![]() |
اکنون منِ ایرانی چرا باید از زیباترین واژههای دم دستم در «زبان شیرین پارسی» چشمپوشی کنم و از لغات عربی یا انگلیسی یا روسی که معنای بسیاری از آنان را هم بدرستی نمیدانم بهره بگیرم؟ و به جای توان و توانائی بگویم قدرت؟ به جای نیرو و نیرومندی بگویم قوت؟ به جای پررنگی بگویم غلظت؟ به جای سرشکستگی بگویم ذلت؟ به جای بیماری بگویم علت؟ به جای اندک و کمبود بگویم قلت؟ به جای شکوه بگویم عظمت؟ به جای خودرو بگویم اتومبیل به جای پیوست بگویم ضمیمه، اتاشه!! به جای مردمی و مردم سالاری هم بگویم «دموکراتیک» |
به باور من، برای برخی از ایرانیان، درست کردن بچه، بسیار آسانتر است از پیداکردن یک نام شایسته برای او! بسیاری از دوستانم آنگاه که میخواهند برای نوزادانشان نامی خوشآهنگ و شایسته بیابند از من میخواهند که یاریشان کنم! به هریک از آنها میگویم: «جیک جیک تابستون که بود، فکر زمستونت نبود؟!» به هر روی، چون ما ایرانیان نامهائی به زیبائی بهرام و بهمن و بهداد و ...نداریم، اسم فرزندانمان را میگذاریم علیاکبر، علیاوسط، علیاصغر! (یعنی علی بزرگه، علی وسطی، علی کوچیکه!) پسران بعدی را هم چنین نام مینهیم:غلامعلی، زینعلی، کلبعلی (سگِ علی= لقبی که شاه اسماعیل صفوی برخود نهاده بود و از زمان او رایج گردید) محمدعلی، حسینعلی، حسنعلی، سبزعلی، گرگعلی، شیرعلی، گداعلی و.... نام آب کوهستانهای دماوند را هم میگذاریم آبعلی! وچون در زبان پارسی نامهائی مانند سهراب، سیاوش، داریوش و...نداریم نام فرزندانمان را میگذاریم اسکندر، عمر، چنگیز، تیمور، ... و چون نامهای خوشآهنگی همچون:پوران، دُردانه، رازدانه، گلبرگ، بوته، گندم، آناهیتا، ایراندخت، مهرانه، ژاله، الیکا (نام ده و رودی کوچک در ایران)، لِویس (نام گل شقایق به گویش اسدآبادی= از دامنههای زبان پهلوی ساسانی) و...نداریم، نام دختران خود را میگذاریم:زینب و رقیه و معصومه و زهرا و سکینه و سمیه و ... دانای(حکیم) توس فرمود: بسی رنج بردم در این سال سی عجم زنده کردم بدین پارسی از آنجایی که ما ایرانیان مانند دانای توس، مهر بیکرانی به میهن خود داریم به جای رستمزائی میگوئیم سزارین |
رستم در زهدان مادرش رودابه آنچنان بزرگ بود که مادر نتوانست او را بزاید، بنابراین پزشکان، پهلوی مادر را شکافتند و رستم را بیرون آوردند. چنین وضعی برای سزار، قیصر روم هم پیش آمد و مردم باخترزمین از آنپس به اینگونه زایاندن و زایش میگویند سزارین.ایرانیان هم میتوانند به جای واژهی«سزارین» که در زبان پارسی روان شده، بگویند: رستمزائی به نوشابه میگوییم: شربت به کوبش و کوبه میگوییم: ضربت به خاک میگوییم: تربت به بازگشت میگوییم: رجعت به جایگاه میگوییم: مرتبت به گفتاورد میگوییم: نقل قول به پراکندگی میگوییم: تفرقه به پراکنده میگوییم: متفرق به سرکوبگران میگوییم: قوای انتظامی به کاخ میگوئیم قصر، به انوشیروان دادگر میگوئیم:انوشیروان عادل |
در «محضرحاجآقا» آنقدر «تلمذ»میکنیم که زبان پارسیمان همچون ماشین دودی دورهی قاجار، دود و دمی راه میاندازد به قرار زیر: به خاک سپردن = مدفون کردن دست به آب رساندن = مدفوع کردن به جای پایداری کردن میگوییم: دفاع کردن= تدافع = دفع دشمن= دفع بلغم= و... به جای جنگ میگوییم: = مدافعه، مرافعه، حرب، محاربه. به خراسان میگوییم: استان قدس رضوی! به چراغ گرمازا میگوییم: علاءالدین!یا والور! به کشاورز میگوییم: زارع به کشاورزی میگوییم: زراعت اما ناامید نشویم. این کار شدنی است! تا سالها پس از انقلاب مشروطیت به جای دادگستری میگفتیم عدلیه به جای شهربانی میگفتیم نظمیه به جای شهرداری و راهداری میگفتیم بلدیه به جای پرونده می گفتیم دوسیه به جای … |
ممنون شروين جان ..اگر بازم مطلبي هست ادامه بده....
هر چند زبان و نژاد در سر انجام آدمي مهم نيست....اما دانستن اين نكته ها خوبه.. |
فردوسي ميگه : |
شروین جان عالی بود.:53:
به تالار پارسی بگوییم انتقال داده شد. |
اکنون ساعت 02:27 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)