پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر و ادبیات (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=49)
-   -   نامه ای برای تو (http://p30city.net/showthread.php?t=13140)

amir ahmadi 01-29-2012 07:53 PM

سلام.
هر روز دعایت می کنم نه اینکه تو به دعای من نیازمندی نه تو به دعای من نیازمند نیستی
برای این دعا می کنم که دل خودم را تسلی دهم .
هر وقت تو را دعا می کنم احساس خوبی به من دست می دهد ،دلم گرم می شود
و احساس می کنم پشتم محکم است .ای که ارزوی من ،ای که ارزوی من .
کاشکی تو هم برای من دعایی می کردی ،چون دعای من هذیانی بیش نیست.
ولی دعای تو عین عمل است .هر دعایی که برای من سفارش دهی اجابتش همسایه دعا است.
نه همسایه بلکه خود دعاست .
اصلا دعای تو و اجابتش چنان درهم عجین هستند که قابل تشخیص نیست.
چون دعا همان و استجابتش از طرف دوست همان.

amir ahmadi 01-30-2012 12:54 AM

سلام.
می دانم که نمی توانم خود را لایق دیدار تو بدانم .انقدر دست و پای خود را بسته ام
که توان حرکت به سوی تو را ندارم
اقای من خیلی به کمکت نیازمندم ،یاریم کن که سخت به یاری تو نیازمندم
اخه نمی شود به سراغ شماها امد و درخواست کمک نکرد .
نمی شود که خود را بی نیاز از مرحمت شما نشان داد.
یاریم کن.

mohammad.90 01-30-2012 01:04 AM

کجایی
 
یعنی الان کجای دنیایی؟
الان...دقیقا همین الان...
همیشه بهت حسودیم میشد عشق من...
از بچگی...
همیشه وقتی خیلی دلتنگ میشدم می رفتم تو کمد لای لباسا گریه می کردم به خدا میگفتم که چرا مث تو نیستم؟
همیشه حتی الان...
گاهی که یه جاهایی ناغافل می دیدمت از پشت سرت میدویدم تا بهت برسم اما تو میرفتی...
حسرت اینو داشتم که یه بار بغلت کنم... بیایی پیشم...تو چشای قشنگ و معصومت خیره شم
اما تو...
می دیدم که خیلی ها هستن که تو رو دارن اما فقط من انگار نمیتونستم داشته باشمت...
می دونم هیچ وقت اینا رو نمیخونی...
همه مسخرم میکنن که انقد تورو دوس دارم و برام مهمی...
فقط مامانم بود که وقتی تورو می دیدید مث من ذوق میکرد...
یه شب داداشم تورو برام آورد.
تا صبح نخوابیدم...
اما فقط تو بغل مامانم آروم بودی...
برام مهم نبود فقط دوس داشتم پیشم باشی نمیخواستم بری
اما تو صبحش رفتی...
پنجره باز بود و تو....
هیچ وقت فکرشم نمیکردم که صبر کنی من بیدار شم و بیام نگاهت کنم
اما تو رو درخت روبروی اطاقم تا اذان صبح فرداش نشستی...
منو کشتی...
گریه کردم تا رفتی...
می دونستی که بال ندارم بیام دنبالت...............

mohammad.90 01-30-2012 01:06 AM

حیف
 
سلام...
بازم خسته و دل زده از همه اومدم سراغت...
اما این بار نه می خوام از دلم بگم و نه از خودم...
نمی خوام بگم که چقدر غصه دارم...
نمی خوام درباره هیچ کدوم از اینا حرف بزنم....
می خوام از خودت بگم...
می خوام بگم که چقدر مهربونی....
همیشه هستی.....
اما من هیچ وقت بنده ی خوبی نبودم....
همیشه کمکم کردی....
ولی همیشه به خودم مغرور بودم که خودم این راهو پیدا کردم...
تو مسیر زندگی تو راهمو روشن می کردی.... تو فانوس شبام بودی....
تو دستمو گرفتی،تو کمکم کردی تا دوباره بایستم...
ولی حیف....
حیف....

حیف....

حیف که بنده ی خوبی نبودم...
حیف که عزیز ترین و با ارزش ترین چیز زندگیم رو نادیده گرفتم....
تو بودی...
مثل همیشه مهربون....
اما من چشمامو بسته بودم...
گاهی فکر می کنم لیاقت خوبی هاتو ندارم...
اما تو ارحم الراحمینی...
وقتی به این جمله فکر می کنم،بدنم می لرزه...
وقتی فکر می کنم تو چقدر مهربونی...
ولی من...
نمی تونم بگم چه حالی پیدا می کنم...
فقط می تونم ازت بخوام که کمکم کنی....
خدایا جز تو کسی برام نمونده...
کمکم کن....

فرگل 01-30-2012 09:01 AM

اي که دور از تو چون ، مرغ پر شکسته ام
بي تو در باغ غم ، منتظر نشسته ام

مي نويسم امشب از صفاي دل
نامه اي پر آرزو براي تو
که به ديدنم بيا
دور از اين بهانه ها

تو طنين شعر عاشقانه اي
همچو روح شادي زمانه اي
تو بيا که بشکفد
به لبم ترانه اي

...

چه شود گر بدهي جواب نامه ي مرا
بنويسي دو سه جمله با کلام بي ريا
که در آنجا ز خيال من نمي شوي رها
پس از اين هم نپري به عشق ديگري تو را


مي نويسم امشب از صفاي دل
نامه اي پر آرزو براي تو
که به ديدنم بيا
دور از اين بهانه ها

تو طنين شعر عاشقانه اي
همچو روح شادي زمانه اي
تو بيا که بشکفد
به لبم ترانه اي

000000استاد شجريان

amir ahmadi 02-02-2012 10:08 PM

سلام.
اقای من تو خود خوب می دانی که من هیچ کمکی نمی توانم برای تو داشته باشم
گر چه از جان و دل خواهانم که لا اقل یک کار کوچکی برایت انجام دهم.
ای عزیز خدا و جان و روح من تو که می توانی مرا یاری کنی.
پس به حرمت همه خوبیهایت یاریم کنم که سخت به یاریت نیازمندم.
تو خود خوب می دانی که من غیر از شما نه کسی دارم و نه می خواهم داشته باشم.
پس بر من منت گذار یاریم کن ای بالاتر از همه .ای که خورشید در برابرت بی فروغ است
نوری بر دلم بتابان.

amir ahmadi 02-05-2012 01:48 AM

سلام.
امشب دوباره روی به تو کرده ام ای مولای من
چه می شود که تو هم روی مهربان نورانیت را به طرف من کمی مایل کنی
ای که ذاتت نور است ،روشناییت کاش شامل حال من هم می شد.
ای از بین برنده تاریکیها .بتابان بر من ان نور خدایت را
مولای من بیا و مرحمتی کن ،به خدا که با همه وجود به یاریت نیازمندم.
یاریم کن ای نازنین خدا.


amir ahmadi 02-19-2012 09:28 PM

سلام.
ای اقای من ،جان من،فریاد من،همه ارزوهای من.
یادم کن ،یادی از شوق ،یادی از دوست داشتن،یادی از ناتوانیم ویاریگریت.
بیا ای دوست انسان ،ای دلسوز انسانیت،ای که غم ما می خوری که چقدر نمی دانیم.
چقدر نمی خواهیم،چقدر پریشانیم،چقدر به خود ظلم می کنیم.
کاش دعایی می فرمودی برای دانستنم که بدانم که بفهمم که ببینم.

amir ahmadi 02-20-2012 11:38 AM

سلام.
چقدر دوست دارم دوست داشتن تو را.
تو خوب می دانی و نیک می دانی که من کجای کارم ،بر سر کدام دوراهی به فکر رفته ام
کاش غصه مرا نمی خوردی،کاش برای من برای هدایت من پنهان نمی شدی
اخر کدام تاریکی است که این همه از نور ترسان است که قصد تو را کرده
کاش نور تو را می دیدیم با همین چشم سر شاید دلمان ارام می گرفت.

amir ahmadi 02-20-2012 08:29 PM

سلام.
پیر شدیم اقا .
جوونامون پیر شدند اقا ،پیرامون مردند ،کودکامون جوان شدند،
نمی دانم ایا کسانی از ما هم همراه خیل سپاهت هستند یا نه.


اکنون ساعت 06:54 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)