پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر و ادبیات (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=49)
-   -   بهار ارزو (http://p30city.net/showthread.php?t=16839)

amir ahmadi 04-18-2010 11:44 PM

انرا که زمین و اسمانش جا نیست
بر عرش برین و کرسیش ماوا نیست
اندر دل عاشقش بگنجد ای دوست
ایمانست این و غیر این معنا نیست

takdone_dokhtar 04-18-2010 11:58 PM


شکست عهد من و گفت هر چه بود گذشت
به گریه گفتمش آری ولی چه زود گذشت
بهار بود و تو بودی و عشق بود و امید
بهار رفت و تو رفتی و هر چه بود گذشت

amir ahmadi 04-19-2010 12:48 PM

عاشق سوخته:
پرده بردار ز رخ چهره گشا ناز بس است
عاشق سوخته را دیدن رویت هوس است
دست از دامنت ای دوست نخواهم برداشت
تا من دلشده را یک رمق و یک نفس است
همه خوبان بر زیبائیت ای مایه حسن
فی المثل در بر دریای خروشان چو خس است
مرغ پر سوخته را نیست نصیبی ز بهار
عرصه جولانگه زاغ است و نوای مگس است
داد خواهم غم دل را به کجا عرضه کنم
که چو من دادستان است و چو فریاد و چو فریادرس است
این همه غلغل و غوغا که در افاق بود
سوی دلدار روان و همه بانگ جرس است.

amir ahmadi 04-19-2010 12:57 PM

در یتیم:
فاطی که به نور فطرت اراسته است
از قید حجاب عقل پیراسته است
گویی که ز بحر نور سلطانی و صدر
این در یتیم پاک برخاسته است.

amir ahmadi 04-20-2010 12:51 PM

طفل طریق:
ای پیر طریق دستگیری فرما
طفلیم در این طریق پیری فرما
فرسوده شدیم و ره به جایی نرسید
یارا تو در این راه امیری فرما

ساقي 04-20-2010 07:10 PM

راستش ديگه پاک نا اميد شدم ،
هر روز يه سور پرايز داريم بخش ادبيات...:102:

amir ahmadi 04-21-2010 09:57 AM

محرم راز:
در غم هجر رخ ماه تو در سوزو گدازیم
تا به کی زین غم جانکاه بسوزیم و بسازیم
شب هجران تو اخر نشود رخ ننمایی
در همه دهر تو در نازی و ما گرد نیازیم
اید ان روز که در باز کنی پرده گشایی
تا به خاک قدمت جان سر خویش ببازیم
به اشارت اگرم وعده دیدار دهد یار
تا پس از مرگ به وجد امده در سازو نواییم
گر به اندیشه بیاید که پناهی است به کویت
نه سوی بتکده رو کرده نه راهی حجازیم
ساقی از ان خم پنهان که ز بیگانه نهان است
باده در ساغر ما ریز که ما محرم رازیم.

amir ahmadi 04-22-2010 10:22 AM

مبتلای دوست:
باد صبا گذرکنی ار در سرای دوست
برگو که دوست سر ننهد جز به پای دوست
من سر نمی نهم مگر اندر قدوم یار
من جان نمی دهم مگر اندر هوای دوست
کردی دل مرا ز فراق رخت کباب
انصاف خود بده که بود این سزای دوست
مجنون اسیر عشق شد اما چو من نشد
ای کاش کس چو من نشود مبتلای دوست.


اکنون ساعت 05:53 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)