پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   مشاعره با شعر نو (http://p30city.net/showthread.php?t=4040)

kalantar48 04-27-2008 07:06 AM

من به مهمانی دنيا رفتم:
من به دشت اندوه،
من به باغ عرفان،
من به ايوان چراغانی دانش رفتم.
رفتم از پله مذهب بالا.
تا ته كوچه شك ،
تا هوای خنك استغنا،
تا شب خيس محبت رفتم.
من به ديدار كسی رفتم در آن سر عشق.
رفتم، رفتم تا زن،
تا چراغ لذت،
تا سكوت خواهش،
تا صدای پر تنهايی ...

سهراب سپهری


امیر عباس انصاری 04-28-2008 04:33 AM

مشاعره با شعر نو
 
یک حرف "ی" را میان تمام اشعار جسته ام
و نیافتم چیزی فراخور زمان خود
گویا که تمام حروف دنیا نیز می گریزند
از دست من و نگاهم و کمال خود
چه می شود کرد اگر شاعری بزرگ نسراید شعری برای تو
بسرای شعری روان برای خود
و در آخر شعر بنویس حرف دلت
این است شعری برای تقدیم به عدم زوال خود:65:

ارادتمند ... امیر عباس ... بچه تهرانپارس!!

kalantar48 04-28-2008 05:24 AM

جسارتا ...
 
قشنگ بود امیر جان :53::53::53::53:
قشنگ یعنی تعبیر عاشقانهء اشکال

يكباره رفت آن همه سرمستی
يكباره مُرد آن همه شادابی
می سوزم ـ آی كجائی كز بوسه
بر كام تشنه ام بزنی آبی؟

مانم به آبگينه حبابی سست
در كلبه ئی گرفته، سيه، تاريك:
لرزم، چو عابری گذرد از دور
نالم، نسيمی ار وزد از نزديك.

در زاهدانه كلبه ی تار و تنگ
كم نور پيه سوز سفالينم
كز دور اگر كسی بگشايد در
موج تأثر آرد پائينم ...

احمد شاملو


عاشق 04-29-2008 01:40 PM

میخانه ی کدام حریفی
پیمانه ای دوباره
از آن باده ی زلال
این جمع تشنگان و خماران را
خواهد بخشید ؟
زین باده ای که محتسب شهر
در کوچه می فروشد و ارزان
غیر از خمار هیچ نخواهی دید
من تشنه کام ساغر آن باده ام
کز جرعه ای
ویران کند
دوباره بسازد

شفيعي كدكني

kalantar48 04-30-2008 04:31 AM

در کف دست زمین گوهر ناپیداییست
که رسولان همه از تابش آن خیره شدند
پی گوهر باشید
لحظه ها را به چراگاه رسالت ببرید
و من آنان را به صدای قدم پیک بشارت دادم
و به نزدیکی روز و به افزایش رنگ
به طنین گل سرخ پشت پرچین سخن های درشت
و به آنان گفتم:
هر که در حافظهء چوب ببنید باغی
صورتش در وزش بیشهء شور ابدی خواهد ماند
هر که با مرغ هوا دوست شود
خوابش آرامترین خواب جهان خواهد بود
آنکه نور از سر انگشت زمان برچیند
می گشاید گره پنجره ها را با آه ...

سهراب سپهری


امیر عباس انصاری 04-30-2008 10:21 AM

مشاعره با شعر نو
 
هوای خانه چه دلگیر می شود،
گاهی
از این زمانه دلم سیر می شود
گاهی
عقاب تیز پر دشتهای استغنا
....
اسیر پنجه تقدیر می شود
گاهی


عاشق 04-30-2008 12:13 PM

یکی برق سوزنده باید
کزین تنگنا ره گشاید
کران تا کران خار و خس میزند موج
گر این نغمه این دانه اشک
درین خاک رویید و بالید و بشکفت
پس از مرگ بلبل ببینید
چه خوش بوی گل در قفس می زند موج


فريدون مشيري

امیر عباس انصاری 05-01-2008 02:20 AM

مشاعره با شعر نو
 
جای آب و نان در دفترش
می نویسم واژه ای از متن عشق
برای فرزندم،
...
بابا آب داد دیگر اصل نیست
بابا عشق داد
و با عشق
به من زندگی آموخت
این بود قصه من و پدرم
(امیر)
:53::53::53:

kalantar48 05-01-2008 06:58 AM

میوه بر شاخه شدم
سنگپاره در کف کودک
طلسم معجزتی
مگر پناه دهد از گزند خویشتنم
چنین که دست تطاول به خود گشاده
منم ...!

احمد شاملو


NeGin 05-11-2008 06:24 PM

من ریشه های تو را در یافته ام
با لبانت برای همه لبها سخن گفته ام

و دستهایت با دستان من آشناست .

در خلوت روشن با تو گریسته ام

برای خاطر زندگان

و در گورستان تاریک با تو خوانده ام

زیباترین سرودها را

زیرا که مردگان این سال

عاشق ترین زندگان بوده اند .

دستت را به من بده.

دستهای تو با من آشناست ...



اکنون ساعت 12:11 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)