![]() |
اولین مناسب که مناسبت بسیار زیبایی هم هست نو شدن سال و بهار طبیعته
سال 1387 رو به همه ی عزیزان و دوستان و تمام هموطنانم تبریک میگم امیدوارم سال خیلی خوب و پر از موفقیت و تندرستی برای همه باشه و سعی کنیم قدر لحظات رو بدونیم و از اونا استفاده کنیم و به همدیگه محبت بورزیم نوروز فرصت مناسبیه برای این کار http://www.p30world.com/images/norooz/180.jpg عیدتون مبارک http://channelonetv.persiangig.com/i...ooz_1_pers.jpg این هم میوه شب عیدتون ارزون و بامزه ! http://www.sharnews.com/pictuer%20re...ge/40leh3l.jpg |
مطمئن باشین که امسال سال خوبیه چون خاصّه ، هم ربیع در بهاره هم میلاد در بهار ... :53::53::53: همهء این مناسبتها رو که هرکدومش به تنهایی باعث شادیه به تمام دوستان و عزیزان تبریک میگم ... :53::53::53: بهار آمد بهار آمد بهار اندر بهار آمد به دلجوئی مشتاقان نگار آمد نگار آمد |
آقا ما هم تبریک سال نو.:o:53:
|
با سلام سال نو رو به همه دوستان عزیز تبریک عرض میکنم امیدوارم که سال خوبی داشته باشین . :53: |
منم عید رو تبریک میگم.ایشالا همگی شاد و موفق و عزتمند باشید.
|
طلوع محمد (ص) ...
میلاد مبارکباد :53::53::53: :53::53::53: :53::53::53::53: :53::53::53::53::53: زمین و آسمان مكه آن شب نور باران بود و موج عطر گل در پرنیان باد می پیچید امید زندگی در جان موجودات می جوشید هوا آغشته با عطر شفابخش بهاران بود شبی مرموز و رؤیائی به شهر مكه مهد پاك جانان دختر مهتاب می خندید شبانگه ساحت" ام القری" در خواب می خندید ز باغ آسمان نیلگون صاف و مهتابی دمادم بس ستاره می شكفت و آسمان پولك نشان می داد صدای حمد و تهلیل شباویزان خوش آهنگ به سوی كهكشان می شد دل سیاره ها در آسمان حال تپیدن داشت و دست باغبان آفرینش در چنان حالت سر " گل آفریدن" داشت شگفتی خانه " ام القری" در انتظار رویدادی بود شب جهل و ستمكاری به امید طلوع بامدادی بود سراسر دستگاه آفرینش اضطرابی داشت و نبض كائنات از انتظاری دمبدم می زد همه سیاره ها در گوش هم آهسته می گفتند كه : امشب نیمه شب خورشید می تابد ز شرق آفرینش اختر امید می تابد در آن حال" آمنه" در عالم سرگشتگی می دید به بام خانه اش بس آبشار نور می بارد و هر دم یك ستاره در سرایش می چكد رنگین و نورانی و زین قدرت نمائی ها نصیب او شگفتی بود و حیرانی در آن مرغكی را دید با پرهای یاقوتی و منقاری زمّرد فام كو سویش پر كشید از بام و در صحن سرا پر زد و پرهای پرندین را به پهلوی زن درد آشنا سائید بناگه درد او آرام شد، آرام به كوته لحظه ای گرداند سر را " آمنه" با هاله امید تنش نیرو گرفت و در دلش نور خدا تابید چو دید آن حاصل كون و مكان و لطف سرمد را دو چشمش برق زد تا دید رخشا ن چهره احمد را شنید از هر كران عطر دلاویز محمد را سپس بشنید این گفتار وحی آمیز الا، ای " آمنه" ای مادر پیغمبر خاتم! سرایت خانه توحید ما باد و مشید باد سعادت همه جان تو و جان " محمد " باد بدو بخشیده ایم " آمنه" ای مادر تقوا! صدای دلكش " داوود" و حبّ " دانیال" و عصمت " یحیی" به فرزند تو بخشیدیم: كردار" خلیل" و قول" اسماعیل" و حسن چهره " یوسف" شكیب " موسی عمران" و زهد و عفت" عیسی" بدو دادیم: خلق" آدم" و نیروی " نوح" و طاعت " یونس" وقار و صولت " الیاس" و صبر بی حد" ایوب" بود فرزند تو یكتا بود دلبند تو محبوب سراسر پاك سرا پا خوب دو گوش" آمنه" بر وحی ذات پاك سرمد بود دو چشم " آمنه" در چشم رخشانی " محمد" بود كه ناگه دید روی دخترانی آسمانی را به دست این یكی ابریق سیمین در كف آن دیگری طشت زمّرد بود دگر حوری پرندی چون گل مهتاب در كف داشت " محمد" را چو مروارید غلتان شستشو دادند به نام پاك یزدان بوسه ها بر روی او دادند سپس از آستین كردند بیرون" دست قدرت را" زدند از سوی درگاه خداوندی میان شانه های حضرتش مُهر نبوت را سپس در پرنیانی نقره گون آرام پیچیدند همان شب قصه پردازان ایرانی خبر دادند كه آمد تكسواری در مدائن سوی نوشروان و گفت: ای پادشه " آتشكده آذر گشسب" ما كه صد سال روشن بود هم امشب ناگهانی خاموش شد، خاموش به یثرب یك یهودی برفراز قله ها فریاد را سر داد: كه امشب اختری تابنده پیدا شد و این نجم درخشان اختر فرزند "عبدالله ..." نوین پیغمبر پاك خداوندست و انسانی كرامندست یكی مرد عرب اما بیابانگرد و صحرائی قدم بگذاشت در " ام القری" وین شعر را برخواند كه یاران مگر دیشب به خواب مرگ پیوستید؟ چه كس دید از شما آن روشنای آسمان را؟ كه دید از مكیّان آن ماهتاب پرنیانی را؟ زمین و آسمان مكه آن شب نور باران بود هوا آغشته با عطر شفا بخش بهاران بود بیابان بود و تنهایی و من دیدم كه از هر سو ستاره در زمین ما فرود آمد به چشم خویش دیدم ماه را از جای خود كندند ز هر سو در بیابان عطر مشك و بوی عود آمد بیابان بود و من اما چه مهتاب دلارائی! بیابان بود و من اما چه اخترهای زیبائی بیابان، رازها دارد ولی در شهر، آن اسرار، پیدا نیست بیابان نقش ها دارد كه در شهر آشكارا نیست كجا بودید ای یاران؟ كه دیشب آسمان ها، زمین مكه را كردند گلباران ولی گل نه، ستاره بود جای گل زمین وآسمان مكه دیشب نورباران بود هوا آغشته با عطر شفا بخش بهاران بود به شعر آن عرب مردم همه حالی عجب دیدند به آهنگ عرب این شعر را خواندند و رقصیدند: كجایی ای عرب ای ساربان پیر صحرائی؟ كجائی ای بیابانگرد روشن رأی بطحائی؟ كه اینك بر فراز چرخ ، یابی نام" احمد" را و در هر موج بینی اوج گلبانگ محمد را " محمد" زنده و جاوید خواهد ماند محمد تا ابد تابنده چون خورشید خواهد ماند جهانی نیك می داند كه نامی همچو نام پاك پیغمبر مؤید نیست و مردی زیر این سبز آسمان همتای احمد نیست " مهدی سهیلی " |
ولادت امام حسن عسگری (ع) مبارک باد
شيعه مي نازد به نام عسكري
http://tebyan.net/image/big/1387/01/...5254208167.jpg عاشقا، مستانگى از سر بگير ساقى از ره مىرسد ساغر بگير مرغ دل را از قفس آزاد كن با پرستوهاى عاشق پر بگير پر بزن تا كوىِ يارِ مَه لقا جا به بامِ خانه دلبر بگير گرچو من بشكسته بالى غم مخور با ولاى يار بال و پر بگير جشن ميلاد امام عسگرى آمده عيدى ز پيغمبر بگير هر چه مىخواهد دلت از يُمن او از يَدِ پر قدرت حيدر بگير طالب عفوى اگر با يا حسن دامن محبوبه داور بگير شيعه مىنازد به نام عسگرى يا اباالمهدى امام عسگرى كيست او بر شيعيان مولاستى كيست او نور دل طاهاستى كيست او ابن الرضا، بابُ الهدى پور حيدر زاده زهراستى كيست او كز مقدمش هفت آسمان غرق زينب باشد و غوغاستى كيست او اندر رهش پيغمبران دست بر سينه همه برپاستى كيست او سرمايه هستى حق ياسِ بى مثل جهان آراستى كيست او عشق خداى سرمدى عاشقى را بهترين معناستى او امام عسگرى باشد كه بر خستگان عشق مولاناستى شيعه مىنازد به نام عسگرى يا اباالمهدى امام عسگرى اى تجلى خدا سيماى تو جلوه حق چهره زيباى تو پرچم شيعه به دوشت استوار اعتدالش از قد رعناى تو كى شود اى جرعه بخش عاشقان ساغرى مِى نوشم از صهباى تو اى دَهُم فرزند دلبند على كى شود بوسه زنم بر پاى تو جانثار مكتب پاك توايم در شب ميلاد پر غوغاى تو سامرا امشب ندارد زائرى اى فدايت عاشق شيداى تو ميهمان بزم ميلاد توايم تا بياد مهدى تنهاى تو شيعه مىنازد به نام عسگرى يا اباالمهدى امام عسگرى حمد و تسبيح تو را قرآن كند فخر بر تو حضرت سبحان كند نورِ پاكت ديده را روشن كند ظرف دلها را پر از ايمان كند دردهاى بى شمار شيعه را عشق پاكت دلبرا درمان كند ياد تو اى رهبر تحت نظر مشكلات شيعه را آسان كند اقتدارت همچنان پاينده است گر عدو خانه به تو زندان كند عشق تو خورشيد سازد ذره را هر دل شوريده را سلمان كند شد دعاى بزم ميلادت شها مهديت ما را به خود مهمان كند شيعه مىنازد به نام عسگرى يا اباالمهدى امام عسگرى اى به دوشَت پرچم عِز و شَرَف اى شده بر غربت دوران هدف پورِ جود و سبط زهد و نجلِ حق سائلان گِردِ حريمت صف به صف مادرت بانوىِ يثرب فاطمه بابِ تو شيرِ خدا شاهِ نجف سلبِ آزادى شد اَز تو تا شود سدِّ راهِ مهدى آن نورِ خَلَف حرمتت را زيرِ پا بگذاشتند قدر تو نشناختند اى وا اَسَف حقْ مُقَدَّر كرد تا فرزند تو باز هم احيا كند عدل و شرف بى نياز از خلق عالم مىشود هر كه آرد ذرّهاى عشقت به كف شيعه مىنازد به نام عسگرى يا اباالمهدى امام عسگرى عاشقان دارد صفايى سامرا بارگاه جانفزايى سامرا كعبه دلهاى عاشق سامرا قبله جانهاى مايى سامرا هم نجف هم مشهدى و هم بقيع كاظمينى، كربلايى سامرا زائر هر روز تو مهدى بُوَد با نوايش آشنايى سامرا سوى خود هر عاشقى را مىكشى با كمال دلربايى سامرا كاش من در خون خود غلطان شَوَم تا بگيرم در تو جايى سامرا عاشقى آوارهام من آمدم كُنج تو گيرم سرايى سامرا شيعه مىنازد به نام عسگرى يا اباالمهدى امام عسگرى شاعر: سيد محمد مير هاشمي |
شیعیان مژده كه از پرده برون یار آمد
http://tebyan.net/image/big/1387/01/...5214172227.jpg شیعیان مژده كه از پرده برون یار آمد عسكرى پورنقى مظهر دادار آمد گشت از كان كرم گوهر پاكى ظاهر ز صدف آن دُر تابنده به بازار آمد شد تولد ز سلیل آن مه تابنده حق سامره از قدمش جنت الانهار آمد بهر مولود حسن پورنقى از دل عرش تهنیت باد ز خلاق، جهاندار آمد با صفات احدى كرد تجلى به جهان نور چشم على و احمد مختار آمد نام نیكوش حسن، خوى حسن، روى حسن باب مهدى زمان كاشف الاسرار آمد حامى دین محمد (ص) متولد گردید عسكرى فخر زمن سرور و سالار آمد فخر ملك دوسرا جان و دل اهل ولا خسرو هادى عشر رحمت غفار آمد گشت از مقدم وى باغ ولایت خرم چون كه از گلشن دین آن گل بى خار آمد خواست حق رحمت خود را برساند بر خلق صورتى ساخت كه با سیرت دادار آمد نور او نور خدا بود به عالم تابید روى او شمع هُدى بود شب تار آمد خُلق غفارى از او خُوى رحیمى ظاهر مظهر ذات خدا آن گل گلزار آمد شاعر: قاضى نظام |
جمال عسگرى (ع)
http://tebyan.net/image/big/1387/01/...3523416875.jpg باز گیتى روشن آمد از جمال عسگرى ماه گردون شد خجل پیش هلال عسگرى موكب اجلال او چون شد پدید از گرد راه محور آمد هر جلالى در جلال عسگرى هادى دین مى برد دست دعا پیش خدا چشم حق بینش چو مى بیند جمال عسگرى من چو گویم در مقام و حسن این كودك كه هست منطق پیر خرد مات از كمال عسگرى تا تقرّب بر خدا جویند خلق نه فلك روبد هر یك بامژه گرد نعال عسگرى عصمت زهرا عیان از چهره زیباى او خصلت حیدر ببینى در خصال عسگرى رشك كوثر بُرد از لعل لب جانبخش او ماه گردیده خجل از خط و خال عسگرى گلشن جاوید گردد هر زمین شوره زار چون ببیند موكب فرخنده فال عسگرى دانش سرشار او تا كرد تفسیر كتاب عالمى سیراب گردید از زلال عسگرى شاعر: ثابت |
|
اکنون ساعت 06:58 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)