عضو هيات علمي رشته ادبيات تطبيقي دانشگاه شيراز با سلام این جمله آخر را متوجه نشدم که آیا رفرنس به گوینده ای است که استاد ادبیات آن دانشگاه است یا اینکه خودتان همان استاد هستید متشکرم |
رفرنس به گوینده ای است که استاد ادبیات آن دانشگاه است ، نه عزيز من نيستم من کجا شيراز کجا....
|
از بهترين شعرها به لهجههای فارسی ميانه که از اواخر عهد ساسانی به جا مانده است و در سدههای آغازين هجری قمری متداول بود سرود آتشکدهی کرکو در سيستان است. بنا بر روايتهای دينی کهن٬ اين آتشکده در زمان کيانيان ساخته شده و در محلی جای گرفت که معبد گرشاسب٬ پهلوان ملی ايران بود. متن قطعه شعرنگاشتهشده در آتشکده کرکوی واقع در سیستان بدین قرار است: فُرخته باذا روش /// خُنیده کرشسپِ هوش همی برست از جوش /// اَنوش کن می انوش دوست بَذآگوش /// بَذآفرین نهاده گوش همیشه نیکی کوش /// که دی گذشت و دوش شاها خدایگانا /// بآفرین شاهی ... |
ادبیات تطبیقی Comprative literature تطبیق مصدر باب تفعیل عربی و به معنای مطابقه، مقابله و برابر نمودن دو چیز با هم است. و در اصطلاح، حوزه مهمی از ادبیات است كه به بررسی و تجزیه و تحلیل ارتباط ها و شباهتهای بین ادبیات، زبانها و ملیتهای مختلف میپردازد. اصطلاح ادبیات تطبیقی را نخستین بار «ویلمن» نقاد فرانسوی و استاد دانشگاه سوربن به كار برد، سپس «سنت بو» منتقد دیگر فرانسوی آن را ترویج كرد. ادبیات تطبیقی عبارت است از: پژوهش در موارد تلاقی ادبیات در زبان های مختلف و یافتن پیوندهای پیچیده و متعدد ادب در گذشته و حال. این پیوند گاه در حوزه واژهها و موضوعات است و زمانی در تصاویر و قالبهای مختلف و گاه در حوزه احساسات و عواطفی كه از ادیبی به ادیب دیگر میرسد و او را متاثر میسازد. در ادب تطبیقی آنچه مورد نظر محقق است نفس اثر ادبی نیست بلكه تحقیق در چگونگی تجلی و انعكاسی است كه اثر ادبی قومی در ادب قوم دیگر پیدا میكند. به این معنا كه نویسنده و شاعر قومی، چطور با مضامین و آثار قوم دیگر رو به رو شده و آن آثار را چگونه و به چه نحوی تلقی كرده است. ادبیات تطبیقی اصولی دارد، از جمله اینكه آثار مورد بررسی باید از دو زبان مختلف باشند؛ مثلاً نمیتوان شاهنامه فردوسی را با گرشاسب نامه اسدی توسی مقایسه و تطبیق كرد؛ زیرا، هر دو به زبان فارسی نگارش یافتهاند. در این موارد ملیت شاعر یا نویسنده مهم نیست، زبانی كه اثر ادبی با آن نوشته میشود، مهم است. علاوه بر آن باید دلیل قاطع و روشنی بر ارتباط و تاثیر آثار ادبی بر یكدیگر داشته باشیم، صرف تشابه و نزدیكی متون ادبی كافی نیست باید پیوندها و اثر پذیریها اثبات شود تا بتوانیم اثری را در حوزه ادبیات تطبیقی جای دهیم. به عنوان نمونه از این مقایسههای نابجا مثالی ذكر میشود: «میتون» شاعر انگلیسی و ابوالعلای معری شاعر عرب هر دو نابینا بودهاند و هر دو در مسائل عقیدتی نظریات افراطی داشتهاند؛ اما این تشابهات دلیل نمیشود كه آنها از یكدیگر تاثیر گرفته باشند؛ زیرا طبق شواهد تاریخی هیچ آشنایی و ارتباطی بین آنها وجود نداشته است. بلكه تشابه بین آنها امری تصادفی یا برخاسته از شرایط مشابه است. اکنون مواردی از تأثیرات ادب فارسی بر آثار دیگران را ذكر میكنیم: مورسین مترلینگ سرگذشت رودابه_ مادر رستم_را از شاهنامه برگزید و از سر گذشت او و دختر كَرسیوز شاهكاری پدید آورد و آن را «پلئاس ومطیزاند» نامید كه با استقبال كم نظیری مواجه شد و ستایشهای بسیاری را برانگیخت. از موارد دیگر تاثیرپذیری لافونتن از كلیله و دمنه است؛ وی در مجموعه ای كه از زبان جانوران ساخته، بیست حكایت از كتاب انوار سهیلی واعظ كاشفی كه خود ترجمه آزادی از كتاب كلیله و دمنه است، آورده و در مقدمه آن چنین نوشته است: در پرداختن این حكایتها خویش را مدیون پیلپا (بیدپای) حكیم هندی میدانم. (پیلپا، همان فیلسوفی است كه داستانهای كلیله و دمنه را از او روایت كردهاند). زبان فارسی نیز از زبان و ادبیات كشورهای دیگر به ویژه زبان عربی تاثیر پذیرفته است؛ وزن شعر، عروض و برخی قالبهای شعری از عربی وارد فارسی شدهاند. در شعر فارسی و عربی تشابه ها و اشتراكات بسیار میتوان یافت از این جهت مطالعه تطبیقی آثار بزرگان این دو زبان مثل سعدی و متنبی، شاعر عرب، جالب خواهد بود. علاوه بر این مضمونهای عربی نیز در شعر فارسی به كار رفتهاند؛ به طور مثال گریه بر ربع و اطلال و دمن (ویرانهها و آثار به جا مانده از معشوق) مضمونی است كه در قصاید عرب بسامد بالایی داشته است و شاه بیت هر قصیدهای، ابیاتی بود كه به این موضوع میپرداخت؛ ای ساربان منزل مكن جز در دیار یار من تا یك زمان زاری كنم بر ربع و اطلال و دمن ( امیر معزی شاعر عصر سلجوقی) در كمتر از یك قرن ادبیات تطبیقی راه درازی را پیمود و در بیشتر كشورهای جهان جای خود را باز كرد به طوری كه امروزه یكی از اركان ادبیات محسوب میشود. مطالعه ادبیات تطبیقی فواید آشكار و پنهان بسیاری دارد مهمتر از همه اینكه باعث میشود ملتها فرهنگ خود و دیگران را بهتر بشناسند و در جریان این اثر پذیریها و اثر گذاریها، نكات ارزشمندی آشكار میشود كه در بهبود روابط انسانها و تمدنها مؤثر خواهد بود. در ادبیات تطبیقی لازم نیست اثری از اثر دیگر تأثیر مثبت گرفته باشد یا مؤید آن باشد؛ گاه در ادبیات تطبیقی تفاوتها و تضادهای فرهنگی نیز آشكار میشود، مثل پروانه كه در ادبیات فارسی نماد عاشق است اما در عربی نماد احمق است. با مطالعه ادبیات تطبیقی سهم هر یك از ملتها در ادبیات جهانی آشكار میشود. |
مطلب بسیار عالی و مفیدی است و حیف است که فقط به یک تشکر ساده اکتفا کرد با توجه به موضوع خوب است چند مورد از تطبیق را البته کمی مشروح ذکر کنید
ساقی جان موفق باشی یا علی مدد |
ادبیات تطبیقی خیلی جالب بود ساقی مرسی
حتما دوستان بیشتر بسطش بدن این پروانه خیلی جالبه ما میگیم اون یه عاشق به تمام معناست که جانش رو در راه وصال میده (پروانه شمع رو میبینه میره گردش میگرده و میسوزه ) عرب میگه خیلی احمقه که این کار رو میکنه چراغ میسوزونه نباید بری سراغش نزدیکم که میشی گرماش معلومه بیشترم میشه چرا میری خودتو میکشی .... یا در مورد رعنا هم فکر کنم وضعیت به همین صورت باشه ما رعنا رو به معشوق بلند بالا و ایستاده و استوار و زیبا اندام میدانیم فکر کنم (مطمئن نیستم ) که عرب اونرو زن نادان میدونه زن دراز قد و احمق .... ظاهرا این باور عامیانه خودمون که میگن دراز و احمق (قصد توهین ندارم من خودمم درازم :24: ) باید از اعراب به ما رسیده باشه خب ما میگیم بلند بالا و زیباست اونا میگن دراز و احمق خب تفاوت در نگرشه دیگه نمیخوام مقایسه کنم اما خودمون زیباپسندتریم چه برای رعنا چه برای پروانه رعنا (اینجا رو مطالعه کنید) امیدوارم شرکت کردن من در بحث رو برای فعالیت بیشتر و جمع بودن جمع بدونین والا قصد دست انداز شدن رو ندارم... منتظریم |
ممنونم از آباداني عزيز و دانه جان ، باعث خوشحاليست همراهي شما ....
|
خوبتر ديدم شعر کامل « معزي » را اينجا بزارم.... ای ساربان منزل مکن جز در دیار یار من تا یک زمان زاری کنم بر ربع و اطلال و دمن ربع از دلم پرخون کنم،خاک دمن گلگون کنم اطلال را جیحون کنم،از آب چشم خویشتن آن جا که بود آن دلستان،با دوستان در بوستان شد گرگ و روبه را مکان،شد گور و کرکس را وطن ابر است بر جای قمر،زهر است بر جای شکر سنگ است بر جای گهر،خار است بر جای سمن کاخی که دیدم چون ارم،خرمتر از روی صنم دیوار او بینم به خم،ماننده پشت شمن زینسان که چرخ نیلگون کرد این سراها را نگون دیار کی گردد کنون گرد دیار یار من ... . |
تاپیک مهم شد
|
در علم ادبیات تطبیقی و مقایسه ای ما همواره شاهد تاثیر پذیری ادبی بین فرهنگ و ادبیات ملل مختلف هستیم. همواره شاعران و ادبا و نویسندگان بزرگ در طی اعصار و قرون از اندیشه های قبل از خود و یا معاصر با خود استفاده شایانی برده اند. یكی از نمونه های بزرگ این تعامل مثبت فكری را ما بدرستی میتوانیم در آثار گوته و بخصوص تاثیر پذیری او از حافظ جستجو كنیم. پانصد سال پس از درگذشت حافظ در دهه دوم قرن نوزدهم ادبیات جهان و بویژه آلمان شاهد یك واقعه بزرگ تاریخی در پهنه ادبیات بود و آن ترجمه دیوان حافظ در سال 1814و توسط(جوزف فون هامر یور گشتال) در آلمان بود. در این سال گوته 75 ساله با مطالعه تر جمه این دیوان بشدت تحت تاثیر قرار گرفت بطوریكه اثر عمیق آنرا میتوان در آثار بعدی او بالعینه مشاهده كرد. جوزف هامر یور گشتال شرق شناس بزرگ اتریشی بود . ترجمه او از دیوان حافظ چندان دقیق و كامل نبود و ای بسا زیبائی متن اصلی را بهیچوجه دارا نبود. كاستیها و نارسائیهای متعددی در این ترجمه وجود داشت ولی همین مقدار از برگردان اشعار حافظ انقلابی بغایت سترگ را در ذهن و نگرش همیشه بیدار این شاعر و ادیب بزرگ آلمان از خود بجای گذاشت. بحدی این تاثیر وسیع و گسترده بود كه گوته جوهره شعر شرقی را در اشعار حافظ دید و هم خود را بر تحقیق و بررسی بر روی آن مصروف كرد.... ... |
اکنون ساعت 07:04 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)