![]() |
بااينهمه- اي قلب دربدر!- ازيادمبر كه ما - من و تو- عشق رارعايت كرده ايم، ازيادمبر كه ما - من و تو- انسان را رعايت كرده ايم، خوداگرشاهكارخدابود |
تنها در بي چراغي شبها مي رفتم دستهايم از ياد مشعل ها تهي شده بود همه ستاره هايم به تاريكي رفته بود مشت من ساقه خشك تپش ها را مي فشرد لحظه ام از طنين ريزش پيوندها پر بود تنها مي رفتم مي شنوي ؟ تنها ! من از شادابي باغ زمرد كودكي به راه افتاده بودم آيينه ها انتظار تصوريم را مي كشيدند درها عبور غمناك مرا مي جستند و من مي رفتم مي رفتم تا درپايان خودم فرو افتم ناگهان تو از بيراهه لحظه ها ميان دو تاريكي به من پيوستي صداي نفس هايم با طرح دوزخي اندامت درآميخت همه تپش هايم از آن تو باد چهره به شب پيوسته همه تپش هايم من از برگريز سرد ستاره ها گذشته ام تا در خط هاي عصياني پيكرت شعله گمشده را بربايم دستم را به سراسر شب كشيدم زمزمه نيايش دربيداري انگشتانم تراويد خوشه قضا رافشردم قطره هاي ستاره در تاريكي درونم درخشيد و سرانجام در آهنگ مه آلود نيايش ترا گم كردم ميان ما سرگرداني بيابان هاست بي چراغي شب ها بستر خاكي غربت ها فراموشي آتش هاست ميان ما هزار و يك شب جست و جو هاست |
تو چشام اشکي نمونده |
باز با من سخن از عشق بگو ای سرا پا همه خوبی و وفا به خدا محتاجم من چو ماهی که ز دریا دور است و شن گرم کنار ساحل پیکرش را گور است ... من تو را موج امید و وفا می خواهم تو به من نزدیکی مثل خورشید به گل مثل تصویر به آب مثل آواز قدم های دو همراه به پل من تو را چون عطش کوه به یک جرعه طنین می خواهم من تورا مست و رها، همچو یک تکه ی ابر، مثل ذرات هوا می خواهم من تو را ای نابترین شعر زمان، من تو را ای روشنگر جان، از سرا پرده ی دل تا نهان خانه ی جان می خواهم باز با من سخن از عشق بگو. |
باور کن همیشه باور کن که من به عشق صادقم باور کن حرف منو باور کن که من همیشه عاشقم |
مرا اینگونه نگاه نکن ... دل من پر از سکوت است ... سکوتی
که اگر نمایان شود عالمی را به آتش می کشد ... در پس پوسته ی حرفهای من سکوتی پر معنا نهفته است ... كه صدها جلد کتاب یک دقیقه آن است ... و در تاکستان ابدیت یک شاخه انگور دارد ... شرابی که از آن افشرده ام دنیایی را مست میکند ودیگری را می کشد ... مرا رها مکن |
بهار آن هنگام از راه می رسدکه تو لبخند می زنی
و تابستان آن هنگام که مرا در آغوش گرمت می فشاری پائیز آن هنگام که از من می رنجی و زمستان از راه می رسد وقتی که از برم می روی ... آری تو می روی ولی من نیک می دانم می دانم که از پس هر زمستانی بهار از راه می رسد هم از این روست که باز آمدنت را اینچنین باور دارم |
زلال که باشی آسمان در تو پیداست...
پرسیدم.... ، چطور ، بهتر زندگی کنم ؟ با كمی مكث جواب داد : گذشته ات را بدون هیچ تأسفی بپذیر ، با اعتماد ، زمان حالت را بگذران ، وبدون ترس برای آینده آماده شو . ایمان را نگهدار وترس را به گوشه ای انداز . شک هایت را باور نکن ، وهیچگاه به باورهایت شک نکن . زندگی شگفت انگیز است ، در صورتیكه بدانی چطور زندگی کنی . پرسیدم ، آخر .... ، و او بدون اینكه متوجه سؤالم شود ، ادامه داد : كوچك باش و عاشق ... كه عشق ، خود میداند آئین بزرگ كردنت را .. . داشتم به سخنانش فكر میكردم كه نفسی تازه كرد وادامه داد ... هر روز صبح در آفریقا ، آهویی از خواب بیدار میشود و برای زندگی كردن و امرار معاش در صحرا میچراید ، آهو میداند كه باید از شیر سریعتر بدود ، در غیر اینصورت طعمه شیر خواهد شد ، شیر نیز برای زندگی و امرار معاش در صحرا میگردد ، كه میداند باید از آهو سریعتر بدود ، تا گرسنه نماند .. مهم این نیست كه تو شیر باشی یا آهو ... ، مهم اینست كه با طلوع آفتاب از خواب بر خیزی و برای زندگیت ، با تمام توان و با تمام وجود شروع به دویدن كنی .. به خوبی پرسشم را پاسخ گفته بود ولی میخواستم باز هم ادامه دهد و باز هم به ... ، كه چین از چروك پیشانیش باز كرد و با نگاهی به من اضافه كرد : زلال باش .... ، زلال باش .... ، فرقی نمی كند كه گودال كوچك آبی باشی ، یا دریای بیكران ، زلال كه باشی ، آسمان در تو پیداستhttp://static.cloob.com/public/images/smiles/16.gif |
عشقبازی به همین آسانی است که گلی با چشمی بلبلی با گوشی رنگ زیبای خزان با روحی نیش زنبور عسل با نوشی کارهموارۀ باران با دشت برف با قلۀ کوه رود با ریشۀ بید باد با شاخه و برگ ابر عابر با ماه چشمهای با آهو برکهای با مهتاب و نسیمی با زلف دو کبوتر با هم و شب و روز و طبیعت با ما! عشقبازی به همین آسانی است… شاعری با کلماتی شیرین دستِ آرام و نوازشبخش بر روی سری پرسشی از اشکی و چراغ شب یلدای کسی با شمعی و دلآرام و تسلا و مسیحای کسی یا جمعی عشقبازی به همین آسانی است… که دلی را بخری بفروشی مهری شادمانی را حرّاج کنی رنجها را تخفیف دهی مهربانی را ارزانی عالم بکنی و بپیچی همه را لای حریر احساس گره عشق به آنها بزنی مشتریهایت را با خود ببری تا لبخند عشقبازی به همین آسانی است… هر که با پیش سلامی در اول صبح هرکه با پوزش و پیغامی با رهگذری هرکه با خواندن شعری کوتاه با لحن خوشی نمک خنده بر چهره در لحظۀ کار عرضۀ سالم کالای ارزان به همه لقمۀ نان گوارایی از راه حلال و خداحافظی شادی در آخر روز و نگهداری یک خاطر خوش تا فردا عشقبازی به همین آسانی است |
:53: عشق يعني مستي وديوانگي:53: :53:عشق يعني زخود بيگانگي:53: :53:عشق يعني شعله برخرمن زدن:53: :53:عشق يعني رسم دل بر هم زدن:53: |
اکنون ساعت 12:40 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)