![]() |
الا ای پیر فرزانه مکن عیبم ز میخانه
که من در ترک پیمتانه دلی پیمان شکن دارم |
مشک ماند ز بوی و، لعل از رنگ
فلک از جنبش و، زمین ز درنگ، |
گیسوانت را به روی سینه ات یک جا رها کن
در پی گنجم،ولی گنجی میان مار هایش! |
گفت کای بیخبر ز ماتم عشق!
غافل از جانگدازی غم عشق! |
قمار عاشقان بردي ندارد از نداران پرس
کس از دور فلک دستي نبرد از بدبياران پرس |
سلامت آنسوي قافست و آزادي در آن وادي
نشان منزل سيمرغ از شاهين شکاران پرس |
ساقیا برخیز و درده جام را
:53: خاک بر سر کن غم ایام را |
اگر که سالک عشقي به پير دير گراي
که گفتهاند قمار نخست با ليلاج |
جذاب ترین مرحله ای عشق همین است
ازمن تو همان چیز بخواهی که ندارم |
جانا سر تو يارا مگذار چنين ما را اي سرو روان بنما آن قامت بالا را |
اي ماه چارده ز جمال تو در حج
حيران آفتاب رخت چشم آفتاب |
بهر مغز و دماغي كه درافتاد خيالش چه مغزست و چه نغزست چه بيناست خدايا |
اي عزيز كسي راكه خواريست نصيب
حقيقت آنكه نيابد به زور منصب وجاه |
هر چيز كه مي بيني در بي خبري بيني تا با خبري والله او پرده بنگشايد |
درويش نمي پرسي وترسم كه نباشد
انديشه امرزش وپرواي ثوابت |
تو پاي همي كوبي و انگور نمي بيني كين صوفي جان تو در معصرها كوبد |
دريغ است فرمودهي ديو زشت
که دست ملک با تو خواهد نبشت |
ترا هر آنك بيازرد شيخ و واعظ تست كه نيست مهر جهان را چو نقش آب قرار |
رنـدان تشنه لب را آبی نمیـدهد کـس
گویی ولی شناسان رفتند ازین ولایت |
تراش چوب نه بهر هلاكت چو بست براي مصلحتي راست در دل نجار |
راز ایــن داغ نـه در سـجـده ی طـولانـی مــاسـت
بوسه ی اوست كه چون مهر به پیشانی ماست |
تو خون بدي وز عشقش چو شير جوشيدي چو شير خون نشود تو ازين گذار گذار |
رشته ی تسبیح اگر بگسست معذورم بدار
دستم اندر ساعد ساقی سسیمین ساق بود |
درد سرم نيست ز صفرا و تب از مي عشقست سرم پر خمار |
راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست
آن جا جز آنکه جان بسپارند چاره نیست |
دل به اميد صدايی که مگر در تو رسد
نالهها کرد در اين کوه که فرهاد نکرد |
در این سرای بی کسی کسی به در نمی زند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زند |
درودي پياپي رساندش نخست
فرستادگي کر د بر خود درست |
تن ما خرقه ايست پر تضريب جان ما صوفييست معني دار |
روز حيات او چو رسيد از اجل به شام
بر خلق شد ز فرقت وي زندگي حرام |
منم كه كار ندارم به غير بي كاري دلم ز كار زمانه گرفت بيزاري |
يونس اندر دهان ماهي شد
همچنان مونس الهي شد |
دوش بیماری چشم تو ببرد از دستم
لیکن از لطف لبت صورت جان می بستم |
ما به تماشاي تو باز آمديم جانب درياي تو باز آمديم |
مهين بانو که بر تخت تجرد داشت چون مريم
ببر تشريف لم يمسسني از بس پاکداماني |
يك قطره ازين ساغر كار تو كند چون زر جانم به فدا باشد اين ساغر زرين را |
الا اي طوطي گوياي اسرار
مبادا خاليت شکر ز منقار |
رخ بر رخ شكر بنه لذت بگير و بو بده
در دولت شكر بجه از تلخي جور فنا |
اسري وراء الکائنات بخاطري
ربي و همتي الغيور وراء |
اكنون كه گشتي گلشكر قوت دلي نور نظر از گل برآ بر دل گذر آن از كجا اين از كجا |
اکنون ساعت 11:57 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)