̎ دلباختهٔ زن مو طلائی جوان و مرموزی به نام ̎میرن̎ (کاپلو) بوده و او را دنبال میکنند. در این بین، ̎اسماعیل̎ که بیش از پیش با ̎گیوم̎ مرده هم ذاتپنداری میکند، آرام آرام دلباختهٔ ̎میرن̎ میشود و همانند ̎گیوم̎ از دور حرکتهای او را تعقیب میکند. این وسوسهٔ ̎اسماعیل̎ با خواندن داستان ̎ورتر گوته̎ تشدید میشود و کمکم بر دوستیها و رابطههای او و دوستانش تأثیر مختلکنندهای میگذراند. به ویژه رابطهٔ ̎اسماعیل̎ و دوستش، ̎تئو̎ (برهمون) به تیرگی میگراید. در یک مهمانی رفقا که ̎اسماعیل̎، ̎میرن̎ را نیز دعوت کرده، معلوم میشود مثل ̎گیوم̎ عشق او نیز بیپاسخ است و ̎میرن̎ بیشتر با ̎تئو̎ گرم میگیرد. ̎اسماعیل̎ به دوستان نگرانش اطمینان میدهد که خیال ندارد مثل ̎گیوم̎ خودکشی کند ولی به دنبال کردن ̎میرن̎ از دور ادامه میدهد.
ـ از دههٔ ۱۹۷۰ دوییون جایگاهی حاشیهای اما پایدار در سینمای مؤلف فرانسه داشته است و فیلمهای صمیمی و معمولاً کم خرجش، مرتب به مایههای شخصی تضادهای ادیپی و رابطههای دردناک پرداختهاند. ورتر جوان بر مبنای ماجرائی در جوانی خود دوییون است. فیلم به لطف بازیگران نوجوان فوقالعادهاش قابل دسترستر و جذابتر از برخی کارهای قبلی است و در نگاه اول شبیه فیلمهای دیگر فرانسوی دربارهٔ بلوغ به نظر میرسد، هرچه فراتر از غم غربت ملایم میرود و حال و هوائی مملو از رنج و اندوه به زندگی جوانان امروزیاش میبخشد. فیلم مثل داستان ولفگانگ گونه پژوهشی است در لایههای پیچیدهٔ امیال جوانی و شکلگیری هویت.
|
| زکریا فتاحی |
09-21-2010 10:37 PM |
این را روانکاوی کن - Analyze this
سال تولید : ۱۹۹۹
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : پالا واین استاین و جین رزنتال
کارگردان : هارولد رامیس
فیلمنامهنویس : پیتر تولان، کنت لونگرن و رامیس، برمبنای داستانی نوشته تولان و لونگرن
فیلمبردار : استوارت درایبرگ
آهنگساز(موسیقی متن) : هوارد شور
هنرپیشگان : رابرت دنیرو، بیلی کریستال، لیزا کودرو، جو ویترلی، چاز پالمینتری، جو ریگانو و مالی شانن.
نوع فیلم : رنگی، ۱۰۳ دقیقه.
”دکتر بن سوبل“ (کریستال)، روانکاوی نیویورکی است که حوصلهاش از دست مشتریهای عصبی مرفهش، سررفته است. یک روز مردی وارد مطبش میشود که مشکلات واقعی دارد: ”پل ویتی“ (دنیرو)، پدرخواندهآی مافیائی که فشار کار و عذاب وجدان بهخاطر قتل پدر محبوبش، اشک او را درآورده است. اما ”دکتر سوبل“ که هم ترسیده و هم مجذوب شخصیت ”ویتی“ شده، رفته رفته از دنیا و زندگی سیر میشود؛ چون مریض مافیائیاش، بیست و چهار ساعته وقت او را میگیرد و در هر ساعت و هر کجا ـ حتی مراسم عروسیاش در فلوریدا با ”لورا مکنامارا“ (کودرو)، گزارشگر تلویزیونی ـ خبرش میکند و از او انتظار کمک دارد. در همین حال، مبارزهای بین ”ویتی“ و رقیب قدیمیاش، ”پریمو سیدونه“ (پالمینتری) در جریان است ولی ”ویتی“ با استفاده از آموزشهای ”دکتر سوبل“، دشمنش را مستأصل و خارج گود نگه میدارد. درست زمانی که روان درمانگر و مریض قدرتمندش، پیش رفتهائی در کارشان حاصل شده، FBI سعی میکند ”سوبل“ را مجاب کند که ”ویتی“ میخواهد او را بکشد و همین مسئله به سوء تفاهماتی تقریباً مرگبار منجر میشود....
همان توقعی که از یک کمدی قابل تماشا و راحت دارید. کار یک کمدیساز با سابقه که ایدههای خوبی دارد و از بازیگرهایش خوب استفاده میکند. در اینجا دنیرو گنگستری است که نگران از ترسها و اضطرابهای بیدار شدهاش به کریستال روانکاور روی میآورد، در حالی که نمیخواهد دیگران بفهمند که روانکاوی میشود و کریستال هم نمیخواهد که زندگی معقول و بهویژه ازدواج قریبالوقوعش در اثر توقعات این مراجع ناخوانده و موقعنشناس، برهم بخورد. این گرفتاری دو سویه، محور کمیک این را روانکاوی کن است و تا حد زیادی تمام شیرینکاری فیلم. قرار است شوخیها هم گام با داستان برخوردهای این دو شخصیت پیش بروند و انتظار داریم که آرام آرام این رابطه به چیزی فراتر از سلوک پزشک و بیمار برسد (که در واقع چندان نمیرسد) این را روانکاوی کن تا حدی موفق است هرچند شوخیهایش اتکای زیادی به تعریفهیا پیشین از گنگستر و روانکاو دارد و اگر در مورد گنگستر بالاخره و با کشف ریشهەای اضطراب، رهیافت تازهای دارد، در ژس روانکاو صرفاً به پرسونای کریستال و تکجملههای پرکنایه میرسد. شوخی با مقولههای فرویدی از جمله عقدهٔ ادیپ محشر است و اوجی است برای یک مایهٔ موفق فیلمنامه (که رامیس با تجربهٔ فیلمنامهنویسیاش، آن را پروپیمان کرده است) یعنی رشنفکر در مقابل عامی و بدهبستانهای میان این دو کهگاه خوب از کار در میآید. مثل وقتی که دنیرو در تماس تلفنی با حریف خطرناکش (پالمینتری) از اصطلاحات تعلیمی کریستال استفاده میکند یا در پایان که کریستال در جمع سران خانوادههای مافیائی، ادای ”گندهلات“ها را در میآورد. فیلم ظاهراً قائل به این نیتس که جایگاه آدمها بتواند بنیانیتر تغییر کند و شاید بههمین دلیل کمدی خیلی نیشدار و خطرناکی نیست. دنباله: آن را روانکاوی کن (رامیس، ۲۰۰۲).
|
| زکریا فتاحی |
09-21-2010 10:43 PM |
شرلوک جونیر - SHERLOCK JUNIOR
سال تولید : ۱۹۲۴
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : باستر کیتن و جوزف م. شنک پروداکشنز
کارگردان : باستر کیتن
فیلمنامهنویس : کلاید بروکمن، جین هاوز و جوزف میچل
فیلمبردار : الجین لسلی و بایرون هیوک
هنرپیشگان : کیتن، کاترین مکگوایر، جو کیتن و وارد کرین
نوع فیلم : سیاه و سفید، ۴۰۶۵ فوت. صامت
ـ "باستر" (کیتن)، آپاراتچی و نظافتچی سینمای محله، مشتاق است که با رموز کارآگاهی آشنا شود. در حالیکه میکوشد تا دل محبوبهاش (مکگوایر) را نیز بهدست بیاورد. در این بین، رقیب عشقی "باستر" با صحنهسازی وانمود میکند که او ساعت پدر دختر را به سرقت برده است. بنابراین "باستر" با خفت از خانه دختر رانده میشود. سپس مغموم به سر کارش بازمیگردد و روی صندلی کنار آپارات خوابش میبرد. به زودی روحش از جسمش فاصله میگیرد و سالن نمایش را طی میکند و پا به پرده سینما و اجراءهای دنیای فیلم میگذارد. در فیلم، "باستر" به نقش کارآگاه نامدار، "شرلوک جونیر"، توطئههای خلافکاران را نقش بر آب میکند و همه را به سزای اعمالشان میرساند. در لحظه اوج فیلم، "باستر" از خواب بیدار میشود و محبوبه را میبیند که از بیگناهی او باخبر شده و به دیدارش آمده است. حالا "باستر" نحوه برخورد "درست" با دختر را از فیلم روی پرده میآموزد و همهچیز به خیر و خوشی پایان میگیرد.
ـ با شرلوک جونیر، کیتن بیست و نه ساله به اوج بلوغ هنری خود دست پیدا میکند. فیلم به مایه ضدیتی میپردازد که برای سینما و تماشاگران چند دهه پیش چندان قابل هضم نیست: مایه رؤیا بر ضد واقعیت و واقعیت بر ضد هنر و البته فیلم سرشار از صحنههای تعقیب و گریز مسحورکننده (از جمله سواری طولانی "باستر" با موتورسیکلتی که او روی دسته فرمانش نشسته و راننده ندارد) است که چگونگی اجراء اغلب آنها، بدون استفاده از حقههای سینمائی (کیتن سر صحنه فیلمبرداری این فیلم دچار شکستگی مهرههای گردن شد) هنوز باورنکردنی بهنظر میآیند. لحظه اوج فیلم و از جادوئیترین لحظهها در تاریخ سینما، آنجا است که "باستر" پا به پرده سینما میگذارد. فکر درخشان این لحظه بعدها مشوق وودی آلن برای ساختن فیلم رز ارغوانی قاهره (۱۹۸۵) شد.
|
| زکریا فتاحی |
09-21-2010 10:44 PM |
کینی و آدامز - kini et adams
سال تولید : ۱۹۹۷
کشور تولیدکننده : بورکینافاسو و فرانسه
محصول : سوفی سالبو، سدومیر کولار و فردریک دوما زایدلا
کارگردان : ادریسا اوئدرائوگو
فیلمنامهنویس : اولیویه لورل، سانتیاگو آمیگورنا و اوئدرائوگو
فیلمبردار : ژان پل موریس
آهنگساز(موسیقی متن) : والی بادرو
هنرپیشگان : ووسی کونن، دیوید مولوکی، نتاتی موشش، جان کانی، نتسائی چیگوندر و فیدلیس چزا
نوع فیلم : رنگی، ۹۳ دقیقه
زمین بیصاحبی در جنوب آفریقا؛ خطهای گسترده که کشاورزان بیبضاعت در تلاش هستند تا به هر تقدیر خود و خانوادهشان را زنده نگه دارند. در آنجا دو رفیق، ̎آدامز̎ (مولوکی) و ̎کینی̎ (کونن)، رویای رفتن به شهر را در سر میپرورانند؛ ولی در عوض عمر و درآمد ناچیز خود را صرف تعمیر اتوموبیلی کهنه کردهاند. بر اثر فشارهای همسر ̎کینی̎، سرانجام دست از این کار عبث میکشند تا آن که مقاطعهکاری وارد منطقه میشود که میتواند کار و درآمدی مناسب در اختیار آنان بگذارد تا به رویاهایشان جامهٔ عمل بپوشانند. اما در حالی که رویایشان قرار است جلوهای واقعی به خود بگیرد، رقابتی ناغافل بین دو رفیق بروز میکند و رابطهشان را به خطر میاندازد...
● اوئدرائوگو، فیلمساز بورکینافاسوئی، با این پنجمین فیلمش میکوشد تا در کارنامهاش نقطهٔ عطفی را بهدست دهد و تماشاگران بیشتری (میان تماشاگران عامه و نه جشنوارهروها) بهدست آورد. او در این جهت، برای نخستینبار، از چارچوب جغرافیائی کشورش خارج میشود و پا به آفریقای انگلیسی زبان میگذارد (فیلم در نزدیکی حراره جلوی دوربین رفته است). این فیلم ̎کوچک̎ با سبکی بیتکلف، از بازیهای خوب یکدست و فیلمبرداری درخشانی بهره میبرد. اما داستان اریژینالی ندارد و شخصیتهای آن کلیشهای به نظر میآیند. اینجا بهخصوص تمثیلهای سیاسی روایت اخلاقی اوئدرائوگو (برای تماشاگر غیرآفریقائی) از کف رفتهاند.
|
| زکریا فتاحی |
09-21-2010 10:44 PM |
دود کردن / دود نکردن - smoking / no smoking
سال تولید : ۱۹۹۳
کشور تولیدکننده : فرانسه
محصول : پزری
کارگردان : آلن رنه
فیلمنامهنویس : آلن آیکبورن، ژان پییر باکری و آینس ژائوئی
فیلمبردار : رناتو برتا
آهنگساز(موسیقی متن) : جان پاتیسن
هنرپیشگان : سابین آزما و پییر آردیتی
نوع فیلم : رنگی، ۴۶ دقیقه (دود کردن) و ۱۴۷ دقیقه (دود نکردن)
ـ ̎سلیا تیزدیل̎ ( آزما) ماه ژوئن پنج سال پیش حین نظافت خانه در باغ وسوسه میشود تا سیگاری بکشد. دود کردن حکایت سلسله حادثههائی است که به دنبال تسلیم او به این وسوسه رخ میدهند و تازه آنها هم بین راه خود به طور شرطی (اگر این، آنگاه آن) به شاخههای فرعیتری تقسیم میشوند. دود نکردن ساختار مشابهی دارد و نقطهٔ شروعش مقاومت ̎سلیا ̎ در برابر وسوسهٔ سیگار کشیدن است.
ـ آیکبورن در مجموعهٔ نمایشنامههایش با عنوان گفتوگوهای صمیمی از یک لحظهٔ حساس تصمیمگیری شروع میکند و با شاخه شاخهکردن موقعیتها، به شانزده پایان ناهمگون میرسد و به رغم تصور اولیه، ساختار اصولی و منسجمی برای روایت خود فراهم میآورد. رنه از این منبع، دو فیلم مرتبط، با هم میسازد و شش صحنهٔ متن آیکبورن را حذف میکند. (و دلیلش را بیش از حد ̎انگلیسی̎ بودن این قسمتها عنوان میسازد) که تا حدی باعث عدم توازن اثر نهائی میشود. صحنهپردازی آشکارا تصنعی فضاهای خارجی در ادامهٔ سبک و سیاق رنهٔ متأخر است و فیلم با عرضهٔ حالتهای جایگزین متعدد، در نمایش کیفیت تصادفی و دلبخواهی تجربههای معمول زندگی موفق مینماید. پرداخت آسوده و فارغالبال رنه، سهم فوقالعادهای به دو بازیگر فیلم، که تمام نقشها را بازی میکنند، میدهد و آزما و آردیتی هم آشکارا با این انعطاف و تنوع تفریح میکنند. دود کردن / دود نکردن نشان میدهد امتحان انواع و اقسام زندگیهای محتمل دو آدم، به جای دنبال کردن روایت کلاسیک و مسیرهای قطعی، چقدر میتواند لذتبخش باشد.
|
| زکریا فتاحی |
09-21-2010 10:45 PM |
بازگشت به مدرسه - Back To School
سال تولید : ۱۹۸۶
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : چاک راسل
کارگردان : آلن متر
فیلمنامهنویس : استیون کمپمان، ویل پورتر، پیتر توروکوی و هارولد رامیس، برمبنای داستانی نوشته رادنی دنجرفیلد، گِرِگ فیلدز و دنیس اسنی.
فیلمبردار : توماس ایکرمن.
آهنگساز(موسیقی متن) : دانی الفمن.
هنرپیشگان : دنجر فیلد، سالی کلرمن، برت یانگ، کیت گوردون، رابرت داونی جونیر، پاکستن وایتهد، تری فارل، م. امت والش، ایدریین باربیو، ویلیام زابکا و ند بیتی.
نوع فیلم : رنگی، ۹۷ دقیقه.
میلیونری خود ساخته بهنام «تورنتن ملن» (دنجرفیلد)، صاحب فروشگاههای زنجیرهای پوشاک، که به تازگی از همسر دومش جدا شده، برای دیدن پسرش، «جیسن» (گووردون) به دانشکده او میرود. و وقتی میفهمد که «جیسن» اوقات سختی را در آنجا میگذراند، بیمقدمه بهعنوان دانشجوی سال اول ثبت نام میکند و بریا فرار از شرایط لازم برای ورود به دانشکده میپذیرد تا از کمکهای مالی لازم دریغ نکند. در حالی که «جیسن» با درسهایش کلنجار میرود و در جلب توجه دختر محبوب مدرسه، «والری دزموند» (فارِل) (که محبوبش «چَس» / زابکا قهرمان شیرجه است) ناموفق مانده، پدرش، استاد ادبیات انگلیسی، «دکتر دایان ترنر» (کلرمن) را اغوا میکند. او که به گروهی پول داده تا تکالیفش را انجام دهند، وقت بیشتری را برای کمک به پسرش در اختیار دارد. «تورنتن» با دادن رشوه به مربی تیم شیرجه، «ترنبال» (والش)، «جیسن» را وارد تیم شیرجه میکند اما شرکت او در نخستین مسابقه، فاجعهبار است. در یک مهمانی که «تورنتن» برگزار کرده، او و «دایان» با هم جروبحث میکنند، و «دایان» هم فهمیده «تورنتن» تکالیفش را خودش انجام نمیدهد، به مقاله او درباره «کورت وونهگات»، نمره منفی میدهد (در حالی که مقاله را خود «وونهگات» نوشته بوده). در اینجا «تورنتن» مجبور میشود امتحانهایش را شفاهی بدهد. تمام اساتید از او سؤال خواهند کرد و اگر جواب اشتباهی بدهد، اخراج خواهد شد. البته «تورنتن» با کمک «جیسن» امتحان را پشت سر میگذارد، اما نگران نتیجه است. «والری» و «جیسن» از احساسات مشترکشان به هم میگویند و وقتی «چَس» دچار گرفتگی عضله میشود، در آخرین لحظه «تورنتن» جایگزینش میشود و بالاترین امتیاز را کسب میکند. حالا «دایانا» نیز با نتایج قبولی امتحان سر میرسد...
* یک فیلم کمدی از نوع سری دانشکده پلیس که بیشتر مایه مرکزی آن («بازگشت به مدرسه» یک میلیونر میانسال برای بهدست آوردن آنچه ندارد: تحصیلات و عزت نفس) جالب است تا شوخیهای بیشمار (و اغلب بیمزه آن). به جز دنجر فیلد، یانگ (در نقش شوفر «تورنتن») و داونی جونیر (در نقش دوستِ ضد سرمایهداریِ «جیسن») نیز نظرها را جلب میکنند.
|
| زکریا فتاحی |
09-21-2010 10:45 PM |
بینوایان - LES MISERABLES
سال تولید : ۱۹۳۵
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : داریل ف. زانوک
کارگردان : ریچارد بولسلاوسکی
فیلمنامهنویس : و.پ. لیپسکوم، بر مبنای رمانی نوشته ویکتور هوگو
فیلمبردار : گرگ تولند
هنرپیشگان : فردریک مارچ، چارلز لات، سدریک هاردویک، روچل هادسن، مریلین نولدن و فرانسس دریک
نوع فیلم : سیاه و سفید، ۱۰۸ دقیقه
ـ بینوای از همهجا رانده، "ژان والژان" (مارچ) برای رفع گرسنگی قرص نانی میدزدد و دستگیر میشود. او را به ده سال زندان با اعمال شاقه محکوم میکنند. اما عاقبت فرار میکند، در حالیکه مشقات و بیرحمیهای زندان او را بدل به مردی سنگدل کرده است. با این همه به زودی تحتتأثیر انسانیت و گذشت کشیشی (هاردویک) که به او پناه میدهد، وجدان و عطوفتش را بازمییابد. سپس برای ساختن زندگی جدیدی سخت تلاش میکند و تاجری موفق میشود. "ژان" به شهر دیگری میرود، در حالیکه "ژاور" (لاتن)، بازرس بیرحم پلیس، عاقبت او را شناخته است...
ـ اقتباسی بسیار وفادارانه از رمان پرآوازه هوگو که فیلمنامه موجز، ادیبانه و تأثیرگذار را دستمایه کار قرار میدهد. بولسلاوسکی یکی از فراموششدهترین فیلمسازان هالیوود، دقت زیادی برای تصویر صحنههای موردنظر هوگو صرف میکند و کارگردانی استادانهای دارد. مارچ نیز در نقش "والژان" یکی از بهترین بازیهای خود را ارائه میدهد. شخصیتسازی عمیق او، ارزش کارش را فراتر از اغلب بازیگران قبلی و بعدی این نقش میبرد.
|
| زکریا فتاحی |
09-21-2010 10:46 PM |
تاکسی - TAXI
سال تولید : ۲۰۰۴
کشور تولیدکننده : فرانسه و آمریکا
محصول : لوک بسون
کارگردان : تیم استوری
فیلمنامهنویس : توماس لنن، جیم کوف و بن گارانت، بر مبنای فیلمنامهای نوشتهٔ بسون
فیلمبردار : ونس بِربِری
آهنگساز(موسیقی متن) : کریستوف بک و تیم بولند
هنرپیشگان : کویین لطیفه، جیمی فالن، هنری سایمنز، جنیفر اسپوزیتو، آن ـ مارگرت، ماگالی آمادئی، ژیزل بوندچن و کریستیان کین
نوع فیلم : رنگی، ۹۷ دقیقه
تصدیق رانندگیِ ̎واشبرن̎ (فالن)، افسر پلیس را، پس از یک سلسله حوادث رانندگی، توقیف کردهاند. این موضوع مایهٔ خندهٔ همقطارانش شده و از سوی دیگر، مجبورش کرده که خود را با تاکسی یا مترو به مقصد موردنظرش برساند. یک روز ̎واشبرن̎ پیامی فوری دریافت میکند که هرچه زودتر خودش را به بانکی برساند که از آن سرقت شده است. او که مجاز نیست با ماشین خودش به آنجا برود، اجباراً تاکسی صدا میزند. از قضا، رانندهٔ تاکسی زنی است به نام ̎بل̎ (لطیفه) از از همسرش جدا شده و تنها با بچهاش زندگی میکند. ̎بل̎ پس از آنکه سریعترین پیک پیتزافروشها شناخته شده، به تاکسیرانی روی آورده است. اما ماجرائی که ابتدا بهعنوان یک رانندگی سریع و بیامان برای رساندن ̎واشبرن̎ به صحنهٔ دزدیِ بانک شروع شده، با متحد شدن ̎بل̎ و ̎واشبرن̎ برای تعقیب عدهای خانم سارق بانک به رهبری ̎ونسا̎ (بوندچن)، شکل دیوانهوارتری به خود میگیرد.
● فیلم اُریژینالِ بسون (به کارگردانی ژرار پیره، ۱۹۹۸) را میشد کموبیش تحمل کرد، اما این یکی، از بیهودهترین بازسازیهای آمریکائی چند سال اخیر است. حتی خُلوچلبازیهای لطیفه نیز نتوانسته به این حکایتِ همیشهٔ بیمزهٔ پلیس/ رانندهٔ تاکسی (زوج لطیفه و فالن، به هیچوجه جاذبهٔ کمدی ندارند) که در تعقیب سارقان بانک در نیویورکاند، کمی شور و انرژی بدمد. فیلمی کسالتبار.
|
| زکریا فتاحی |
09-21-2010 10:47 PM |
افسانه - Legend
سال تولید : ۱۹۸۵
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : آرنن میلکان
کارگردان : ریدلی اسکات
فیلمنامهنویس : ویلیام یورتسبرگ
فیلمبردار : الکس تامسن
آهنگساز(موسیقی متن) : جری گُلداسمیت.
هنرپیشگان : تام کروز، میا سارا، تیم کوری، دیوید بننت، آلیس پلیتن، بیل بارتی، کورک هیوبرت، پیتر اوفارل، رابرت پیکاردو و کیران شاه.
نوع فیلم : رنگی، ۹۴ دقیقه.
«فرامانروای تاریکی» (کوری)، مظهر شیطان در دنیای زیرین، به شرورترین جن خود، «بلیکس» (پلیتن) فرمان میدهد تا شاخهای آخرین زوج تکشاخها را برایش بیاورد. با به دست آوردن شاخها، جنگل در زمستان ابدی فرو خواهد رفت. «لیلی» (سارا)، شاهزاده خانمی که قدرت جذب تک شاخها را دارد، اوقاتش را با «جک» (کروز)، پسری جنگلنشین، میگذراند. وقتی «لیلی» تک شاخها را جذب میکند، «بلیکس» سر میرسد، اسب نر را میکشد و شاخش را بر میدارد؛ اما مادیان فرار میکند. در اینجا زمستان آغاز میشود. «لیلی» میگوید فقط با کسی ازدواج خواهد کرد که بتواند انگشترش را از یک دریاچه یخزده بیرون بیاورد. «جک» با کمک «هونتورن گامپ» (بننت) و جنهایش به دنبال شاخ اسب نر میروند. جنهای «بلیکس» هم «لیلی» و مادیان تکشاخ را میگیرند و به دنیای زیرین میبرند. «جک» و جنها پیش از ورود به قلمرو تاریکی با ساحرهای بهنام «مِگ ماکلبونز» (پیکاردو) روبهرو میشوند. او آنان را اسیر میکند. «فرمانروای تاریکی» سعی میکند با دادن هدیه و وعده و وعید «لیلی» را اغوا کند. اگر مادیان تکشاخ هم کشته شود، شب بیپایان همهجا را خواهد گرفت و «فرمانروای تاریکی» بر تمام جهان حکم خواهد راند. «جک» و جنها موفق به فرار میشوند و زمانی سر میرسند که «فرمانروا» میخواهد «لیلی» را وادار به کشتن مادیان کند. «جک» در نبرد با «فرمانروا» به کمک شاخسحرآمیز تکشاخها، او را از بین میبرد. در اینجا تکشاخ نر زنده میشود و زمستان هم از بین میرود. «جک» موفق میشود انگشتر «لیلی» را پیدا کند و آن دو تا آخر عمر خوشبخت در کنار هم زندگی میکنند.
* افسانه پریانی که با معیارهای تولیدات عظیم هالیوودی به تصویر در آمده است. طرح داستانی مشتمل بر چکیدهای از مجموعه افسانههای پریان قدیمی است ولی ضعیف و کم رمق مینماید. اسکات بیش از حد بر جزئیات تأکید میکند، در نتیجه روند قصه کند و ملالآور میشود. گه گاه شباهتهای اثر به دیو و دلبر (ژان کوکتو، 1946) یا دسته گرگها (نیل جوردان، 1984) صرفاً محدودیت دیدگاه کارگردان رانشان میدهد. کروز با موهای بلند و چهرهای پُر صلابت، نمایانگر قدرت طبیعت است.
|
| زکریا فتاحی |
09-21-2010 10:49 PM |
پسر خوب - THE GOOD SON
سال تولید : ۱۹۹۳
کشور تولیدکننده : امریکا
محصول : فاکس قرن بیستم
کارگردان : جوزف روبین
فیلمنامهنویس : ایان مکیوئن
فیلمبردار : جان لیندلی
آهنگساز(موسیقی متن) : المر برنستاین
هنرپیشگان : مکالی کالکین، ایلایجا وود، وندی کروسن، دیوید مورس، دانیل هیو کلی، کوئین کالکین، روری کالکین و اشلی کرو
نوع فیلم : رنگی، ۸۷ دقیقه
ـ سرپرستی پسر بچهای ده ساله به نام ̎مارک اوانز̎ (وود) پس از مرگ مادرش، به عمو و زن عمویش، ̎سوزان̎ (کروسن) در نیوانگلند سپرده میشود. پسر آنان، ̎هنری̎ (م. کالکین) همسن ̎مارک̎ است و دخترشان، ̎کانی̎ (ک. کالکین) از او کوچکتر. ̎سوزان̎ هنوز عزای کوچکترین فرزندش، ̎ریچارد̎ (ر. کالکین) را دارد که چندی پیش درگذشته است. ̎مارک̎ و ̎هنری̎ خیلی زود با هم صمیمی میشوند. اما ̎مارک̎ آرامآرام در مییابد ̎هنری̎ به رغم ظاهر معصومش، بسیار بدطینت است با وجود اینکه در مجموعهای از شیطنتهای خبیثانهٔ ̎هنری̎، همدست او بوده، سرانجام به خود میآید و ̎هنری̎ را تهدید به افشای اعمالش میکند. تلاش ̎هنری̎ برای کشتن خواهرش ناکام میماند. ̎مارک̎ ماجرا را به ̎سوزان̎ میگوید. ̎سوزان̎ که در مییابد ̎هنری̎ در مرگ ̎ریچارد̎ نیز دست داشته است، در تعقیب ̎هنری̎ به بالای صخرهای میرود اما ̎هنری̎ او را به پائین هل میدهد. ̎مارک̎ که خودش را به آنجا رسانده با ̎هنری̎ درگیر میشود. ̎سوزان̎ خود را نجات میدهد و هر دو بچه را که در خطر سقوط قرار دارند با دست نگه میدارد و وقتی در مییابد که تنها میتواند یکی را نجات دهد، ̎هنری̎ را پائین میاندازد.
ـ این کوشش روبین، در ارائه تصویری غیر قراردادی از کالکین تنها در خانهها، که با عدم استقبال تماشاگران و منتقدان روبهرو شد را میتوان بیگانگان در قطار ( آلفرد هیچکاک، ۱۹۵۱) در دنیای کودکان دانست. فیلم سرآغاز سیر نزولی کالکین به عنوان ستارهای خردسال بود. کوئین و روری کالکین (که تنها در یک عکس ظاهر میشود) خواهر و برادر مکالی هستند.
|
| اکنون ساعت 08:26 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
|
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)