پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   مطالب آزاد (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=11)
-   -   یکی از شیطنتهای دوران تحصیل چی بوده؟ (http://p30city.net/showthread.php?t=15985)

Hiwa 10-31-2009 07:59 PM

آها.............
یه ناظم داشتیم که بسیار بسیار بد دهن بود. هرکی دیر میومد فحش و ناسزا بهش میگفت.
اصولا آدم آروم و صبوری هستم ولی وفتی قاطی کنم،ببخشیدا وحشی میشم.
سرتونو درد نیارم از قضا یه روز صبح احوال مناسبی نداشتم و گرچه جزء دانش آموزای خوب و مورد اعتماد بودم ولی اون روز دیر رسیدم.
اونم نمیدونم زنش باهاش دعوا کرده بود، چی شده بود نمیدونم.
منو که دید فحش بارونم کرد،منم گیج و منگ نگاش کردم که چرا داره با من اینجوری برخورد میکنه...
بعدشم چندتا کشیده بهم زدو ...
حالا منو میگی!!!
ببخشید البته شرمندهم به خدا(معمولا ماها یه چاقویی تو جیبمون برا خیار پوس کندن پیدا میشه)!!!
جاتون خالی مثل دیونه با چاقو دور دبیرستان گذاشتم دنبالش...
آخ که چه حالی داد، یه بل بشویی شده بود.همه مات و مبهوت که چرا من این کارو دارم میکنم.
البته قضیه بعدا یه جورایی ماس مالی شد....

سادات 10-31-2009 08:56 PM

من زیاد شیطون نبودم ؟؟؟یادمه از معلم ریاضیم خوشم نمیومد بنده خدا یه روز با دوچرخه اومد مدرسه تازه ماست چکیده ام براخونشون خریده بود هیچی ما یک ان حس ورمون داشت رفتیم کیسه ی ماست رو سوراخ کردیم تا ظهر همش توی خرجین چرخ اقا معلم خالی شده بود وای وای وای... جاتون خالی قیافه معلممون که شکل رادیکال شده بود دیدنی بود..........!!!

amir ahmadi 10-31-2009 09:47 PM

من یادم هست همیشه بعد از معلم میرفتم سر کلاس وقتی هم وارد می شدم انقدر می خندیدم که دوباره از کلاس اخراجم می کردند/اخرین ساعت کلاس سوم راهنمایی من را سر کلاس را دادند معلم رو به میز ما می گفت این ساعت اخر کاری نکنید که از هم ناراحت بشیم کلاس ساکت ساکت یک مرتبه من یادم اومد به (او بو مو )مال عربی توی ان سکوت یک مرتبه با صدای بلند گفتم (او بو مو)کلاس ترکید معلم گفت پدر سوخته صدای بابات در میاری پاشو برو بیرون

sheida.m 11-01-2009 12:23 AM

شیطنت !!!!!!!!!
کار ما ( من جزء ما نیستما .... :D;) ) کمی تا بسیاری گذشته بود....هی ! یادش بخیر!
سال آخری دو طبقه ی مدرسه رو همکف کردیم و اومدیم ! :p
می دونید تو این مدارس نمیذارن دانش آموزا انرژی شونو خالی کنن ! (!!!) واسه همین بعضیا که از انرژی دارن میترکن مدرسه رو داغون می کنن !(چه کاره بدی !!!!!:D{شیت شدن})
خاطرات من از مدرسه همش به آب بازی ختم میشد....مانتو هامون همه پوسید انقدر همدیگه رو خیس کردیم و تو آفتاب وایسادیم !
انقدر هم ازمون نمره انضباط کم کردن که به صفر رسید دوباره از بیست شروع کردن ! :p
خلاصه .... دلم تنگ شد !:20:

:cool:

دانه کولانه 11-01-2009 09:19 PM

یه پست و دو پست یه تاپیک کفاف نمیده ..
یه فروم جدید باید بزنم ..
حال که داشتم میام حتما خوباشو براتون میگم...

hossein 10-23-2011 02:34 AM

از سال اول دبیرستان تا سال سوم دبیرستان موهامو کوتاه نکرده بودم
هر روز صبح باید از دست مدیر و ناظم مدرسه فرار میکردم
آخه هر وقت گیرم می انداختن اینقدر میکشیدنش که تا 2 روز سردرد داشتم
انظبات ترم 2 رو پایین کارنامه دیدم زده 14
2 هفته بعدش موهامو تا ته تراشیده بودم رفتم پیش ناظم گفتم اقای مسافر چرا
انظباط من شده 14 ؟!!
گفت چون سرتو کردی مثل رونالدو ........

Saba_Baran90 10-23-2011 10:26 AM

اولین روزمدرسه مامانم اومده بودم مدرسه به من سربزنه نکنه دلتنگ شده باشم دید معلم نشسته رو صندلی من پای تابلو دارم شعر و دکلمه میگم!
یه توپ دارم قلقلیه نه ها! از شعرای آغاسی (ریشوِ!)می خوندم!
مامانم به معلم گفت چطوره؟ بنده خدا احترام گذاشت فقط گفت خیلی حرف می زنه!
---------------------------------------------------------------------------------
کلاس پنجم که بودم بنده خدا بابامدرسمون موجی بود! بچه ها ازش می ترسیدن! یه بار همه داشتن از منبع آب که تو مدرسمون بود بالا می رفتن من که از همه ساکت تر بودم(!)داشتم از میله وسط منبع می رفتم بالا! یه مترونیم تو هوا بودم که دیدم بچه ها در رفتن! از دور آوای خوش بابا مدرسه رو با چوبش شنیدم اما تامن بیام پایین رسید به منبع منو تو هوا گیر انداخت!
از اون به بعد کمتر در مکان های عمومی از چیزی می رفتم بالا!
--------------------------------------------------------------------------
تو دبیرستان وقتی سالن شلوغ می شد در دفتر رو می زدیم در می رفتیم!

اهورا 10-23-2011 01:32 PM

سلام :

من از سال اول دبستان اصلا شیطنت نکردم. نمره انظباتم از 18 کمتر نبوده ،همیشه

ساکت بودم ،و کاری به کسی نداشتم . الان هم همینطور هستم :)

Saba_Baran90 10-23-2011 08:33 PM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط Javad.p (پست 228663)
سلام :


من از سال اول دبستان اصلا شیطنت نکردم. نمره انظباتم از 18 کمتر نبوده ،همیشه


ساکت بودم ،و کاری به کسی نداشتم . الان هم همینطور هستم :)

من قیافم ساکته بخاطر همینم همیشه نمره انضباطم 20 بوده اما کلا حقم نبوده!شاید بخاطر اینه که خلاف بزرگ نداشتم!

دانه کولانه 10-23-2011 09:27 PM

گفتنش فایده نداره
باید یه سایت جدید بزنم فقط برای اتیشایی که حتی تا پیش دانشگاهی میسوزوندم.
هم ایشای بسیار باحال و به روزی بود هم بسیار های لول بود هم هیچ وقت هم کسی نمیدونست طراح اصلی ماجراها منم یه سری شعبان بی مخ داشتم توی مدرسه تمام برنامه هام رو اجرا میکردن.
ولی وقتی شدیم اقای مهندس دیگه توی دانشگاه به قول یکی از بچه ها شدیم ستاره شناس و زمین شناس ! چند تا دلیل هم داره پاهای اصلیم (دوستای اصلی) همه تهران و اصفهان قبول شدند و ما موندیم و این شهر
دومیش اینکه اینجور فضایی نبود توی دانشگاه و کلاسمون
و سومش اینکه خودمم زیاد بی حوصله شدم
-----------------------------
سر تیترهاشو میگم جزئیات خودش یه کتابه ! .

مدرسه تعطیل میکردیم در انواع مختلفش

کلاس تعطیل میکردیم در انواع مختلفش

در راه رو ها رو قفل میزدیم

بمبک بد بو سر کلاس میترکوندیم کلاس تخلیه میشد

پایه صندلی معلم رو تضعیف میکردیم !

ادامس زیر بچه ها میگذاشتیم

دوربین میاوردیم همه ی اساتید رو جمع میکردیم با بچه ها 20 تا عکس میگرفتیم بدون اینکه فیلمی توی دوربین باشه بعد فردا عذر خواهی میکردیم که همه ی عکسا سوخته

معلم هندسه سال دوم دبیرستان رو از مدرسه بیرون کردیم !

چند معلم از دستمون متواری شد !

موبایل میبردیم مدرسه ( اون موقع این مساله با پیدا شدن ترقه توی کیف بچه ها برابری میکرد)

صف طولانی 60 نفری دانش اموزی که هوهو چی چی بازی میکنند رو تشکیل میدادیم وسط حیاط !

یکی از بچه ها که قد و وزنش کمتر از بقیه بود رو دو نفری میگرفتیم زیر شیر آب !

نایلون فریزر رو پر اب میکردیم میریختیم روی سر بچه ها ...

یه گوشه ی خاص از یکی از کلاسهای دوران دبیرستانمون بود اسمش رو گذاشته بودیم چال اسکندرون ! بچه های سال پایینی رو میاوریم اونجا مینداختیم و سی چل نفری میریختیم سرشون !

در کمال وقاحت یک روز ادای تمام اساتید خفن کرمانشاه رو در اوریم و فیلم گرفتیم

با صدای بلند توی راهرو وقتی یکی از اساتید رد میشد بهش میگقتیم کامبیز کلاگیس !

هماهنگی میکردیم اوازهای دسته جمعی میخوندیم !

دفتر نمره گم میشداندیم !

سر کلاس یکی از اساتید توی مدرسه همه ی بچه های سال پایینی با شلوار کردی و کراوات حاضر شدند و حتی رفتند دفتر تخته پاک کن بیارن (عکسها در فیس بوک بچه ها موجوده ! )

در مدرسه رو یک روز قفل کردیم ...

آش لوبیای بچه ها یی که با کلی دردسر توی صف وای میسادن میخریدن رو معدوم میکردیم !

با گذر از موانع شدید امنیتی لحاظ شده از عمو حسین توی کوچه پاک کن میخریدیم (مغازه عمو حسین روبروی مدرسه فرازنگان تیزهوشان دخترانه چسبیده به مدرسه ما بود ) !

اینها همه خارج از کلاس بود !

تیکه ها و سر کار گذاشتن ها و شوخی های سر کلاس هم سر جاش بود

و در تمام این موارد بنده تنها تئوریسین و گاها تدارکات چی بودم! >


اکنون ساعت 04:44 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)