![]() |
به جمع ما خوش اومدي nsa
اما بايد با شعر اخر مشاعره كني يعني با حرف ت حلج امير اقا حالا من شعر شما رو مشاعره ميكنم از خيام : دی کوزهگری بدیدم اندر بازار و بر پاره گلی لگد همی زد بسیار آن گل بزبان حال با او میگفت من همچو تو بودهام مرا نیکودار |
رسيده حسن سکوتش به آنکه آموزند
ز داب او همه شاهان و خسروان آداب |
خوب اره گذاشته بودم
اون البو.م رو تازه خریده بودم به خاطر اون تو امضام هم یه قمست از شعر فریدون مشیری رو گاشته بودم پر کن پیاله را که یکی از اهنگ های البوم جام تهی هست که به نظر من خیلی خوبه البته البوم زمستان است رو هم خیلی دوست دارم |
نقل قول:
که لبت دوای ما بود و نداشتی دوامی |
اتل متل توتوله گاو حسن چه جوره
نه شير داره نه پستون گاوشو بردن هندستون |
نگذاشت چون فلک که سر من برابري
با آسمان به سجده آن آستان کند |
دوست عزيز با شعر سنتي بايد مشاعره كني
تازه اون هم با حرف ي نه الف اميدوارم مشاعره هاي بعديتون كمي علمي تر باشه با اين همه من با "ن" شما مشاعره ميكنم نروم جز به همان ره که توام راهنمائی ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدائی (پس و پيش كردم به روم نيارين) |
قبل از من پس امير جواب داده بود
دیدی که رسوا شد دلم غرق تمنا شد دلم دیدی که من با این دل بی آرزو عاشق شدم با اون همه آزادگی بر زلف او عاشق شدم ای وای اگر صیاد من غافل شود از یاد من |
نک رمضان آمد و قدرست و عيد
وز تو رسيدست در آن شب برات |
تمام حاصل دل کندن ما از تو اینسان باد
که مانی در جهان پیشتر بهترخداحافظ |
ديگه با بهتر از اين نميشه مشاعره كرد مرغ سحر ملك الشعرا :
ظلم ظالم ، جور صیاد آشیانم داده بر باد ای خدا ای فلک ای طبیعت شام تاریک ما را سحر کن |
ناله مکن که تا که من ناله کنم برای تو
گرگ تویی شبان منم خویش چومن شبان مکن |
خانم به این فروم هم خوش آمدید
نکال شب که کند در قدح سياهي مشک در او شرار چراغ سحرگهان گيرد |
ممنون مرسی
دربیع میان دل وجان ای مه رو تا چند بدهکار تو باشم تا چند |
در اين ظلمتسرا تا کي به بوي دوست بنشينم
گهي انگشت بر دندان گهي سر بر سر زانو |
ومهتاب این یگانه شاهد عشق
روان در آسمانی بی کران بود |
نميدونم شايد قبلا اين شعر رو در صفحات اول مشاعره زده باشم
اما قشنگه الانم همين به ذهنم مياد جيفه هيمنو ميگم از صفاي اصفهاني (فكر كنم قردن 10-11يا) شجريان پيام نسيم دل بردی از من به یغما ای ترک غارتگر من دیدی چه آوردی ای دوست از دست دل بر سر من ! اول دلم را صفا داد آئینه ام را جلا داد آخر به باد فنا داد عشق تو خاکستر من ! |
نه اين زمان دل حافظ در آتش هوس است
که داغدار ازل همچو لاله خودروست |
تمام مشکلات زندگی حل شد ،خدارا شکر
چو آتش درمیان خرمن مردان بی چیزاست |
تو بودي آن دم صبح اميد کز سر مهر
برآمدي و سر آمد شبان ظلماني |
یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم مخور |
يارم به يك لا پيروهن خوابيده زير نسترن
یارم به یک لا پیراهن خوابیده زیر نسترن
ترسم که بوی نسترن خواب است و بیدارش کند :rolleyes: بازهم از دلشدگان از شجريان آواز زيباي پاسبان حرم دل شده ام :2::20: :cool: |
از ماست كه بر ماست
ماشاالله اين تاپيك چقدر طرفدار داره از ديروز تاحالا اين چندمين دفعه ايه كه تا من اومدم جواب بدم كسي قبل از من جواب داده
حالا با ر بايد مشاعره كنم : روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خواست واندر طلب طعمه پر و بال بیاراست بر راستی بال نظر کرد و چنین گفت: امروز همه روی جهان زیر پر ماست |
تا درتپش ساحل دریا مردم
ازسوزش تاریکی صحرا مردم |
مجال من همين باشد که پنهان عشق او ورزم
کنار و بوس و آغوشش چه گويم چون نخواهد شد نوید جان خوش اومدی |
باز حاج امير و باز من و باز د اين همه دال از كجا بيارم
نميشه با با ي اومدي مشاعره كنم ؟ بديش اينه كه من سعي ميكنم حتما چيزي بگم كه موسيقيشم شنيده باشم نيست ديگه شرمنده تموم شد :D دلم گرفته ای دوست، هوای گريه با من گر از قفس گريزم، کجا روم، کجا من؟ کجا روم؟ که راهی به گلشنی ندارم که ديده بر گشودم به کنج تنگنا من |
ننگ ز خواهش بود اهل طمع را اگر
همت حاتم شود جود تو را جانشين نق نزن این ن |
نه ، شاهنامه نیست که تو پهلوان شوی
این یک تراژدی ست ـ غم ِداستان من |
ني من تنها کشم تطاول زلفت
کيست که او داغ آن سياه ندارد |
دانی که چرا زمیوه ها سیب نکوست
نیمی رخ عاشق است ونیمی رخ دوست |
نقل قول:
این شعر خیلی جالب بود نشنیده بودم ممنون میخواستم بدونم شاعرش کیه سرچ کردم خیلی نتیجه خوبی نگرفتم اما جناب سعدی هم همینو داره حتی شاید اینی که شما گفتین از سعدی باشه : بوسه دادن به روی دوست چه سود روی از این نیمه سرخ،وزان سو زردهــــــم در این لحظه کـردنش بدرود سیب گــویی وداع بـستــان کــــرد و اما جواب مشاعره شما : تو خود دانی که من بیتو عدم باشم عدم باشم عدم خود قابل هست است از آن هم نیز کم باشم |
من اگر کامروا گشتم خوشدل چه عجب
مستحق بود و اینها به ذکاتم دادند |
ديگه فصل آشتيه آسمون بازم بخند
اگه رنجيدي ز ما در رحمتو نبند |
دلی که رنجیده شد به ملامت دوست
نشان غم زنید برو او که این شیوه نکوست بداهه |
سر به روي شانه هاي مهربانت مي گذارم
عقده دل مي گشايم گريه بي اختيارم |
ماجرا کم کن و بازآ که مرا مردم چشم
خرقه از سر به درآورد و به شکرانه بسوخت |
تو قله ی خیالی و تسخیر تو محال
بخت منی که خوابی و تعبیر تو محال ای همچو شعر حافظ و تفسیر مثنوی شرح تو غیر ممکن و تفسیر تو محال |
لب از ترشح می پاک کن برای خدا
که خاطرم به هزار گناه مسوس است |
تا گلي را ناز كردي من به گل كردم حسادت
دست پاكت را گرفتم ناز كردم با دو دستم قهرمان داستانم چيست پايان تو اما بازگو افسانه ات را تا بدانم من چه هستم؟ |
من به عمر خود ندیدم خواب سبز
گرد تا گردم همه مهتاب سبز در سپیده رشته ی خوابم گسست شیشه های اشک در چشمم شکست |
اکنون ساعت 01:38 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)